«هیچ ایرانی به صحبت هایی که امروز در مورد ایران گفته شده توجه نمی کند. مطمئنا این صحبت ها فقط در میان گروهک مجاهدین طرفدار دارد» این تحلیل خبرنگار روزنامه گاردین از دروغپردازی و رویاپردازی های اخیر وزیر خارجه آمریکا علیه ایران است.
به گزارش رجانیوز: داستان از چهل سال قبل شروع شده است. تهاجم نظامی، کودتا، ناتوی فرهنگی و حمایت و ایجاد فتنه با کمک گروه های تروریستی. هر سال اعلام می شود امسال دیگر از آن سالها نیست و جشن تولد انقلاب مردم ایران را نخواهید دید. طراحان بسیاری از این سیاست های محکوم به شکست، مردند و جنازه شان هم پوسید اما رویاپردازی های این عده تمام شد. دیروز قسمت دیگری از صحبت های تکراری و شاخ و شانه کشیدن های مدعیان کدخدایی دنیا علیه مردم ایران به نمایش درآمد.
خبرگزاری «رویترز» یک روز قبلتر از فعال شدن طرحی در دولت آمریکا خبر داد که هدف آن انتشار هدفمند اطلاعات تحریفشده درباره جمهوری اسلامی با هدف ایجاد ناآرامی در ایران است.
به نوشته خبرگزاری رویترز، این کارزار، قرار است با ارائه اطلاعاتی که «بعضا اغراقشده هستند یا با آنچه پیشتر به صورت رسمی اعلام شده تناقض دارند»، از مسئولان جمهوری اسلامی تصویری تیره و سیاه ترسیم کند. و این خبر با شروع سخنرانی پمپئو تحقق پیدا کرد. عمق ایران نشناسی وی را می توان در جایی دید که حتی به قهرمانان و اسطوره های ایرانی هم دهن کجی کرد. و همین نشناختن است که باعث می شود هر سال صحبت های تکراری و با ژست های توخالی جلوی قاب تلویزیون نقش ببندد، درست مانند همایشهای گروهک تروریستی منافقین که هر سال با زور پول های آمریکا و صهیونیست برگزار می شود و آرزوی چهل سال قبل صدام که قلان روز طعام را در تهران می خوریم را تکرار می کنند.
وزیر امور خارجه رژیم آمریکایی که حمایت از داعش و ترور دانشمندان ایرانی را در کارنامه خود دارد ایران را متهم به گسترش تروریسم کرد و گفت: «در زمینه سیاست خارجی، مأموریت حکومت برای صادر کردن ایدئولوژی انقلابی به تولید کارزار چنددههای خشونت و بیثباتی در خارج از این کشور منجر شده است. شریکان ما در خاورمیانه از حملات سایبری ایران و رفتارهای تهدیدکننده این کشور در آبهای خلیج فارس به ستوه آمدهاند…در واقع، متحدان اروپایی ما هم از تروریسم مورد حمایت حکومت ایران مصون نیستند.!»
وی به سردار سلیمانی که اسطوره مردم ایران است هم حمله کرد و گفت: «رهبران ایران، خصوصا آنها که در راس سپاه پاسداران و نیروی قدس هستند، مانند قاسم سلیمانی، باید عواقب دردناک اعمالشان را احساس کنند» مشخص است که ضربات کاری نیروهای مقاومت به تروریست های تحت فرمان آمریکا آنها را به شدت عصبانی کرده است و پروژه ناامن سازی ایران از طریق این گروهک ها شکست خورده است
پامپئو در بخش دیگری از سخنانش به یک قاتل به نام اعدام «محمد ثلاث» متوسل شد اما بدون توضیح درباره اینکه او راننده اتوبوسی بود که در شب حادثه خیابان پاسداران در گلستان هفتم سه تن از مأموران نیروی انتظامی را زیر گرفت و بهشهادت رسانده او را «یک مرد ساده، یک راننده اتوبوس و پدر دو فرزند» توصیف کرد. شاید مشاوران وزیرخارجه آمریکا فکر می کنند یک جانی می تواند محبوب مردم ایران باشد!
وی پس از دلسوزی های مضحک خود برای ایران وعده تحریم را به مردم ایران داد و اینگونه دوستی خود را ثابت کرد: «وی گفت: «تعهد داریم بیشترین فشار را بر حکومت برای جلوگیری از تولید ثروت و انتقال آن اعمال کنیم و این کار را انجام خواهیم داد. هسته این کارزار را اعمال مجدد تحریمها علیه بخش انرژی و بانکی ایران تشکیل میدهد. تمرکز ما همکاری با کشورهای واردکننده نفت خام ایران برای رساندن این واردات به کمترین مقدار و نزدیک صفر تا ۴ نوامبر (۱۳ آبانماه) است. »
او سپس به تشریح برنامه دولت ترامپ برای راهاندازی جنگ نرم علیه ایران پرداخت و گفت دولت آمریکا در حال راهاندازی یک کانال ۲۴ ساعته فارسیزبان برای پخش برنامههای تلویزیونی و رادیویی و فعالیت در فضای دیجیتال و رسانههای اجتماعی است.
پامپئو در ادامه پاسخ عقب نشینی اصلاح طلبان را اینگونه داد: «برخی نگران هستند مقابله با جمهوری اسلامی به میانهروها لطمه میزند، این به اصطلاح میانهروها در ایران، هنوز انقلابیون اسلامی با اهداف ضدآمریکایی و غربستیزانه هستند.»
[1]. عبور از جامعهی جاهلی در اثرِ فتوحاتِ معنوی پیامبر
روحِ الهی و نورانیِ رسولِ رحمت، چنان تأثیرِ شگرفی در جامعهی منحطِ جاهلی ایجاد کرد که در مدّتِ بیستوسه سال، اعرابِ جاهلیِ دورمانده از وادیِ اخلاق و فضیلت و انسانیّت، مبدّل به انسانهایی شدند حقیقتخواه و علمدوست و معنویّتگرا، که در تحصیلِ ارزشهای اصیلِ اسلامی و انسانی، بر یکدیگر پیشی میگرفتند. در دورهی ننگینِ جاهلی، اینان چنان بودند که فخرشان به جنگهای قبیلگی، زنده به گور کردنِ دختران، شعرسُرایی در مدحِ بتهای سنگی و چوبی، میگساری و فساد و هرزگی و … بود، اما ارادهی الهی، از آستینِ قُدسیِ رسولِ اکرم بیرون آمد و ایشان در زمانی اندک، تحوّلی بزرگ ایجاد کرد. این تغییرِ اجتماعیِ کلان و تاریخساز، نقطهی آغازِ عهدِ تاریخیِ جدیدی بود.
[2]. وقوعِ فاجعه، تنها پس از پنجاه سال!
جامعهی بشری، همواره در یک مسیرِ یکنواخت، حرکت نمیکند و فارغ از فرازونشیبهای تعیینکننده نیست. جامعهی پساپیامبر نیز، بهطورِ قهری و جبری، در مسیری قرار نگرفته بود که خواهناخواه، به ارزشهایی که پیامبر، به ارمغان آورده بود، پایبند باقی بماند و در مسیرِ متفاوتی قرار نگیرد. آری، جامعهی پساپیامبر، از راهی که ایشان برای امّتِ خویش ترسیم کرده بود، خارج گشت و ارزشهای اولیّه و اصیل را به فراموشی سپرد، و این روندِ انحطاطی ادامه یافت تا آنجاکه واقعهی عاشورا رخ داد. میانِ آن آغازِ و این پایان، تنها حدودِ پنجاه سال فاصله وجود داشت! حال باید دید برجامعهی اسلامی در دورهی پساپیامبر، چه گذشت که تنها بعد از پنجاه سال از درگذشتِ رسولِ گرامیِ اسلام، جامعهی اسلامی به حدّی از انحراف و سقوطِ ارزشی و معنوی رسید که برای فرزندِ رسولِ خدا، امام حسین - علیه السلام - راهی جز به مذبح رفتن و نثار کردنِ خونِ خود و عزیرانش نماند؟! بر جامعهی اسلامی چه گذشت که کارِ مسلمانان به جایی رسید که در اثرِ انحراف از اسلام، کسی چون یزیدبنمعاویه که مظهرِ تمامِ رذایل و مفاسد و تباهیهای بود، بر جایگاهِ رسولِ خدا تکیه زد و بر مسلمانان، حاکم گشت؟! چه شد که تنها بعد از بیست سال از شهادتِ امیرالمومنین - علیه السلام - در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای مطهرِ فرزندانش را بر نیزه کردند و در هر کوی و برزن گرداندند؟! آری، کوفه همان شهری بود که چندی پیش، علی - علیه السلام- زمامِ آن را به دست داشت و احکامِ الهی را در آن اجرا میکرد و مردمانش، همچنان خاطرهی عدالتِ بیمثالِ وی را در ذهن داشتند.
[3]. قرآنِ کریم و سرّ انحطاطِ ارزشیِ جامعهی اسلامی
قرآنِ کریم، چه زیبا و لطیف، سرّ انحطاطِ ارزشیِ جامعهی اسلامی را بیان میکند، آنجاکه میفرماید:
أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (مریم: 58-59).
آنان، كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان، نعمت ارزانى داشت. از فرزندانِ آدم بودند و از كسانىكه همراهِ نوح [بر كِشتى] سوار كرديم، و از فرزندانِ ابراهيم و اسرائيل، و از كسانىكه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم. [و] هر گاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان، به خاك مىافتادند. آنگاه پس از آنان، جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى، [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد.
به این ترتیب، قرآنِ کریم، خاستگاه و ریشهی این انحرافِ اجتماعی و عمومیِ ویرانگر را، در دو لغزش معرفی میکند: یکی دور شدن از یادِ خدا که مظهرِ آن، نماز است و نتیجهی آن فراموش کردنِ معنویّت و جدا کردنِ حسابِ معنویّت از زندگی و محاسباتِ خدایی را در زندگی، کنار گذاشتن؛ و دیگری، دنبالِ شهوتها رفتن و دنیاطلبی و مادّیّات و تمتّعِ هرچه بیشتر از دنیا را اصل دانستن و فراموش کردنِ آرمانها و ارزشهای متعالی و قُدسی.
[4]. امکانِ همیشگیِ انحرافِ جامعهی اسلامی از مسیرِ حقّ
عاشورا برای امروزِ ما، چه عبرتی دربردارد؟! چه توصیه و تجویزی میکند؟ از چه حقیقتی سخن میگوید؟ عاشورا، صحنهی عبرت است و عبرت یعنی خود و جامعۀ خود را با آن وضعیّتِ تاریخیِ تکرارشونده، مقایسه کردن و فهمِ اینکه ما اکنون در چه حال و در چه وضعیّتی هستیم؟!
اما قصّهی تاریخیِ ما از اینجا آغاز میشود که دنیای معاصر، دنیای دروغ و زور و شهوترانی و ترجیحِ ارزشهای مادّی بر ارزشهای معنوی است. قرنهاست که معنویّت در دنیا، رو به افول و انحاط و تباهی بوده است. در واقع، صاحبانِ قدرت، یک نظامِ مادّی ایجاد کردهاند که در رأسِ آن، قدرتی از همه فریبکارتر و بیاعتناتر به فضایلِ انسانی مانندِ ایالاتِ متحدهی امریکاست. در این میانهیِ پُرآشوب، نقشِ انقلابِ اسلامی، زنده کردنِ دوبارهی اسلام و ارزشهای عالی و معنویِ آن در چنین دنیایی بود. انقلابِ اسلامی آمد تا این نظامات و الگوها و معیارهای غلط را بشکند و عالَم و آدمِ دیگری پدید آورد. در اینجا، مسألۀ مهم و مرتبط با بحثِ ما این است که خط و فکرِ انقلاب، و راهی که امام خمینی - رحمه الله علیه - آن را برای ملّتِ ما ترسیم کرد، همانندِ جامعهی پساپیامبر، مصون و محفوظ از تغییر و انحطاط نیست!
پس ما بهعنوانِ جامعهی اسلامی، باید مراقب باشیم که چه آفاتی، با ریشه در مردابِ کدام ضلاتی، ممکن است جامعهی اسلامی را چنان بیمار کند که دچارِ سرنوشتی همچون جامعۀ پساپیامبر شود. روشن است بر اساس آنچه گفته شود، اگر در جامعهی اسلامی، حالتِ آرمانخواهی و ارزشگرایی از بین رود و هر کسی به فکرِ منافع و مطامعِ مادّی و دنیویِ خود باشد و بکوشد در امرِ دنیا، از دیگران عقب نیفتد. پس اگر مصالحِ خود را بر مصالحِ جامعه، ترجیح دهیم، واضح است که به این دردِ ویرانگر و تباهکننده، دچار خواهیم شد. نظامِ اسلامی، با تکیه بر ایمان و همّتهای بلند و مطرح ساختنِ آرمانها، هم بهوجود میآید و هم حفظ میشود و پیش میرود. از اینرو، اگر به اصولِ اسلام و انقلاب، بیاعتنایی کنیم و همهچیز را با محاسباتِ مادّیِ محض، طرح و فهم کنیم، بدونِ شک، جامعه به چنان وضعِ منحطی خواهد رسید.
[5]. کجایند یاریکنندگانِ انقلابیِ بصیر؟!
سخنِ آخر اینکه، باید کسانیکه نسبت به سرنوشتِ جامعهی اسلامی، دلسوزند و همچون چشمانِ بیدار و عمقنگر، آسیبها و آفتها را میبینند و فرجامِ امورِ را پیشاپیش، تشخیص میدهند، نگذارند معیارهای الهی و ارزشی در جامعه، تغییر کند و معیارهای عُرفی و مادّی، جایگزینِ آنها شوند. چنین تغییراتی، اغلبِ با صدای بلند اتّفاق نمیافتد، بلکه در روندی نامحسوس و بهتدریج، جامعه از ارزشها تهی میشود و طولی نمیکِشد که ارزشها، به ضدّ ارزشها تبدیل میشوند. اینهمه دغدغه و نگرانیِ آیتالله خامنهای - دامت برکاته - نسبت به انقلاب و انقلابیگری و ارزشهای انقلابی، بدین سبب است.
ارادهی عاشورا در کربلا، جریانی زنده و ساری شاهراهی است روشن که حیاتِ همیشگیاش، ریشه در خونِ خدا دارد. این صحنهی همیشه در منظر و این سفینهی همواره نجاتبخش، عبرتهایش در دسترس و درسهایش راهگشاست. سرِ همیشه سرافرازِ خورشیدِ عاشورا و بانگِ بیدارباشِ اهلِ بیتِ آزادهاش، خوابِ تمامِ خفتگان و خفتهنمایانِ تاریخ را مشوش ساخت که اگر داعیهی دین دارید برای حفظِ دین، باید فداکاری کرد، و در راهِ قرآن، باید از همهچیز گذشت و ماجرای دفاع از دین، از همهچیز بیشتر، نیازمند بصیرت است. صفآراییِ نورِ در محاصرهی پهنایِ بیشمارِ ظلمت، نشان داد که جبههی دشمن، با همه تواناییهای ظاهریاش، آسیبپذیر است؛ همانطور که بنیامیّه در شام و مدینه آسیب دید و در نهایت نیز، این جریان به فنای نهاییِ جبههی سفیانی منتهی شد. همین درسها کافیست تا یک ملّت را از ذلّت، به عزّت بکِشاند و جبههی کفر و استکبار را شکست دهد. وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين.
آیت الله سید احمد خاتمی عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری با اشاره به فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب درباره اینکه ضروری ترین نیاز امروز دنیای اسلام وحدت و یکصدایی است اظهار داشت: مساله تقریب موضوعی نیست که رهبر انقلاب یا امام عظیم الشان بنیان گذار آن بوده باشند بلکه این مساله ریشه در سیره امامان دارد.
آیت الله خاتمی با بیان اینکه آخرین باب در کتاب اصول کافی درباره سبک زندگی با دیگران است، تصریح کرد: روایاتی درباره شیوه زندگی با برادران اهل سنت در این کتاب آمده و از حیث سند نیز دارای اعتبار است.
عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری به بخش هایی از این کتاب پرداخت و ادامه داد: در این کتاب آمده است همراه آنها (اهل سنت) نماز بخوانید و به عیادت آنها بروید و در مراسم تشییع جنازه شان شرکت کنید.
وی افزود: اگر کسی این روایات را ببیند به این واقعیت میرسد که اهل بیت در پی زندگی مسالمت آمیزشیعه و سنی بودند.
آیت الله خاتمی تاکید کرد: بنابراین این مساله به عنوان یک آرمان در بین عالمان ما مطرح بوده و در 100 سال اخیر آیت الله بروجردی از چهره های علمدار تقریب بوده است.
عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه در باب تقریب چند نکته تاکید کردنی است، گفت: مفهوم تقریب این است که شیعه و اهل سنت با تکیه بر مشترکات خود با دشمن مشترک در ستیز قرار بگیرند و در حال حاضر نیز دشمن مشترک دنیای استکبار است.
وی با تاکید بر اینکه دنیای استکبار حضور اسلام را در صحنه برنمی تابد، خاطرنشان کرد: دشمن نه شیعه را می خواهد و نه اهل سنت را بلکه آنها درصدد حذف اسلام هستند.
آیت الله خاتمی با یادآوری این نکته که آرمان تقریب این است که در برابر این دشمن مشترک ید واحده باشیم، گفت: مفهوم تقریب آن نیست که بحث های مستند و مستدل علمی مطرح نشود و از این رو کارشناسان کتاب الغدیر را که کاملا مستدل و مستند است گامی ستودنی در مسیر وحدت می دانند.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تصریح کرد: نویسنده ای بر این کتاب تقریظ زده و گفته بود کتاب الغدیر صف ها در جامعه اسلامی به وحدت می رساند.
وی با بیان اینکه مفهوم تقریب یعنی مفاهیم علمی و مستند مطرح شود نه هتاکانه و اهانت آمیز، خاطرنشان کرد: نکته دیگر در باب اهمیت تقریب به خصوص در زمانه ما این است که بدانیم دشمنان برای تفرقه خیز برداشته اند و در پی افتراق هستند بنابراین عقل و دیانت اقتضا می کند گامها به سوی تقریب باشد.
اینکه زائریها در فضای مجازی به سطحیترین شکل مباحث را تحلیل میکنند و عموما هم مورد تشویق طبقه خالی از آرمانِ متوسط شهری قرار میگیرند، یعنی مشکل نظام قبل از اینکه قلم قاضی باشد، قلم هرزه نویسهای اینستاگرامی است.
گروه فرهنگ - رجانیوز: اینکه زائریها در فضای مجازی به سطحیترین شکل مباحث را تحلیل میکنند و عموما هم مورد تشویق طبقه خالی از آرمانِ متوسط شهری قرار میگیرند، یعنی مشکل نظام قبل از اینکه قلم قاضی باشد، قلم هرزه نویسهای اینستاگرامیست.
یکم؛ چندی پیش با خبر دستگیری مائده هژبری دختر رقاص اینستاگرام موج جدیدی از انتقادات و پیشنهادات روانه فضای رسانه ای کشور شد؛ محمد رضا زائری در اینستاگرامش نوشت «آنچه دین و ایمان را متلاشی و نظام را نابود میکند لرزش کمر دختری نوجوان نیست؛ لغزش قلم قاضی کهنسال است.» اینکه قاضی کهنسال نباید قلمش بلغزد که بدیهی است و فکر نمیکنیم کسی هم باشد که با این گزاره مخالف باشد؛ لکن سر حرف با قسمت اول سخن ایشان است؛ اینکه اتفاقا لرزش کمر دختر نوجوان به همین سادگیهایی که ایشان فکر میکنند نیست.
متاسفانه نه تنها محمد رضا زائری که تعداد قابل توجه دیگری از شخصیتهای مذهبی و رسانهای کشور نیز به ابتذال در فضای مجازی رسیدهاند. اینکه برای خوشآمد عوام بنویسیم و حقایق را هم ندیده بگیریم، کم کم دارد به مکتبی جدید برای خودش تبدل می شود.
دوم؛ اما اینکه چرا لرزش کمر دختر نوجوان اتفاقا از اهمیت ویژهای برخوردار است را باید در تغییر اخلاق و تغییر نیاز جامعه دید. اصولا مهمترین ابزار کشورهای غربی برای ایجاد علاقه به فرهنگ توسعه، تحریک جنسی و ایجاد لذتگرایی افراطی در جوامع دیگر بوده است. برای مثال مردم کشورهای دیگر را با پخش همین لرزش کمر دخترهای نوجوان -که گویا برای برخی بزرگواران مذهبی مسئله بی اهمیتی است- و پورنوگرافی از کپرنشینی به شهرنشینی سوق دادند. و در ادامه با ایجاد بازار مصرف تولیدات مدرن برای آن جوامع هم وابستگی اقتصادی ایجاد کردند و هم وابستگی فرهنگی! این مکانیزمی است که همیشه برای غرب جواب داده است. در اصل، تغییر ذائقهی سمعی بصری مردم به تغییر گرایشات اخلاقی جامعه منجر میشود و تغییر گرایشات اخلاقی به استحاله فرهنگی یک جامعه منجر خواهد شد.
اتفاقی که همین دختران نوجوان در بستر فضای مجازی رقم میزنند تا امروز بی سابقه بوده است و پخش تصاویر و ویدئوهای غیر اخلاقی بومی در هیچ زمانی تا این حد فراگیر و تاثیرگذار نبوده است.
با شکل گیری فضای مجازی بستر لازم برای انتقال سریع و بدون دردسر خوراک فرهنگی بوجود آمده است و وقتی دسترسی آسان شد فراگیری یک امر فرهنگی هم آسان میشود.
سوم؛ اینکه جناب زائری استدلال میکنند که رقص هیچ دختری در تاریخ به دین ضربه نزده است هم از پایه بیاساس است. اصولا تجدد به عنوان بزرگترین جبهه در مقابل مذهب با بازگشت هنری و ادبی مبتذل به یونان باستان به وقوع پیوسته است. این یعنی تغییر گرایش اخلاقی جامعهی مذهبی اروپا به تغییر نیازهای آنها منجر شد و پاسخ به نیازهای جدید هم تمدن فسق سرمایهدارها را در غرب عالم رقم زد. ماجرا در آنجا هم از ابتذال در هنر و عریانی نقاشیها، مجسمهها و نمایشنامهها شروع شد؛ اتفاقی که کلیسا هم با آن همراه شد و برای جذب، در و دیوار کلیساها را از نقاشی ها و مجسمه های عریان پُر کرد. و چیزی نگذشت که کلیسا برای همیشه از قدرت خداحافظی کند؛ چرا که انسان عصر رنسانس «لذت» برایش از هرچیز دیگری بیشتر اهمیت پیدا کرده بود؛ و این مسئله ریشه در استحاله فرهنگی جامعه اروپایی توسط محصولات مبتذل و مروجان فرهنگی مدرن داشت. پس چگونه ابتذال و فساد اخلاقی به دین و مذهب در تاریخ ضربه نزده است خدا میداند.
بنابراین فارغ از درست و غلط بودن رسانهای شدن این مسئله، و یا اهمیت برخورد با همهی مفسدین، لرزش کمر دختران نوجوان مسئلهای نیست که بشود به سادگی از کنارش رد شد. اشتباهات فردی درون یک جامعه اگرچه بازتاب های غلط را به همراه خواهد داشت، لکن تا فرهنگ مذهبی و گرایشات عدالتطلبانه مردم دست خوش تغییرات نشود، انقلاب و نظام به کار خود ادامه خواهند داد. اما با استحالهی فرهنگی که اتفاقا از همین لرزش کمرها شروع میشود و به سست کردن روحیهی دینی و عدالت طلبانه مردم منجر خواهد شد دیگر انقلاب و آرمانی نخواهد ماند.
چهارم؛ با توجه به مسائل طرح شده میتوان نتیجه گرفت که انتشار این نوع مباحث از طرف زائری و دیگر افراد منتسب به مذهب و دین از دو حالت نمیتواند خارج باشد؛ یا به صورت دقیق و برنامه ریزی شده به دنبال قبحشکنی و ترویج پلورالیسم فرهنگی و اباحهگری هستند و یا ندانسته و احساسی و ذوقی سعی در تحلیل مسائل و مشکلات فرهنگی جمهوری اسلامی دارند؛ که هر دو به یک اندازه رقت انگیز است. تصویری که امثال زائری از جمهوری اسلامی در اذهان و عموم جامعه میسازند، حکومتی است که زورش به ضعفا میرسد و اصلا به دنبال مبارزه با فساد اقتصادی و مفسدان اقتصادی نیست. تصویر باطلی که میتواند نارضایتی مردم از اوضاع بد معیشتی را افزایش دهد و طبیعتا فساد اخلاقی و پدیدههای مجازی مستهجن را در طولانی مدت به یک امر عادی و پذیرفته شده تقلیل دهد. این در صورتی است که فساد، فساد است و باید جلوی گسترش آن گرفته شود. هیچگاه مبارزه با فساد اخلاقی که مستقیم بر جامعه و گرایشات آن تاثیر دارد مانع از ریشه کن کردن فساد اقتصادی نیست! و ایجاد این ثنویتهای خودساخته اثری جز آسیب زدن به جامعه ندارد.
«اوایل انقلاب آیتا… خامنهای با هیاتی رفته بودند به شهرستان «جهرم». آنجا در سالن مرکزی شهر مراسمی بود. ابتدای مراسم هفت، هشت نفر یک پیانو را کشانکشان آوردند روی صحنه. بعد یک نفر با کت و شلوار و تر و تمیز آمد پشت آن نشست. در این حال چند میهمان جدید هم آمدند آن ردیف جلو نشستند. بلافاصله باز همان هفت، هشت نفر ریختند و سریع پیانو را جمع کردند و بردند. رهبر انقلاب با تعجب پرسیدند چی شد؟ یکی از همراهان گفت: «بنده هم نفهمیدم.» از فرماندار جهرم پرسیدند و ایشان هم اظهار بیاطلاعی کرد. مراسم که تمام شد آقا بازهم پرسوجو کردند. مسئولان، جوانی را که متولی مراسم بود صدا کردند آمد. آقا با او کلی خوش و بش و حتی شوخی کردند و پرسیدند: «این چه بود پسرم؟ ارگ بود؟ پیانو بود؟ چرا آوردند؟ چرا بردند؟ و…» آن جوان پاسخ داد این پیانو بود حضرت آقا. آوردیم که برای شروع مراسم سرودی را با آن اجرا کنیم. آقا پرسیدند: «خب، چرا نکردید؟» آن جوان جواب داد چون همان لحظه خبر دادند امامجمعه جهرم وارد سالن شد. ما هم ترسیدیم. آقا خندهاش گرفته و گفتند: «خب ما که بودیم!» آن جوان گفتند حضرت آقا! شما امروز عصر برمیگردید تهران. این امامجمعه اینجا پدر ما را درمیآورد!»
چندخط بالا خاطرهای منقول از یکی از وزرای ارشاد پیشین است که در بخشی از یادداشت «حکایت ارگ جهرم»، محمدحسین جعفریان آمده.
رهبری نظام با سعهصدر و روی باز مواجههای کمنظیر با گروههای مختلف دارند؛ در حالی که رویکرد مردمیشان را میتوان در متن فرمایشاتشان دید؛ در حالی که با خطقرمزهای کمتری با انتقادها و اعتراضها مواجهه میکنند، اما کمکاری رسانهای موجب شده آن اندازه که باید قدر این نعمت دانسته نشود و این فضای مترقی در مردمسالاری دینی آنچنان که باید دیده نشود. مسائلی که با کمی رعایت ظرافت و نوگرایی واقعی بهخصوص در رسانه و مواجهه رسانهای امکان بهتر شدن دارد. باشد که به همین شبهای قدر، قدردان سرمایهای به اسم «آقای خامنهای» باشیم.
آخرین نظرات