ادامه سخنان آقای رحیم پور ازغدی
دعوا بر سر “اسلام و کفر” است یا دو قرائت از اسلام ؟
پدیدهها چه مثبت، چه منفی، خوب یا بد، هرگاه برای یک انقلاب ، یک جامعه و حتی یک شخص پیش آید سر و ته آن را قیچی نکنیم و مستقل از زمینه ، داوری و موضعگیری نکنیم. همه چیز عقبه دارد. قضایای کربلا هم حادثه خلق الساعه نبود.
ماجرا از مدینه ، شروع نشد و مشکل در اثر یک سوء تفاهم پیش نیامد که گفته باشند بیعت کنید و ایشان نکردندو آمدند مکه و… کل قضایا را در نیمروز عاشورا یا حداکثر در آن چند ماهی که از مدینه تا مکه و سپس کوفه آمدند نبینیم.
ماجری به اصل اسلام و صدر اسلام برمیگردد چنانکه وقتی که یزید سر سیدالشهداء(ع) را با چوب میزد، همین راگفت که کاش بزرگان ما که در جنگ بدر به دست علی کشته شدند میبودند و امروز را میدیدند که انتقام آن روز را گرفتیم! خلیفه مسلمین! انتقام بدر را میگیرد! حکومت اسلامی که بدست یزید رسید بزرگترین ابر قدرت جهان بود، امام حسین(ع) با ابرقدرت جهان درافتاد. اگر قضایا را درهمان لحظه ببینیم اشتباه میکنیم.
جنگ ماهم محصول یک سوئ تفاهم نبود، چنان نبود که مثلاً چیزی گفتیم که صدام عصبانی شد وحمله کرد. اینطور نیست. ماجری به اصل انقلاب بلکه اصل دین برمیگردد. اینان دشمنان اصل اصول هستند، بهانه میآورند، اسمش را عوض میکنند اما با اصلش مخالفند.
آیا جالب نیست که وقتی کاروان اسرا از شام به مدینه آمدند امام سجاد ع چگونه کربلا را مصاف اسلام و کفر معرفی کردند؟ داستان چنین بود که اسیران کربلا ، چنان زیبا دستگاه اموی را افشا کردند و پیام کربلا را در قلب پایتخت جلادان منتشر کردند که یزید مجبور شد خودش منفعلانه برای امام حسین(ع) مجلس ختم بگیرد و بگوید ما نگفتیم بکشند ، گفتیم بروند کلاه بیاورند رفتند سر آوردندو زیرحرفهای متکبرانه قبلی خود زد.
اولین مراسم رسمی عزای امام حسین(ع) را هم گرفت. اینها هم که در طول تاریخ تاکنون روضههای یزیدی برای امام حسین میخوانند ، امام حسینی ساخته اند که یزید هم میتواند برای او مجلس بگیرد و عزاداری کند. ماجرای حسین(ع) یک حادثه در چند ساعت نیست.
: بلکه ماجرا از سال ها بلکه دهه ها قبل آغاز شده بود و به تدریج به آنجا رسید که حسین ع فرمود دیگر راهی جز کشته شدن من نمانده است. خون من ، کارنامه بدلی اینان را خراب میکند.
با کشتن من دیگر نمیتوانند پرچم اسلام دست بگیرند و خلاف مکتب عمل کنند.نخواهندتوانست بگویند میان ما و حکومت ، سوء تفاهم شده است! «مِثلی لایبایعُ مثله» نه که من با یزید بیعت نمیکنم مثل منی هم در همه تاریخ تا ابد با مثل اوئی ، بیعت و همکاری نخواهد کرد. مسئله یک نهضت است. میان حسین(ع) و یزید ، مسئله شخصی نیست.
یزید خواست شخصیاش کند! یزید چنین جمعبندی میکرد که البته حسین اشتباهاتی داشت و افراط و قانونشکنی کرد و کار ایشان درست نبود ولی ما هم نگفتیم این بلاها را سرشان بیاورند! مجلس عزا هم گرفت. میخواهم عرض کنم روضه امام حسین ع هم دو جور است. شیعه علوی و شیعه لندنی، اسلام آمریکایی،و اسلام ناب، همان زمان هم بود الآن هم هست.
اتفاقات را مقطعی نبینیم، اینها همه اجزاء و قطعات یک پروژه هستند. سخن از یک انقلاب و ضد انقلاب، نهضت و ضد نهضت بود. وقتی کاروان اسیران به مدینه برگشت ابراهیم پسر طلحه، ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله، نزد امام سجاد(ع) آمد، نوجوان اسیری که آن ضربات عظیم را تاب آورده و کمر خم نکرده، و خداوند ایشان را حفظ و تداوم مسیر اهل بیت(ع) راتضمین کرد. رهبری که سختترین دوره امامت، به نظر بنده، دوران رهبری اوست، کارهیچ امامی از اهلبیت ع به اندازه امام سجاد(ع) سخت نبود.
اسلام ناب را از زیر آوار رنج و شکنج و خون کربلا بیرون آورد. در شرایط اختناق، شدیدترین اختناقهای همه دورانها، که دیگر همه رودربایستی ها کنار گذاشته شده بود ، حسین را سر بریدند و دختران پیامبر(ص) را به زنجیر کشیدند، و همه تعارفها کنار رفت! در این شرایط اگر کسی بدون هیچ سازشی و درعین حال بدون این که بهانه ای و مدرکی به رژیم بدهد ، بتواند مکتب را حفظ کند این براستی که یک معجزه و کرامت بزرگ است.
ابراهیم به امام سجاد(ع) طعنه میزند که «مَنِ الغالب؟» این جنگ کربلا را چه کسی بُرد وچه گروهی باخت؟ امام سجاد(ع) جملهای فرمودند کوتاه اما فوقالعاده مهم و دقیق که نشان میدهد اعماق قضایا تا کجاست؟ فرمودند یکی دو ساعت صبر کن «إذا دخل وقت الصلاه و اذنت و اُقیمت تعرف مَنِ الغالب» یکی دو ساعت صبر کن وقت اذان برسد، وقتی صدای اذان و اقامه بلند شد و دیدی که نتوانستند نام خدا و پیامبر را حذف کنند آن وقت خواهی دانست «مَنِ الغالب» که چه کسی پیروز شد. پاسخ، زیبا و فوق العاده است.
یعنی پیروزی ما در این بود که نگذاریم ارزشهای اسلامی یکی یکی له شود، نفی شود، همه چیز را تحریف و تفسیر بهرأی کنند زیرا هدف نهایی این بود که دیگر نام پیامبرص هم برده نشود.
معاویه یک وقتی به اطرافیانش هنگام بلند شدن صدای اذان به صراحت گفته بود که می بینید این مرد عرب! چه کرد؟ چون آنان پیامبر(ص) را به مرد عرب میدانستند نه پیامبر! نگاه قبایلی بود که مدت ها با پیامبر ص مبارزه کردند و وقتی پیامبر(ص) پیروز شد، و تبدیل به قدرت منطقه ای و سپس جهانی شدند پیامبر(ص) را از این باب که عرب بود، بزرگ میداشتند نه نه بدان جهت که پیامبر خدا بود! به عبارت دیگر تا توانستند با بُعد پیامبری ایشان مبارزه کردند و وقتی که شکست خوردند برسر سفره عربیت و عروبت او بنشینند .
این کاری بود که از جمله بنیامیه کرد. معاویه به یکی از بغل دستیهایش وقتی که صدای اذان را شنید گفت ببینید این مرد عرب چه زیرک بود کاری کرده که نامش را کنار نام خدا میآورند! کاری کرده که مردم باور کرده اند واقعاً از طرف خدا آمده! و حرفهای او را حرف خدا میپندارند.
یعنی محمد ، نابغه عرب و آدم پیچیده ای بود وپیامبرنبود. اینها میخواستند تا ته ماجرای تکذیب بروند. میگفتند بنیهاشم به عنوان قبیله رقیب ما چنین کرد، علی چنین است، حسن و حسین و اهل بیت چنان است، مشکل از اسلام است، منتهی چون نمیتوانند عقائد باطنی خود را علنا بگویند پس به نام اسلام به حاملان حقیقت اسلام حمله میکنند. امام سجاد(ع) فرمود که پروژه حاکمیت شکست خورد. هدف اینها زدن اصل اسلام و مکتب بود. ما نگذاشتیم.
پدرم نگذاشت. ما با چند ده شهید، جلوی این بزرگترین توطئه تخریب و خیانت تحریف را گرفتیم. اینها میخواستند کاری کنند که اذان و اقامه یعنی شعار اسلام هم دیگر خاموش شود و این دست غیب الهی بود که از آستین حسین(ع) بیرون آمد. امام حسین(ع) فهماند که کار به جایی رسیده که دیگر سخنرانی فایده ندارد، همه میشنوند ولی اعتنا نمی کنند.
همه میخواهند زندگیشان را بکنند. پس تنها یک راه مانده و آن دفاع از اسلام به این شیوه است که من کشته شوم .باید خون من بریزد. خون دیگران که بریزد فراموش میشود اما خون مرا نمیتوانند بشویند. من کاری خواهم کرد که مجبور شوند خون مرا بریزند و رسوا شوند.
این که امام صادق(ع) فرمودند در نمازهای واجب و مستحب ، سوره فجر بخوانید که به نام حسین(ع) است «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» ای که به مقام اطمینان و آرامش رسیده ای، «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ» . اینک به محضر پروردگارت بازگرد .
پیش ما بیا با دو خصوصیت «رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً» ، تو از خدا راضی و خدا از تو راضی است. خداوند، عاشق تو و هم معشوق توست. تو خدا را قبول داری و خدا تو را قبول دارد. شاید یک وجه آن که سوره فجر، منسوب به امام حسین(ع) است، این باشد که فجر؛ لحظه ای است که روشنایی و آفتاب میآید و تاریکی میرود و شب محو میشود.
شاید چون امام حسین(ع) شب تاریخ را با آنکه شبی طولانی و سخت بود، به صبح رساندند و ظلمت ، بی آبرو شد. با حسین(ع)، خورشید حقیقت دوباره طلوع کرد و مردم برای نخستین بار با وضوح تمام دانستند که سخن از تهدید اصل اسلام است. اگر امام حسین(ع) شهید نمیشد تنها یک چیز می ماندو آن اسلام معاویه و یزید بود که در دنیا تثبیت میشد. حسین(ع) ، اجازه نداد و قلب تاریکی را شکافت. امام حسین(ع)، فجر تاریخ شد.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات