حجتالاسلام سید محمدحسین طباطبایی که پدرش لقب “علمالهدی” را برای وی برگزید، همان کودک خردسالی است که در دهه هفتاد شگفتانگیزترین کودک دنیا در عرصه حفظ قرآن شد و معجزه دیگری از آیات نورانی آخرین کتاب آسمانی خداوند را به رخ دنیا کشید. او اکنون جوانی برومند و تحصیل کرده حوزه علمیه قم است که پا به پای پدر در راه ترویج قرآن و مکتب اهل بیت (ع) تحقیق و پژوهش میکند.
در ادامه گفتوگوی ما با حجتالاسلام سید محمد حسین طباطبایی را مشاهده میکنید.
* چه عاملی باعث شد که محمدحسین طباطبایی بهعنوان نابغه قرآنی به جهان اسلام معرفی شود؟
اول لطف خدا و عنایت ائمه طاهرین (ع) بود و نکته مهم دیگر آن، وجود پدر و مادری که حافظ قرآن بودند. پیش از من، دو خواهر بزرگم حافظ قرآن شدند و همین فراگیری حفظ قرآن در میان اعضای خانواده باعث شد تا زمینه حفظ قرآن از سن دو سالگی برایم فراهم شود.
* چطور میشود یک کودک دو ساله که اوج دوران کودکی خود را سپری میکند حافظ کل قرآن میشود؟ این با روح کودکانه شما در تعارض نبود؟
البته در سن دوسالگی برای بازی و تفریح در کلاسهای حفظ حاضر میشدم که همان حضور و شنیدن آیات قرآنی که در خانه مدام به گوشم میرسید، سبب شد تا با آیات مانوس شوم و بسیاری از آیات جزء سیام را به راحتی حفظ شدم و از همانجا علاقه به حفظ در درونم بوجود آمد و برایم بهعنوان کاری روزمره تبدیل شد. در طی سه سال، مراحل حفظ کل قرآن را گذارندم و حفظ احادیث و همچنین بوستان و گلستان سعدی نیز انجام شد. برخی از خطبههای نهجالبلاغه و اشعار محتشم کاشانی را در کنار هم در سه سال حفظ کردم. یاد میآید در همان دوران به همراه خواهرانم در محافل مختلف شرکت میکردیم و دیگر احساس ترس نداشتم و زمانیکه در ۵ سالگی کل قرآن را حفظ کردم با شجاعت تمامتر و اعتماد به نفس کامل برنامهها را اجرا میکردم.
* یکی از سفرهای بهیاد ماندنی شما، سفرتان به کشور عربستان در سال ۱۳۷۶ و حضور در مراسمی بود که به دعوت نائف بن عبدالعزیز ولیعهد سابق عربستان صورت گرفت. لطفاً درباره این مراسم توضیح دهید.
در سفری که به عربستان در سال ۱۳۷۶ داشتیم، برنامههای متعددی چه در بعثه مقام معظم رهبری و چه در اماکن دیگر از جمله کاخ شخصی نائف بن عبدالعزیز که آن زمان هم ولیعهد و هم وزیر کشور عرستان سعودی بود، برگزار شد که از برخی از آنها تصاویر و ویدئویی به یادگار مانده است البته آن ویدئوی مشهوری که آن زمان بهصورت گسترده پخش شد، مربوط به مراسمی بود که در بعثه مقام معظم رهبری و با حضور چند تن از مسئولان رده بالای کشور یمن برگزار شده بود، امّا متاسفانه از برنامهای که با حضور نائف بنعبدالعزیز و مقامات کشور سعودی برگزار شد، هیچ ویدئویی در اختیارمان قرار نگرفت.
* جلسهای که به دعوت ولیعهد عربستان انجام شد، هیاهوی زیادی را به دنبال داشت. چراکه یک کودک شیعه و ایرانی توانسته بود به همه سوالات حاضران پاسخ دهد. شنیدهایم که پاسخهای شما، خشم و عصبانیت نائف را هم به دنبال داشت.
ناراحتی ایشان از پاسخهای من نبود بلکه عصبانیت او از این بابت بود که چرا باتوجه به صرف هزینههای زیاد در مراکز آموزشی و ترویج حفظ قرآن در کشور عربستان که زبان گفتاریشان عربی است و بهنوعی مهد آموزش قرآن جهان به شمار میآمد، نتوانستهاند کودکی را با این ویژگی که هم در زمینه الفاظ و صحت حفظ و هم در زمینه مفاهیم و ترجمه قرآن حرفی برای گفتن داشته باشد، تربیت کنند. آنها در آن زمان همچنین فردی را نداشتند و اگر هم که بود، تنها در زمینه حفظ و الفاظ قرآن بود و شاید عصبانیت بن عبدالعزیز به همین خاطر بود که چطور میشود که باتوجه به محدودیتهای آموزشی در ایران، یک خردسال فارسیزبان در مهد آموزشهای قرآنی جهان برای آنها اجرای برنامه میکند.
* پس از اینکه نام شما بر سر زبانها افتاد، حضورتان در محافل رسمی و برنامههای تلویزیونی کمرنگ شد و همین باعث شد تا از گوشه و کنار شایعاتی درباره شما منتشر شود. شایعاتی نظیر اینکه محمدحسین از دنیا رفته و یا حبس خانگی شده و غیره. حتی بر اساس شایعه فوت شما، در یکی از کشورهای عربی برای شما مراسم ترحیم هم گرفته بودند.
این شایعات پیش از من، برای آقای جواد فروغی که حافظ کل قرآن بودند، نیز مطرح شده بود و من اولین نفر نبودم که مورد هجمه شایعات قرار میگیرم، امّا به جهت اینکه من در دوران کودکی، برنامههای زیادی داشتم و مردم برنامهها را دنبال میکردند، زمانیکه وارد حوزه شدم و کمتر توانستم در رسانهها ظاهر شوم، این شایعهها بهتدریج توسط برخی افراد با غرض و نیات خاصی مطرح شد، به ویژه شایعاتی که به نظام مربوط میشد و آن را منتسب به خوابهایی میکردند که واقعیت نداشت. هیچ عکس، فلیم و مستندی هم نداشتند. بهعنوان مثال گفتند ایشان فوت کرده یا محصور است و در حصر خانگی قرار دارد و یا اینکه تبعید شده است و از کشور اخراجشان کردهاند. شایعات تا جایی پیش رفته بود که افرادی هم که من را میشناختند در مواجهه با من میگفتند که ما این خبر را به صورت موثق شنیدهایم در حالیکه این شایعات هیچ کدام صحت نداشت.
* گویا شما در شبکه تلویوزیونی BBC نیز به اجرای برنامه پرداختید.
به همراه پدرم در سال ۱۳۷۷ به انگلستان رفتیم و در شهرهای مختلفی به اجرای برنامه پرداختیم. در همان روزها، بیبیسی نیز از ما دعوت کرد که بازدیدی از دفتر آنها در لندن داشته باشیم. به طبقه چهارم شبکه که فارسیزبان بودند، رفتیم. میگفتند که ما میخواهیم از نزدیک صحت حفظ و کار ایشان را بررسی کنیم. اتاقی در آنجا بود که پدرم گفتند شما برو و در انتهای اتاق بنشین و به آنها گفت که هر قسمتی را که مدنظر دارید من با اشاره به محمدحسین میگویم. همین روش را اجرا کردند و آنها خیلی تعجب کردند.
* شما چند دیدار با مرحوم آیتالله بهجت داشتهاید، توصیهای از ایشان را که در ذهن دارید، بفرمایید.
ما چند دیدار توفیق حضور خدمت ایشان را داشتم. ایشان بارها توصیه میکردند که دورههای خاصی برای تکرار محفوظات بگذارید و سفارش میکردند که حتماً نسبت به سفر مبادرت کنید و برنامه مستمر برای آن در نظر بگیرید. مطلب دیگری را که ایشان تاکید داشتند این بود که نسبت به زیارت امامزادهها استمرار داشته باشید و هر جمعه به زیارت یک امامزاده بروید؛ و دستور عملی دیگری که ایشان به من داده بودند این بود که هموراه این ذکر “اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ” را بعد از هر نماز بخوانید چراکه آثار زیادی دارد.
* شیرینترین خاطره زندگی خودتان را برای ما تعریف کنید.
خاطرات شیرینی از برنامههایی که در آن دوران داشتم در خاطرم نقش بسته است، امّا از شیرینترین خاطرهها میتوانم به خاطرات حج اشاره کنم. یکی از خاطرهها به حضور مادرم در سفر حج بر میگردد. در اولین سفری که به حج داشتم به همراه پدرم عازم شدم و زمانیکه مقامات سازمان حج ایران از ما درخواست کردند که شما چه درخواستی از ما دارید. گفتم که دوست دارم مادرم هم در اینجا باشد که الحمدالله مقدمات حضورشان فراهم شد و ایشان به اعمال هم رسیدند.
خاطره بعدی هم به همان سفر بر میگردد. در جلسهای که با نائب بن عبدالعزیز داشتیم پس از پاسخ به سوالات متعددی که حاضران از من داشتند، آقای نائف گفتند که ما تعدادی جوایز و هدایایی برای شما آماده کردهایم که البته در مقابل کار شما بسیار ناچیز است. نائف گفت که شما یک جایزه ویژهای بخواهید تا من آن را برای شما فراهم کنم. من که آن زمان ۶ سالم بیشتر نبود با مشاوره پدرم، خواستم از آقای نائف که یک سری از حاجیان را که آن موقع از پرواز جامانده بودند، اجازه دهند تا به حج مشرف شوند. وقتی من این موضوع را مطرح کردم ایشان دستور دادند تا مقدمات حضور حاجیان جامانده به کشور عربستان فراهم شود و فردای همان روز نیز حاجیان به عربستان آمدند و به نوعی این اتفاق، شیرینترین خاطره دوران کودکی من به شمار میآید.
* تقریباً ۲۰ سال از آن سالها میگذرد و فصل جدیدی از زندگی محمدحسین طباطبایی رقم خورده است. میخواهیم بدانیم شما در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
بعد از اینکه از دوران کودکی عبور کردم، وارد حوزه شدم و تحصیلاتم را ادامه دادم و تقریباً در طول ۱۰ سال، سطوح حوزه را سپری کردم و درس خارج فقه و اصول را گذراندم و در کنار آن بحث حضور در محافل و جلسات قرآنی و مسائل پژوهشی و تالیف کتب آموزشی را به همراه پدرم دنبال کردم و هماکنون نیز به صورت خاص در حوزه آموزش و پژوهش در موسسه جامعهالقرآن مشغول به کار هستم.
* مقام معظم رهبری در سال ۹۱ مطالبهای را در خصوص تربیت ۱۰ میلیون حافظ داشتند. به نظر شما برای تحقق منویات رهبر انقلاب چه باید کرد؟
ایشان همیشه جزو مشوقهای اصلی آموزش قرآن و به ویژه حفظ قرآن بودند. تا جایی که یادم است در هر دیداری که با ایشان داشتیم، مقام معظم رهبری درباره استمرار و ادامه فعالیتهای قرآنی تاکید داشتند و توصیههایی را بیان میکردند و به این نکته اشاره داشتند که موضوع آموزش حفظ قرآن باید در میان عامه جامعه رواج پیدا کند.
به نظرم، برای رسیدن به افقی که رهبر انقلاب ترسیم کرده است، طبیعتاً مقدماتی وجود دارد و اهدافی باید دنبال شود از جمله تربیت نیروی انسانی کارآمد و کشف استعدادهای قرآنی و یا تعامل با کشورهای دیگر و اجرای روشهای آموزشی نوین که باید توسط نهادها و سازمانهای قرآنی انجام شود. البته اجرای آن هدف با یک و یا دو نفر محقق نمیشود. اگر این تعامل وجود نداشته باشد، رسیدن به اهدافی که مقام معظم رهبری مدنظرشان است و بسیاری از عزیزان قرآنی دغدغه آن را دارند، به سرانجام نمیرسد. باید شرایطی بوجود آید که در هر شهر و روستا و برای همه اقشار جامعه اعم از بیسواد و با سواد، کوچک و بزرگ شرایط آموزش حفظ قرآن مهیا شود.
باشگاه خبرنگاران جوان
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات