هر انساني در قبال خدا، خود و جامعه مسئوليتهايي دارد که اگر آنها را به درستي انجام ندهد خود و ديگران را در خطر قرار ميدهد. امام زمان(عج) در دعاي معروف توفيق الطاعه به بخشهاي مهم و اصلي اين مسئوليتها و خطرات توجه داده است.
اسلام، سبک زندگي واقعبينانه و حقيقتگرايانه
دستگاه و نظام اسلامي، مجموعهاي کامل و تمام از نظريات واقعبينانه و حقيقتنگرانهاي است که ميکوشد تا از درون مرزهاي واقعيت بيني، انسان را به حقيقتي برساند که کمال مطلق و مقصد غايي اوست. سبک زندگي که در اين نظام ارائه ميشود، به شدت از دو عنصر اصلي واقعبيني و حقيقتگرايي متاثر است. از اين رو با درک درست واقعيتها در چارچوب هدف غايي، برنامهها و راهکارهاي خود را ارايه ميدهد.
پس نميتوان موردي را يافت که به دور از واقعبيني و خارج از دايره غايي حقيقتگرايي، دستور و برنامهاي را ارائه کرده باشد و هرگاه موردي برخلاف اين دو عنصر در آن ديده شود، يا ميبايست در نسبت آن به اسلام ترديد کرد و يا در درستي فهم خود نسبت به خروج از اين محدود شک کرد و يا محمل و توجيه منطقي و عقلاني براي آن يافت. در غير اين صورت بايد آن را به دور انداخت و از نسبت آن به اسلام خودداري ورزيد.
نظامواره اسلامي، دستگاهي با پيچيدگيهاي موجود در هستي و انسان است، زيرا برنامه اسلامي، برنامهاي مبتني بر همين پيچيدگيهاست و نمي توان مجزا از يکديگر نگريست. هر قطعهاي از قطعات آن ميبايست در جاي خود قرار گيرد تا عملکرد مناسب و درستي از آن انتظار داشت.
از اين رو در بيان هر مسئوليتي به واقعيتهاي موجود توجه داشته و نقشي را بيان ميکند که از آن انتظار طبيعي ميرود و ميتواند در آن حوزه حقيقت را تحقق بخشد. هرگاه به مسئوليت فردي و اجتماعي توجه ميدهد به خطرات آن نيز نگاهي دارد و به دور از واقعبيني و توانمندي و ظرفيت موجود، مسئوليتي را بر دوش شخص در حوزه فردي واجتماعي نميگذارد.
بر پايه همين شرط است که همواره از اصل استطاعت سخن به ميان آمده و مسئوليتها در اين چارچوب تعريف و تبيين و توصيه شده است. (بقره، آيه 286، تغابن، آيه 16) چرا که از هر کسي با توجه به توان و استطاعت، انتظار مسئوليت و نقشپذيري ميرود و انتظار فراتر، از مصاديق ظلم ميباشد که از نظر حکم عقل عملي قبيح است.
در حقيقت، توجه به توان و وسعت هر کس و هر چيزي در ايجاد مسئوليت و نقش از اموري است که در اسلام مدنظر قرار گرفته است و هرگز نقشها بيرون از وسعت، ظرفيت و استطاعت شخص يا عضو تعريف نشده است.
بر اين اساس اسلام را دين مبتني بر فطرت دانستهاند، زيرا هر مسئوليت و نقشي که تعريف شده و هر حکمي که صادر شده مبتني بر واقعيتهاي موجود در انسان بوده و از او چيزي فراتر از وسعت، ظرفيت، استطاعت و توان خواسته نشده است.
نگاهي به برجستهترين مسئوليت ها و خطرات آن
امام زمان(عج) با نگاهي به واقعيت انسان، مهمترين مسئوليتها و نقشهاي هر انسان و بلکه هر عضو انساني و صنف انساني را با توجه به مسئوليتهاي فردي و اجتماعي او در قبال خود، خدا، انسان و طبيعت بيان کرده است. البته از آن جايي که مسئوليتها و نقشهاي هر انساني بسيار متنوع و متعدد است، ايشان تنها به برجستهترين و مهمترين نقشها و مسئوليتها توجه داشته و به شکلي خواسته است مردم را به خطرات احتمالي آنها توجه دهد.
اين مطلب را امام زمان(عج) در شکل دعاي بيان ميکند. دعای توفيق الطاعه در حقيقت تبيين مهمترين مسئوليتها و نقشهاي انسان در زندگي فردي و اجتماعي در برابر خود و خدا و انسان و طبيعت است. در اين دعا به شکلي بسيار زيبا، سبک زندگي مطلوب يک انسان مسلمان ارائه شده است. اين سبک زيستي که از سوي امام زمان(عج) ارائه ميشود در همان چارچوب واقعيتبيني و حقيقتنگري ارائه ميشود.
ميتوان با نگاهي گذرا به نيايش توفيق الطاعه سه محور اساسي مسئوليتهاي انسان در برابر خود، خدا و ديگران را در دو حوزه زندگي شخصي و اجتماعي شناسايي کرد. در اين دعا هر چند که به طور مستقيم از خطرات سخن به ميان نيامده ولي تاکيد بر مسئوليتها و نقش خاص براي هر انسان، عضو و صنفي به معناي توجه بخشي به خطراتي است که در آن محتمل است.
مسئوليتهاي انسان در برابر خدا
امام زمان(عج) چنان که کفعمي در کتاب شريف مصباح نقل ميکند و محدث قمي در مفاتيحالجنان ميآورد، در گام نخست به مسئوليتهاي انسان در برابر خداوند اشاره ميکند و ميفرمايد:
1- اللهم ارزقنا توفيق الطاعه و بعد المعصيه: خدايا توفيق طاعت خود و دوري از معصيت را به ما روزي گردان. درحقيقت مسئوليت نخست انسان در برابر خداوند است و اين مسئوليت در چارچوب طاعت از خداوند معنا مييابد.
خداوند در قرآن بارها از انسانها ميخواهد که اطاعت خود از خدا را در چارچوب دين اسلام نشان دهند؛ (آل عمران، آيات 32 و 132؛ نساء، آيه 59؛ مائده، آيه 92) زيرا اين اطاعت زمينهساز رسيدن انسان به خداوند ميباشد و اين امکان را به بشر ميدهد تا با تخلق به اخلاق الهي و صفات و اسماي خداوندي، خدايي شده و در مقام خلافت الهي قرار گيرد و به کمال مطلق خود برسد و از نقص رهايي يابد. (بقره، آيات 30 و 38)
البته از نظر قرآن اطاعت از خداوند در اطاعت از دين اسلام، پيامبر(ص) و اولواالامر(ع) معنا و ظهور مييابد. (آل عمران، آيات 32 و 132؛ نساء، آيه 59؛ مائده، آيه 92 و آيات ديگر) کسي که بخواهد اين مسئوليت خود را در قبال خداوند به انجام رساند بايد از معصيت پرهيز کند؛ زيرا عصيان نقيض اطاعت است و کسي که عصيان ميورزد از اطاعت سرباز ميزند. بنابراين، بزرگترين خطر براي هر انساني، عصيان از اطاعت است، چنان که ابليس اينگونه عمل کرد و موجبات لعن و رانده شدن خود را فراهم آورد.
ريشه اين عصيان ميتواند تکبر و استکبار يا جهل و غرور يا هر امر ديگري باشد. بنابراين انسان بايد همواره بکوشد تا گرفتار عصيان نشود و از خطر بزرگ سقوط در شقاوت و دوري از خداوند پرهيز کند. (بقره، آيه93؛ يونس، آيات15 و 91؛ مريم، آيه14)
2- و صدق النيه: صداقت در نيت از ديگر مسئوليتهاي انسان در برابر خداوند است؛ زيرا اگر حسن فاعلي در کسي تحقق نيابد، عمل او هر چند که از حسن فعلي برخوردار باشد و از مصاديق عمل صالح باشد تأثيري نخواهد داشت.
هر کار نيکي ميبايست با نيت خير و خدايي همراه باشد. از اينرو در آموزههاي قرآني بر نيت خالص تأکيد بسياري شده و از انسانها خواسته شده که در انجام کارهاي نيک، غير خدا را شريک نگيرند؛ چرا که در اين صورت آن عمل نيک و کار خوب هيچگاه بالا نميرود و موجب رشد و بالندگي انسان نميشود؛ زيرا عمل نيک و صالحي بالا ميرود و انسان را ميسازد که همراه با نيت خالص و خير الهي باشد. (فاطر، آيه10؛ انسان، آيات8 تا 10)
پس اگر کار نيک و عمل صالح با صدق نيت و خلوص و وجهالله بودن همراه نشود، از مصاديق شرک است و هيچ فايده و تأثيري نخواهد داشت. اين خطري است که کارهاي خوب انسان را تهديد ميکند؛ چنانکه عمل ريايي نيز اينگونه است و موجب تباهي اعمال نيک عبادي و اعمال صالح ميشود. (ماعون، آيه6).
3- و عرفان الحرمه: مسئوليت ديگر انسان شناخت حرام از حلال است؛ زيرا هرچند که اصل، حليت هر چيزي است و اين قاعده کلي در همه زندگي بشر است؛ چون هر چيزي که خداوند آفريده خير است و شر نيست، ولي بايد توجه داشت که نسبت انسان به اشياء و امور با نسبت آن چيز با جهان هستي متفاوت است؛ زيرا اگر هر چيزي براي خودش مفيد و در وجودش خير است، ولي نسبت به انسان ميتواند شر و موجبات ضرر باشد. از آنجايي که بخش کوچکي از امور و اشياء موجود در جهان براي انسان داراي ضررو زيان است ميبايست آنها را بشناسد و از آن پرهيز کند.
در حقيقت، شناخت مجموعه کوچکي از محرمات به انسان اين اجازه را ميدهد تا از آنها پرهيز کرده و خود را از آسيبهاي يقيني و يا احتمالي آن حفظ کند. اگر اصل در رانندگي حرکت در مسير است، ولي شناخت برخي از قوانين بازدارنده و مقررات راهنمايي و رانندگي چون وجود دستانداز، چراغ راهنمايي، خطوط متمدد و منقطع و مانند آن ميتواند سلامت رانندگان را در جاده تضمين کند.
هرچند که براي حضرت آدم(ع) تنها يک چيز به عنوان ميوه درخت ممنوع، حرام بود ولي براي ايشان و فرزندانش پس از هبوط به دنيا، اموري ديگر حرام شده است که بايد آن محرمات را بشناسد و از آنها اجتناب ورزد. بنابراين، بزرگترين خطري که انسان را در برابر اطاعت از خداوند تهديد ميکند، عدم شناخت محرماتي است که موجب عصيان، دوري و گناه ميشود و آسيبهاي جدي به انسان وارد ميسازد.
4- و اکرمنا بالهدي و الأستقامه: در اين عبارت به مسئوليتي اشاره شده است که ميتواند زندگي انسان را متحول سازد؛ زيرا انسان پس از هبوط در دنيا، اگر بخواهد به کرامت انساني خود بازگردد و خلافت الهي را به عهده گيرد، نيازمند هدايت الهي از طريق عقل و وحي است، زيرا شرايط زندگي دنيا ميتواند عقل را با فجور و عصيان و گناه در پرده قرار داده يا ممهور کند.
بنابراين، خطر بزرگي که انسان را در دنيا تهديد ميکند، فقدان هدايت عقلاني و وحياني است. افزون بر اين خطري که انسان بدان تهديد ميشود، خطر عدم استقامت است. استقامت به معناي پايداري در مسير قوام و راستي است. بسياري از انسانها گامهايي را براي خودسازي برميدارند ولي هرگز به پايان نميرسند و در ميان راه يا خسته ميشوند و يا بريده ميگردند و يا براي رسيدن، گامهايشان سست ميشود.
فقدان عزم و استقامت، بزرگترين دشمن ديرين بشر بوده و هست. از اين رو حضرت آدم(ع) به سبب همين فقدان عزم و استقامت در دام ابليس گرفتار ميشود. (طه، آيه 115) و حضرت پيامبر(ص) هنگامي که مامور ميشود تا خود و امت خويش را در مسير استقامت نگه دارد، از اين فرمان پير ميشود. (هود، آيه 112) چرا که مسئوليت بزرگ و پرخطري است.
مسئوليتهاي انسان در برابر اعضا و جوارح
از جمله مسئوليتهاي انسان مسئوليت در برابر اعضا و جوارح خودش است؛ زيرا اين مسئوليتها اگر به درستي اعمال شود، انسان فرصت رشد و کمال را به دست ميآورد و ميتواند به رسيدن به مقامات بلند انساني اميد داشته باشد. البته بايد توجه داشت که هر عضوي همان اندازه که براي رساندن انسان به کمال نقش مهم و اساسي ايفا ميکند مانند گوش و چشم که دانشهاي مفيد را به انسان ميدهد و ابزارهاي مهم شناختي و معرفتي ميباشد، همان اندازه خطرناک و خطرساز هم هست.
5. و سدد السنتنا بالصواب و الحکمه: سداد و استحکام زبان در مسير درستي و فرزانگي و هدفمندي از جمله مسائلي است که بايد شخص بدان توجه داشته باشد. به اين معنا که زبان براي اين به انسان داده شده تا آنچه درست است را بگويد و از نادرستي پرهيز کند.
مشکل زبان اين است که با پرگويي، به نادرستي و بيهودگي ميافتد و به جاي آنکه سخنان مطابق با واقع و درست بر زبان آورد و به گوش ديگران برساند و زمينه رشد و بالندگي خود و ديگران را فراهم آورد، سخنان کذب و نادرست بر زبان ميراند و يا به بيهودگي ميافتد و سخنان حکيمانه بر آن جاري نميشود که هدف مثبت و مفيدي را برساند.
در برخي از روايات آمده است که زبان بزرگترين دشمن بشر است. بسياري از گرفتاريها و بدبختيهاي انسان به سبب زبان است. کسي که زبان خود را نگه دارد و محکم سخن گويد خداوند بر زبان او قول صواب و حکمت را جاري ميسازد. (نساء، آيه 9؛ احزاب، آيه 70؛ بقره، آيه 269)
6. و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفه: دلهاي ما را با علم و معرفت پرکن؛ چرا که قلب، مرکز علم و دانش و معرفت است؛ همچنان که محل عواطف و احساسات است.خداوند بارها در قرآن از بيماري قلب سخن به ميان آورده است. زنگار گرفتن قلب به سبب گناهاني است که انسان مرتکب ميشود و اجازه نميدهد تا به عنوان منبع شناخت و معرفت و علم و دانش شود. علم به معناي دانش به کليات، و معرفت به معناي دانش به جزئيات نياز انسان است تا مسير خود را بشناسد و در آن مسير حرکت کند و خود را به کمال مطلق برساند.
اگر قلب انسان به علم ومعرفت پر نشود، زنگار ميگيرد و از رشد و بالندگي باز ميماند. بيگمان اصل انسانيت را بايد در قلب او جست؛ زيرا همه اعضا و جوارح ديگر در خدمت قلب هستند. (بقره، آيات 7 و 10 و 74 و 88؛ اعراف، آيات 179 و 195) اگر انسان بتواند قلب خود را مديريت کند همه اعضا و جوارح خود را مديريت کرده است و از جهل و ناداني گريخته و به بصيرت دست يافته است. کساني به اين علم و معرفت ميرسند که داراي تقوا باشند. (بقره، آيه 282 و آيات ديگر)
7. و طهر بطوننا من الحرام و الشبهه: شکمهاي ما را از حرام و شبهات پاک گردان؛ زيرا اگر به حرام و غذاهاي شبههناک نزديک شويم، همه وجود ما آلوده به زنگار ميشود و ديگر توانايي تشخيص حق از باطل و خوب از بد را از دست ميدهيم؛ چرا که لقمه به شکل خون در همه اعضاي بدن ما حرکت ميکند و مغز و قلب ما را تحت تاثير خود قرار ميدهد. غذاي آلوده، فکر آلوده و پليد را ميسازد و قلب را مريض ميکند و عقل را از انسان ميگيرد. بنابراين، خطري که شکم را به عنوان يک عضو انساني تهديدميکند، حرام و شبهه است.(نساء، آيه 10)
8. و اکفف ايدينا عنالظلم و السرقه: دستهاي ما را از ظلم و سرقت باز دار؛ چرا که دستها همواره به تجاوز به حقوق ديگران خو ميگيرد و اين بزرگترين خطري است که دستان ما را تهديد ميکند. انساني که به ظلم و سرقت خو گيرد، وجودش را از غذاهاي حرام انباشته ميکند و اجازه نميدهد تا در مسير کمال رشد و بالندگي خود قرار گيرد.
9. و اغضض ابصارنا عن الفجور و الخيانه: چشمهاي ما را از فجور و خيانت بپوشان؛ زيرا چشم اگر عادت کند تا به هر چيزي بنگرد و پردههاي حيا و عفت را بشکافد و با چشمچراني، راه خيانت را بپيمايد، در حرام ميافتد که جز خواري و ذلت و شقاوت چيزي را به همراه نخواهد داشت. از اين رو خداوند از پوشاندن چشمان از فجور وخيانت بارها سخن ميگويد و در قرآن بدان دعوت ميکند؛ (مومنون، آيات 6 و 7 و آيات ديگر) چرا که سلامت چشم، سلامت قلب را به همراه خواهد داشت؛ چنان که سلامت شکم از غذاهاي حرام و سلامت قلب و جان و روان آدمي را به دنبال دارد.
10. و اسدد اسماعنا عن اللغو و الغيبه: استحکام و استواري گوش از لغو وغيبت يکي ديگر از مسئوليتهاي بشر در برابر اعضاي خود است. انسان مسئول است تا به جاي لغو و بيهوده، گوش خود را با حکمت و سخنان مفيد پر کند و اجازه ندهد تا غيبت بشنود و مطالب نادرست و درست درباره ديگران که ايشان را ناخوش ميآيد بشنود و دل را بدان کدر و تيره سازد. (مومنون، آيه3؛ حجرات، آيه 12)
مسئوليتهاي انسان در برابر اقشار مردم
افزون بر مسئوليتهاي کلاني که انسان در برابر خدا و اعضا و جوارح خود دارد، مسئوليتهايي هم در برابر ديگران دارد. اين مسئوليتها متوجه شخص به عنوان نقش اجتماعي که به عهده دارد ميباشد. به سخن ديگر، هر انساني با توجه به نقش و مسئوليتهاي اجتماعي، مسئوليتهايي در برابر ديگران دارد که ميبايست به درستي انجام دهد؛ در اينجا به برخي از مسئوليتها و نقشهاي انسان در حوزه عمل اجتماعي ونيز خطراتي که اين نقشها را تهديد ميکند اشاره ميشود:
11- و عليالمتعلمين بالجهد و الرغبه: کسي که در مقام تعلم و کسب دانش است هزگز نبايد از جهاد علمي که جهاد کبير است دست بر دارد (فرقان، آيه 52) و در اين راه همواره بايد با انگيزههاي غيرمادي و دستيابي به حکمت هستي و انسان تلاش و کوشش کند. بنابراين، خطري که متوجه اين صنف از مردمان يعني دانشجويان و دانشپژوهان است، تنبلي و تکاسل در کنار بيانگيزگي و بيهدفي است.
12- و علي المستمعين بالاتباع و الموعظه: شنوندگان ميبايست سخن حق را بپذيرند و از آن پيروي کرده و از نکات آموزنده و پندآموز آن درس زندگي بگيرند. کسي که تنها گوش ميدهد ولي جان و دلش تحت تاثير شنيدههاي حق قرار نميگيرد و به جاي پند و اندرز گرفتن به مخالفت ميپردازد، چنين شيوه نادرست، او را به هلاکت مياندازد. يهوديان اين گونه بودند که سخنان را ميشنيدند و به جاي پندپذيري و پيروي، به مخالفت با آن ميپرداختند. (بقره، آيه 104؛ نساء، آيه 64)
13- و علي العلماء بالزهد و النصيحه: دنياطلبي و رغبت باطني به آنچه وابسته به دنياست، بزرگ ترين آفت دانشمندان است. لذا آنان بايد بکوشند تا ملکه زهد و بيرغبتي به زينتهاي حقيقي و اعتباري دنيا را در خويش تقويت کنند، به گونهاي که در باطن به دنيا و متعلقاتش بيميل شوند و زندگي دنيا را جز براي آبادساختن آخرت نخواهند و بدين وسيله زمينهساز اصلاح خويش و رفتار مردم منتظر باشند. واژه «نصح» به معني خلوص تمام و نزاهت از هر شائبه و ناخالصي است.
از اين بخش نوراني چنين برميآيد که دانشمندان بايد هم در انديشه و قول و فعل خويش از هر شائبه آلودهکنندهاي پيراسته باشند و هم با يکرنگي و خلوص، خيرخواه امت باشند و جز به خير و صلاح آنان نينديشند، سخن نگويند و کار نکنند. چنين عالماني از انتظار راستين برخوردارند، زيرا امام منتظر آنان در زهد و نصيحت برترين انسان عصر خويش است و آن کس که با امامش سنخيت ندارد، منتظر او نيست.
14- و علي مرضي المسلمين بالشفاء و الراحه: مسلمان اگر بخواهد به مسئوليتهاي فردي و اجتماعي و ديني خود عمل کند نيازمند سلامت و آسايش و آرامش است. از اين رو خداوند به مسلمان اين امکان را بخشيده است تا در سلامت و آرامش و آسايش به خدمت خدا و خلق مشغول شود.
اما کسي که مريض است و از آرامش و آسايش برخوردار نميباشد نميتواند مسئوليتهاي فردي و اجتماعي و عبادي و غيرعبادي خود را انجام دهد. از اين روست که بزرگترين نعمت، سلامت و راحتي دانسته شده است. دولت اسلامي وظيفه دارد شرايط را به گونهاي فراهم آورد تا مسلمانان در بهترين حالت از سلامت جسمي و روحي و رواني باشند تا بتوانند به مسئوليتهاي انساني خود عمل کنند.
15- و علي موتاهم بالرأفه و الرحمه: تکريم و حرمت مردگان ميبايست در دستور کار انسان و جامعه اسلامي باشد؛ زيرا هرگونه کوتاهي در حق ايشان به معني ناديده گرفتن حقوق انساني زندگان نيز ميباشد. ارتباط روحي ميان زندگان و مردگان در جامعه اسلامي به گونهاي است که نميتوان مردگان را به معناي واقعي، نيست شده دانست بلکه حضور آنان به ويژه مخلصان و عباد صالح و شهيدان و عالمان در زندگي زندگان امري انکارناپذير است. بنابراين دعا در حق ايشان به عنوان رأفت و رحمت، در حقيقت پذيرش حضور آنان در زندگي زندگان و تأثيرپذيري از آنهاست.
16- و علي مشايخنا بالوقار و السکينه: خطري که پيران را تهديد ميکند، فقدان وقار و سکونت و آرامش است. بنابراين لازم است تاانسان در هنگام پيري توجه بيشتري به مسئله وقار و سکونت خود داشته باشد و به کوچکترين چيزي از کوره در نرود و خشم نگيرد.
سنگيني و وقار در پيران ميتواند باعث حفظ حرمت و تکريم آنان شود و از پرخاشگري و اهانت جوانان درامان باشند هرچند که بر جوانان و فرزندان است که نسبت به پيران و والدين تکريم و احسان کنند ولي بر پيران است تا خود شخصيت خود را حفظ کرده و با وقار و سنگيني در جامعه زندگي کنند و به کوچکترين امري خشمگين نشوند و بهانهگيري نکنند.
وقار به معناي متانت و سنگيني و در برابر خفت و سبکي است. براساس اين بخش از دعاي نوراني وليعصر(عج) بر کهنسالان بايسته است در انديشه و عمل، متانت خويش را حفظ کنند و از هر عملي که از قدر و قيمت آنها بکاهد و جايگاهشان را پايين آورد بپرهيزند. همچنين بر آنان است که سکينه در پيش گيرند.
سکينه همان استقرار و آرامش جسمي و روحي است. اگرچه اقتضاي طبيعت کهنسالي کمصبري و بيقراري است، اما بر پيران منتظر امام غايب شايسته و بايسته است تا به هنگام غضب و يا هر زمينه تحريکي ديگري که آنان رابه اضطراب و بيثباتي در گفتار و رفتار ميکشاند، آرامش و وزانت خويش را حفظ کنند.
17- و عليالشباب بالانابه و التوبه: جوانان درمعرض گناه و فجور بيشتري هستند؛ زيرا زمان جواني اوج رشد و شکوفايي جنسي و غيرجنسي ميباشد و قواي جسمي ايشان بيشترين فعاليت و تحرک را دارد. بنابراين بر جوانان است که همواره هوشيار باشند و به توبه و بازگشت به درگاه خدا بينديشند و هرگاه مرتکب خطا و اشتباه و گناهي شدند به درگاه خداوند بازگردند.
18- و علي النساء بالحياء و العفه: زنان در معرض خطر بيحيايي و بيعفتي هستند. بنابراين لازم است تا به اين دو مسئله توجه بيشتري کنند. سلامت زنان در حيا و عفتشان است و آنها اگر خود را حفظ کنند جامعه نيز سلامت مييابد و مشکلات بسياري از جامعه رخت ميبندد؛ اگر جامعه زنان خود را نگه دارد و از حجاب و مانند آن بهره گيرد ميتوان اميد داشت که از سلامت جامعه برخوردار خواهيم بود.
19- و علي الاغنياء بالتواضع و السعه: مشکل و آفت اساسي ثروتمندان، تکبر و بخل ايشان است. از اين رو خواهان تواضع و فروتني و دست و دلبازي آنان ميشود. اگر ثروتمندان تواضع کنندو تکبر را کنار بگذارند و حق مردم تهيدست و نيازمند را از وسعت روزي خويش بدهند، دلهاي ايشان نيز وسيع ميشود. سعه در اين جا به معناي دست و دلبازي و عدم بخل و خساست است.
20- و علي الفقراء بالصبر و القناعه: از سوي ديگران بزرگترين خطري که فقيران با آن مواجه هستند، فقدان صبر و قناعت است. نداشتن صبر موجب ميشود که نسبت به خداوند گستاخ شوند و حتي خود را به تکديگري زده و ذلت و خواري را بپذيرند. قناعت و بهرهمندي از داشتهها بيتوجه به داشتههاي ديگران ميتواند ايشان را به سلامت نگه دارد و موجب کفرشان نشود؛ زيرا نزديک است که فقر به سبب همين فقدان صبر و قناعت به کفر و خواري انسان بکشد.
21- و علي الغزاه بالنصر و الغلبه: رزمندگان خواهان پيروزي و چيرگي بر دشمنان هستند، ولي بايد توجه داشته باشند که پيروزي و غلبه تنها در سايه وحدت و ايمان خواهد بود.
22- و علي الاسراء بالخلاص و الراحه: اسيران و شايد زندانيان غيرعمد نيازمند رهايي و راحتي از اسارت و زندان دشمن و بازگشت به خانه خود هستند. توجه به اسيران جامعه ميبايست در دستور کار باشد و هرگز جامعه اسيران خود را از ياد نبرد.
23- و علي الامراء بالعدل و الشفقه: مشکل و خطر بزرگي که قشر رهبران و مديران ارشد کشوري را تهديد ميکند، ظلم و بيرحمي است. بنابراين بايد همواره با عدالت و شفقت نسبت به مردم رفتار کنند و خود را از ظلم و بيرحمي در حق ملت دور نگه دارند.
24- و علي الرعيه بالانصاف و حسن السيره: مشکل ملتها در برابر رهبران سياسي و اجتماعي خود اين است که بيرون از دايره انصاف داوري ميکنند و برخلاف سيره عقلايي و چارچوبهاي قانوني رفتار مي نمايند. از اين رو قضاوتهاي آنان بعضا بسيار بد و نادرست است و به توانايي و ظرفيت کشوري و مديريتي رهبران توجه نميکنند و خواهان عدالت فوري و تمام و کمال هستند بيآنکه در تحقق آن خود مشارکت سازنده و فعالي داشته باشند.
قوانين و مقررات را دور ميزنند و اميد دارند که قانون همه جادر حق ديگران اعمال شود و خود آن را دور بزنند و در سايه همين رفتار ناپسند و سيره نادرست، به همه اميدها و آرزوهاي خودشان برسند. درحالي که راه رسيدن به سعادت جمعي، ارزيابي دقيق از داشتهها و دادهها و رفتار و سلوک خود به عنوان عضوي از جامعه است. مشارکت فعال در اجراي قوانين و مقررات و انصاف و داوري مبتني بر ظرفيتها و امکانات ميتواند جامعه را به سوي رشد و شکوفايي حرکت دهد.
25- و بارک للحجاج و الزوار في الزاد و النفقه: لازم است تا درباره گردشگران ديني توجه خاص شود و شرايط زيستي و محيطي خاصي براي عبادت ايشان فراهم آيد. حضور در اماکن ناشناخته و سفر در مسيرهاي پر خطر نيازمند آن است که توجه خاصي به گردشگران و مسافران ديني شود و همواره زاد و توشه آنان بررسي و در صورت کمبود جبران شود.
26- و اقض ما اوجبت عليهم من الحج و العمره بفضلک و رحمتک يا ارحم الراحمين. همه ما نيازمند سفرهاي زيارتي و رسيدن به مقصد عظماي الهي هستيم. مکه نشانه اي براي مقصد انساني است که ميبايست همواره مورد توجه باشد و رسيدن به خانه خدا را به عنوان رسيدن به خدا در دستور کار قرار دهيم.
باسلام …ممنون ازمطلب جالبتون
استفاده کردیم
منتظرحضور گرم شماهستیم…
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
سلام موفق باشيد
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات