ب) معاد
عقیده به مبدأ و معاد، مهم ترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست و بدون آن، هیچ رزمنده ای معتقدانه در صحنه دفاع پا نمی گذارد و خود را در جنگی که به شهادت منتهی می شود، برنده نمی داند. بدون عقیده به حیات اخروی، با چه انگیزه ای می توان از جهاد و جانبازی استقبال کرد؟
بدین ترتیب، چنین اعتقادی در کلمات امام حسین «علیه السلام» و اشعار و رجزهای او و یارانش نقش محوری دارد. حضرت در روز عاشورا وقتی بی تابی خواهرش را می بیند، این فلسفه بلند را یادآور می شود و می فرماید: «یا اختاه اتقی اللّه… و اعلمی ان اهل الارض یموتون، و اهل السماء لا یبقون…»
در سخن دیگری که در شب عاشورا با اصحاب خویش فرمود باز هم بر همین محورها تأکید دارد، آن جا که می فرماید: «… و اعلموا ان الدنیا حلوها و مرُّها حلمٌ و الانتباه فی الآخرة، و الفائز من فاز فیها، و الشّقیُّ من شقی فیها…»
«بدانید که شیرینی و تلخی دنیا، خواب است، و «بیداری» در آخرت است. رستگار کسی است که به فلاح آخرت برسد و بدبخت کسی است که به شقاوت آخرت گرفتار آید.»
یا می فرماید: «… فان اللّه عزّوجل یعیننی و لا یخلّینی مِنْ حُسْنِ نَظَرِهِ…»؛ تکیه گاه و یاور من خداست و او من را از یاری ناامید نمی کند.»
در رجزهای یاران امام نیز، تکیه بر مبادی اعتقادی و پیوند زدن مبارزه به باور داشت قیامت و امید به پاداش خدا و رضای الهی موجود است. از باب نمونه:
هنگامی که عمروبن خالد ازدی به میدان رفت، در رجز خویش گفت: «ای جان! امروز به سوی خدای رحمان و روح و ریحان می روی و آنچه را که در لوح تقدیرت از پاداش الهی نوشته شده، در می یابی؛ پس بی تابی مکن، که هر زنده ای مردنی است».
پس از وی فرزندش خالد به میدان شتافت و باز به خود تلقین می کرد که: در راه رضای خدای رحمان، بر مرگ شکیبا باش، ای پدر! تو به سوی قصرهای نیکو و آراسته ای شتافتی.
ده ها نمونه دیگر موجود است که همه نشان دهنده پشتوانه عقیدتی و ایمانی به مبدأ و معاد در رزم آوری عاشوراییان است. یادآوری مبادی اعتقادی اسلام در کربلا و از زبان ابا عبداللّه «علیه السلام» و یاران او، به گونه ای خلع سلاح کردن دشمن و زیر سؤال بردن دشمنی شان با خاندان عصمت بود. دشمنی ای که نشانه خروج شان از دین و فاصله گرفتن از شریعت حضرت رسول الله «صلی الله علیه و آله» بود. رویکرد دیگر امام «علیه السلام» به بیان مسائل اعتقادی، به منظور دفع شبهه آفرینی های بعدی امویان است. سالار شهیدان پس از آن که تصمیم گرفت از مدینه به طرف مکه خارج شود، کاغذ و قلمی طلبید و برای برادرش محمد حنفیه وصیتنامه ای نوشت و در آن، اعتقاد به اصول را گواهی کرد تا از هر گونه تهمت و نسبت های ناروای بعدی جلوگیری کند، لذا نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم… ان الحسین یشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و اَنَّ محمدا عبده و رسوله، جاء بالحق و ان الجنة و النار حق و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور…؛ حسین «علیه السلام» شهادت می دهد که خدای یکتا و بی شریک است و محمد «صلی الله علیه و آله» بنده و فرستاده اوست که حق را از سوی حق آورده است و گواهی می دهد که بهشت و جهنم حق است و قیامت حتما خواهد آمد و شکی در آن نیست و خداوند همه خفتگان در گور را برخواهد انگیخت…».
پس از این به فلسفه قیام خویش که اصلاحگری و امر به معروف و نهی از منکر است، پرداخت تا هیچ شایبه ای در حرکت الهی او باقی نماند.
آری! اعتقاد به معاد، تارهای علایق به دنیا را می درد و هر کسی به این درجه از ایمان به قیامت برسد، آسوده تر می تواند در انجام دادن تکالیف الهی، از خود گذشتگی کند. پیام تربیتی عاشورا این است که هر کس می خواهد در راه معشوق از سر شوق از خود گذشتگی کند، باید باور به معاد را در خود تقویت کند تا تمام سختی ها آسان شده و عمل را جاودانه نماید.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات