رهبر انقلاب در بخشی از سخنان خود در دیدار با صدها نفر از نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی، با اشاره به اتفاقات مجلس ششم بیان کردند: «در سال ۸۲ یک عده از نمایندگان مجلس نامه نوشتند به بنده، یک نامهی واقعاً غیر منصفانهای بود، خیلی غیر منصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سئوالهایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید میدادند چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود، باید آنها جواب میدادند، از من سئوال کرده بودند. آن وقت آن نامه مضمونش این بود که خلاصه باید تسلیم بشوید و الّا کارتان تمام است. مال سال ۸۲ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و انشاءاللّه باز هم خواهیم ایستاد.»
به گزارش رجانیوز؛ ۳۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۱، نامهای که ۱۲۷ تن از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم برای مقام معظم رهبری ارسال کرده بودند؛ نخستین بار در پایگاه اطلاعرسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی منتشر شد، نامهای که قرار بود محرمانه باشد اما با انتشار آن توسط اصلاح طلبان، توسط سایر رسانههای خبری خارج از ایران همچون بیبیسی و رادیو فردا نیز بازنشر گردید.
ماجرا از این قرار بود که با حملهی آمریکا به افغانســتان، عدهای از سیاسیون و جریانهای سیاسی، با این تحلیل اشتباه که بعد از افغانستان، نوبت حملهی آمریکا به ایران است، در موضع ترس و انفعال قرار گرفتند. در چنین شرایطی نمایندگان مجلس ششم، در نامهای خطاب به مقام معظم رهبری، پس از ارایه کیفرخواستی طولانی علیه نهادهای مختلف جمهوری اسلامی، نظام را به اختناق، سرکوب، انحصارطلبی و منزوی کردن کشور متهم کردند و خطاب به ایشان نوشتند: «شاید در تاریخ پر فراز و نشیب معاصر ایران، هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت. تنها با تسامح می توان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و یا پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با وضع کنونی قابل مقایسه دانست…» و بعد چنین ادامه میدهند که: «با این حال و روز کشور، فرصت چندانی باقی نمانده است… اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود.»
«بعضی در دل خود احســاس ضعف میکنند، یا چشم غرههای آمریکا آنها را میترساند، یا وعدههای آمریکا و امثال آمریکا دل ضعیف و ناتوانشــان را به خود جذب میکند؛ لذا به ســمت آمریکا میکشند. آنگاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان و باصفای کشــور را متهم میکنند که اینهــا نمیتوانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تســلیم آمریکا شویم» این جملاتی است که رهبر انقلاب یک روز بعد از نامه نمایندگان مجلس ششم بیان کردند.
رهبر انقلاب اما در آخرین دیدار خود با نمایندگان مجلس ششم در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۲، در کمال قاطعیت و آرامش خاطر، پاسخی درخور به این نامه توهین آمیز داد.
ایشان در بخشی از فرمایشات خود در این دیدار فرمودند:« در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، اینطور است. «جبن»، هم عقل را از کار میاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و اراده خودش را بهکار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمیدارد و یک قدم به عقب.»
ایشان با اشاره به تلاش دشمن برای کوچک نشان دادن ملت ایران و انرژی عظیم درون این ملت بیان کردند: « بعضیها خودشان را کوچک میشمارند؛ بعضیها نیروی خودشان را ندیده میگیرند؛ بعضیها آن استعداد و حرکت و انرژی عظیمی را که در درون این ملت و دستگاه مدیریّت این کشور - از مجموعه قوا - وجود دارد، دستکم میگیرند. این هم جزئی از تبلیغات دشمن است. همه هدف تبلیغات دشمن این است: «بدبخت شدید! بیچاره شدید! از بین رفتید؛ تمام شد!» این تبلیغات مربوط به امروز هم نیست؛ سالهاست همین مطالب را تکرار و ترویج میکنند و هدف هم چیزی جز این نیست که شما را وادار کنند تا از موضع خود عقبنشینی کنید.»
حالا پس از گذشت 20 سال از آن نامه ننگین و مرعوبانه نمایندگان مجلس ششم و درحالی که در طی این دوران، روسای جمهور زیادی در آمریکا آمده و ایران را تهدید کرده اند اما نتوانستند کوچکترین لطمهای به درخت تناور جمهوری اسلامی وارد کنند، رهبر انقلاب با یادآوری آن نامه، شکست مفتضحانه دشمن خارجی و مرعوبان داخلی در برابر ایستادگی مردم ایران را به رخ کشیدند.
موضوع: "مذاکره با آمریکا"
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و اقبال مردم به سیدابراهیم رئیسی نشان داد که روحانی و اصلاحطلبان دیگر جایی بین مردم ندارند. اصلاحطلبان تمام توان خود را پای کار عبدالناصر همتی آوردند، اما موفق به جلب اعتماد دوباره مردم نشدند. تمسک به تخریب نامزدهای رقیب، تکرارهای در لفافه، به میدان آوردن سران فتنه هجمه به شورای نگهبان و همچنین دستاویز قرار دادن تعصبات قومی، هیچ کدام نتوانست پیروزی اصلاحطلبان را به ارمغان بیاورد.
به گزارش رجانیوز، عدم اقبال مردم به اصلاحطلبان موضوعی است که برخی از چهرههای این جریان نیز به آن واقف و معترف هستند.
محمدعلی وکیلی نماینده لیست امیدی مجلس دهم و مدیرمسئول روزنامه اصلاحطلب «ابتکار» در سرمقاله شماره امروز این روزنامه با عنوان «اصلاحطلبان کجای سپهر سیاست قرار دارند» نوشته است: باید با واقعیتهای این انتخابات روبهرو شویم. شاید چون همچنان خود را عزادار جمهوریت نشان میدهیم همه شرم میکنند به ما بگویند که کجای ماجرا هستیم! ما اگر از پشت عزای جمهوریت بیرون بیاییم واقعیتهای زیادی منتظرند تا با ما حریف شوند.
وکیلی با اشاره به حمایت همه جانبه اصلاحطلبان از همتی نوشت: همه ظرفیت ما خرج همتی شد، سقف رای او مشخص شد. حتی دست به دامان تعصبات قومیتی به عریان ترین شکل برای همتی شدیم اما عیار اقبالمان عریان شد. دیدیم که چگونه تشت اقبالمان فرو افتاده است.
مدیرمسئول ابتکار در ادامه نوشته است: ادباری که به لیست جمهور شد (با همه اعتباری که به پایش خرج شد)، نشان داد که ما صاحبِ مجلسِ عزایِ جمهوریت نیستیم! تعارف را کنار بگذاریم.
وی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته است: چند نکته را واضح با خود در میان بگذاریم. اول اینکه دیدیم که هیچ کاندیدایی (به جز سعید جلیلی)، جرات نکرد شعار غیر اصلاحطلبانه دهد. همه نامزدها، مدافع حقوق اقلیتها و اقوام بودند. همه از زنان و افزایش مشارکت آنان در اداره جامعه گفتند. همه از تعامل با جهان حرف زدند و همه صراحتاً بر ادامه برجام تاکید کردند. این نشان میدهد مردم واقعاً اصلاح طلبند و هرکس که بخواهد از صندوق آرایِ این مردم بیرون بیاید، باید اصلاح طلبانه سخن بگوید؛ حتی اگر از مشایخ اصولگرا باشد. با این وجود، مردم به کاندیدای اصلاح طلب اقبال نشان ندادند. حیثیت اکثر احزاب و نمایندگان رسمی اصلاح طلب به پای همتی آورده شد اما افاقه نکرد.
وکیلی در ادامه با انتقاد از نهاد اجماعساز اصلاحطلبان نوشت: این یعنی نهادهای رسمی جریان اصلاح طلب، نمیتواند نماینده مطالبات اصلاح طلبانه باشد. اگر برای ریاست جمهوری بهانه رد صلاحیت آورده شود، برای لیست جمهور چه بهانهای داریم. چرا این همه بهانه را میآوریم تا با واقعیت روبرو نشویم؟
نماینده سابق مجلس نوشت: مردم، شعارهای اصلاح طلبی را از زبان حریف بیشتر باور کردند تا از زبان ما. این واقعیت را نباید به هیچ امر دیگری فروکاست. اگر رفوزه شدنِ احزاب را نبینیم، حتماً درس های این انتخابات را فرا نگرفتهایم. در انتخابات مجلس، ناکارآمدی نهادهای رسمی اصلاح طلبی و افول تاریخی پروژه اصلاحات را بر سر لیست امید کوبیدند. هرچه گفتیم اگر کاستی داریم، از مشک خالیِ ساقی است، نشنیدند.
وکیلی در پایان نوشت: اگر این جریان میخواهد همه لکنت تاریخی زبانش و همه عقیم بودگی اش را به تبعیضهای شورای نگهبان و سخنان امثال من در نشان دادن ادبارِ خودیها، تخفیف دهد، این یعنی خود انتخاب کردهاند که اصلاحطلبی را بر دوش دیگران بگذارند.
شهاب اسفندیاری نوشت:
آرایش غلیظ «عروس انتخاباتی» غربگرایان/ «غسل تعمید» وزیری که در نیویورک سربازی کرده و از تاریخ مدافعان حرم چیزی نمیداند/ آیا حاضرند اسناد اصرار ظریف برای گفتگو با «قاتل سلیمانی» را افشا کنند؟
داستان صوت ظریف داستان نشت و درز و سرقت نیست. با یک پروژه تبلیغاتی کاملاً «هماهنگ» و «طراحی شده» انتخاباتی مواجه هستیم که حتی زمانبندی انتشار هم با سفر «سوژه» هماهنگ شده تا نباشد که بخواهد توضیحی دهد. البته طراحان برخی محاسبات را اشتباه کردند و سخت پشیمان خواهند شد.
به گزارش رجانیوز؛ دکتر شهاب اسفندیاری عضو هیأت علمی دانشگاه هنر و رییس دانشگاه صداوسیما در صفحه شخصی توئیتر خود نوشت: در تاریخ تبلیغات بازرگانی و روابط عمومی نمونههای مشهوری از پروژههایی داریم که به فاجعه و افتضاح تبدیل شدند و بعضا برای عبرت به دانشجویان تدریس میشوند. به نظرم پروژه صوت ظریف هم در آینده به عنوان نمونهای شاخص در تاریخ افتضاحات تبلیغاتی و روابط عمومی تدریس میشود.
اما برای آنها که شک دارند این پروژه با وزیر «هماهنگ شده» است، علاوه بر سکوت معنادار چند روزهی آقای وزیر، شاید این نکته جالب باشد که جناب شعبانی معروف- مشاور سابق دکتر ظریف- هم گفته که انتشار این مصاحبه به نفع نامزدی دکتر ظریف در انتخابات است.
به نظرم «تِم» این فایل صوتی منتشر شده، کاملا در امتداد «تِم» مصاحبه دکتر ظریف با روزنامه اعتماد بود. آن مصاحبه هم یک پروژه تبلیغاتی در راستای «ری-برندینگ» دکتر ظریف بود. یک «گریم ملایم» برای انتقال از نقش وزیر امور خارجه، به نقش نامزد ریاستجمهوری.
گزارهی معروف آن مصاحبه که کاملاً حسابشده در متن کاشته شده و شاید از قبل طراحی و تمرین هم شده بود، «صفر بود اختیارات وزیر خارجه» و «مأمور و معذور» بودن او بود. قرار بود دکتر ظریف «غسل تعمید» داده شده و تطهیر شود تا برای «تولدی دیگر» آماده شود.
در تحلیل آن مصاحبه نوشتم که تناقضهای دکتر ظریف گاه به جایی میرسد که حیثیت حرفهای او را نیز خدشهدار میکند. اما مصاحبهکننده به مثابهی یک «گریمور» تا حد ممکن آسیبها را مدیریت کرده بود. حداقل در آن مصاحبه «صداقت» و «شرافت» دکتر ظریف خدشهدار نشد.
اما در این مصاحبه اخیر، به نیت انتساب برخی صفات مثبت و جذاب به سوژهی مورد نظر پیش رفتهاند (دیپلمات نخبهی مظلوم و دلسوز که با دست بسته برای وطن میکوشد)، اما در عمل اساسیترین صفات مورد نیاز برای هر نامزد انتخاباتی، یعنی صداقت و شرافت سوژه را به باد فنا دادهاند.
وزیری که چند هفته قبل در کلابهاوس دعوت شدن سردار سلیمانی به مسکو و مذاکره در مورد سوریه را با افتخار جزء ثمرات برجام به ملت میفروخت، در این نمایش تبلیغاتی میگوید اساسا این سفر و رایزنی روسها با سلیمانی برای بر هم زدن برجام بود! تقدم و تأخر گفتهها مهم نیست. تناقض مهم است.
اصلا به فرض روسها بعد از برجام حاضر شده باشند با ایران در سوریه همکاری کنند. چرا باید وزیر خارجه ایران از این که یک فرقهی وحشی و خطرناک مثل داعش شکست بخورد و نابود شود ناراحت است؟ نکند قول و قراری بوده که پس از صنعت هستهای، سوریه را هم دو دستی تحویل آمریکا دهند؟
ظاهرا برای مغزهای کوچک استعمارزده، اهمیت خرید هواپیما برای تسهیل مسافرتهای خارجی طبقهای که آنها بدان تعلق دارند، از شکست سلطهی داعش بر سوریه و عراق و دفع داعش از نزدیکی مرزهای ایران و حفظ نفوذ راهبردی و دست برتر ایران در معادلات منطقه اهمیت بیشتری دارد.
آیا طراحان این پروژهی تبلیغاتی و نشر دهندگان فایل صوتی حاضرند نامهنگاریهای مسئولان وزارت امور خارجه به مسئولان عالیرتبه نظام برای گرفتن پرونده سوریه از سردار سلیمانی و تقدیم آن به وزارت خارجه برای «نقد شدن» در مذاکرات را هم منتشر کنند؟
آیا طراحان این پروژه حاضرند توضیح دهند که ماجرای قهر وزیر خارجه با رییس جمهور در شهریور ۹۹ چه بود؟ علت اصرار وزیر خارجه برای پذیرش طرح پوتین چه بود؟ چرا دکتر ظریف اصرار داشت رئیس جمهور ایران با قاتل سردار سلیمانی در جلسه آنلاین سران ۵+۱ شرکت کند و با ترامپ گفتوگو کند؟
چه بسا بیاعتناییهای تحقیرآمیزی که دکتر ظریف پس از روی کار آمدن دولت بایدن تحمل کرد و شرط و شروط دولت بایدن برای بازگشت به برجام هم ناشی از این باشد که آنها هم خبر داشتند که وزیر خارجه ایران چقدر برای مذاکره با دولت ترامپ دست و پا زده و لابی کرده است.
وقتی نگاه یکسره خیره به غرب است، نتیجه همین میشود. وزیری که حتی پس از امضای توافق با چین میگوید سیاست نگاه به شرق زمانی که خود شرق نگاهش به غرب است جواب نمیدهد، اکنون میگوید روسیه مخالف برجام بود و نمیخواست توافق ایران و غرب شکل بگیرد و دنبال بر هم زدن آن بود.
قاعدتا کار «نوابغ دیپلماسی» باید همین باشد که از میدان تعارض منافع قدرتها دنبال تأمین حداکثری منافع ملی ایران باشند، نه آنکه همهی تخممرغها را در یک سبد، آن هم سبد سوراخ، بگذارند و همهی سرمایهی خود را در قماری بزرگ در معرض نابودی و تباهی قرار دهند.
وزیری که در مصاحبه با اعتماد گفت مراسم تشییع باشکوه سردار سلیمانی نشان داد قهرمان مردم ما کسی است که در برابر آمریکا بایستد، اکنون با غصه و حسرت کاهش محبوبیت خودش را با افزایش محبوبیت سردار سلیمانی مقایسه میکند و تلویحا مردم را سرزنش میکند که ارزش «دیپلماسی» را نمیفهمند.
از حضرت امیر (ع) نقل است که «دروغگویی عیبی رسوا کننده است». کاش تصویر دکتر ظریف فقط به عنوان یک وزیر خارجه سادهلوح و بیکفایت که امتیازات زیادی داد و هیچ امتیازی نگرفت در تاریخ ثبت میشد. حتی خاتمی هم سالها قبل گفته بود ترجیح میدهم به من بیعرضه بگویند تا خائن.
اما وزیری که در کارنامهاش هیچ دستاوردی ندارد، برای توجیه ناتوانی خود مذبوحانه بر چهرهی تابناک اسطورهی بینالمللی مقاومت پنجه میکشد. وزیری که از «بچگی» دیپلمات بوده و «سربازی»اش را هم در نیویورک گذرانده، حتی تاریخ حضور مدافعان حرم در سوریه را نمیداند.
طراحان این پروژهی تبلیغاتی، که متأسفانه دکتر ظریف هم داوطلبانه و مشتاقانه در «سیاهبازی» آنها ایفای نقش کرده، مانند آرایشگران ناشی یک آرایش غلیظ بیربط و نامتناسب با شخصیت و مجلس به این «عروس انتخاباتی» خود دادهاند. در واقع او را با چهرهی «بدکارها» بیرون فرستادهاند.
در تاریخ و فرهنگ و ادبیات ما، همواره در کنار اسطورهها و قهرمانها، آدمهای حقیری بودهاند که ضعفها و ناکامیهای خود را به وجود آن قهرمانها فرافکنی کرده و از بغض و حسد آن قهرمانان در عذاب بودهاند. گاه با ناجوانمردی برای ریختن خون و یا آبروی آن قهرمانان اقدام کردهاند.
اما همچنان نام آن قهرمانان و اسطورهها است که به احترام زنده مانده است و حکایت آنها است که سینه به سینه نقل میشود و الهامبخش نسلها است. عزت و ذلت به دست خدا و بر اساس سنتهای الهی است. اما گویی تقدیر آن است که خبیثها، حسودها و نامردها به دست خودشان ذلیل و رسوا شوند.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: مگر سپاه فقط برای خون دادن است؟ ما بنشینیم تا حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و آن وقت بترسیم که مارک نظامیگری به ما بزنند؟
پس از انتشار فایل صوتی محمدجواد ظریف و سخنانی که وی از شهید حاج قاسم سلیمانی میگوید و خواسته و ناخواسته به دوگانه «میدان-دیپلماسی» دامن میزند، انتشار یکی از سخنرانیهای حاجقاسم که تاکنون منتشر نشده است، خالی از لطف نیست.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در اوایل آغاز به کار خود در نیروی قدس سپاه و در دورانی که دولت اصلاحات تازه روی کار آمده بود، در یک سخنرانی در سال ۷۷ لب به شکایت از سیاسیکاریها و پروپاگاندای رسانهای جریان اصلاحات علیه انقلاب و ولایت فقیه باز میکند و به جامعه، بخصوص جریان حزباللهی، نسبت به خطر اقدامات طیف موسوم به چپیها یا همان اصلاحطلبان، هشدار میدهد.
حاجقاسم در بخشی از این سخنرانی به حلقه کیان و تئوریپردازیهای سروش اشاره میکند و میگوید: «آقای [عبدالکریم] سروش تئورسین و پیامبر این جمع با نفی حکومت اسلامی هیچ چیز را باقی نمیگذارد. فرد دیگری در مقالهای اعلام میکند بحث ولایت فقیه باید تبدیل شود به یک انتخابات دورهای، کوتاه مدت و هر چند وقت یک بار انتخابات ولی فقیه داشته باشیم و هر دورهای فردی در جامعه ما مطرح شود»
وی در ادامه میافزاید: «فردی میگوید ما خط قرمز نداریم، خط قرمز خداست، پیامبر و ائمه معصومین (ع) هم در خط قرمز آن قرار ندارند. نشریه ایران فردا، فرهنگ نماز را زیر سئوال میبرد و در نشریه جامعه سالم ظهور امام زمان (عج) زیر سئوال رفته است. یا نشریه کیان مینویسد حزب الله گروهی سرخورده و ناامید و آرمانباخته که احساس میکند جنگ را باخته است و دوره تاریکیاش سپری شده است و در دوران سازندگی جایی ندارد و میخواهد با استراتژیک رعب و وحشت، مردم را به جایی که نمیخواهد ببرد.»
حاج قاسم در ادامه تاکید میکند: «باید توجه داشته باشیم، ما نباید تماشاگر باشیم، هر روز یک حریم شکسته شود و سدی فرو بریزد. ما نمیتوانیم بنشینیم. مگر سپاه فقط برای خون دادن است؟ ما بنشینیم حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و جمعی از شخصیتها به شهادت برسند و آن وقت بگوییم چون [ما] نظامی هستیم [باید پشت] درجات خود قایم شویم و بترسیم که مارک نظامیگری به ما بزنند؟»
سردار شهید سلیمانی میگوید: «بی غیرتهایی که در هیچ کجای صحنههای انقلاب حضور نداشتند به ما مارک میزنند و ما را به وصیت نامه امام راحل توجه میدهند که این حرکت ما سیاسی است، این جناح بندی سیاسی است! که ارکان نظام را بنیان نظام را شما مورد هجوم قرار دادید. ما سکوت بکنیم؟ که این دخالت در مسائل سیاسی است؟ اگر نظامیگری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم. ما این لباس را به تن کردیم برای دفاع از این ملت. حتی برای دفاع از شما نامردها، شرم نمیکنید؟»
حاج قاسم در این سخنرانی خطاب به برخی سیاسیون دهه هفتاد که علیه نظام ولایت فقیه میگفتند و مینوشتند، میگوید: «ما نبینیم، سکوت کنیم که شما هر کاری خواستید بکنید، هر توطئهای که دلتان خواست انجام دهید. آن وقت حرکت مسلحانه را شروع کنید. ما صبر کنیم شما ملت را جناحبندی کنید، قشربندی کنید، گروهبندی کنید؟ جوانان را اغفال کنید و آنها را با تحریفهای خود فریب دهید؟»
وی در این سخنرانی جامعه حزباللهی میخواهد که در صحنه باشند و به توطئهها دقت کنند. او تاکید میکند: «والله تا پای جان ایستادهایم. مگر میگذاریم حوادث ۵۹ تکرار شود؟ مگر میگذاریم حوادث سال ۶۰ تکرار شود؟ مگر میگذاریم یک بار دیگر شخصیتهای بزرگ ما را به شهادت برسانند؟ مگر ما نمیدانیم در پس این حرکتهای مزورانه به اصطلاح فضای باز سیاسی و تسامح و تساهل چه فتنه بزرگی وجود دارد؟»
به گزارش رجانیوز به نقل از مهر؛ متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
این تفاهم و این اتحادی که بر جبهه ضد اسلام و ضد حکومت اسلامی به وجود آمده در هیچ بخشی از دوره تاریخ انقلاب ۲۰ سال گذشته وجود نداشته است که ضد انقلابها، و متحجرین و آفتهای گوناگون و مارکسیستها جمع شوند، اجتماع کنند، زبانشان باز شود و قلمهایشان به حرکت بیاید و به مقدسات ملت توهین کنند.
والله بحثم فرمانده کل سپاه تنها نیست که آن هم خیلی مهم است و آن موضوع را بیان خواهم کرد. اما نمونههایی و مقالههایی از روزنامههای خودمان به همراه آوردهام که در زمان خودی چاپ شده و در دوران حکومت اسلامی زیر لوای حکومت اسلامی چاپ و توزیع شدهاند و شنیدیم و خواندیم و این میشود عادی. وقتی راس حکومت تقدسش شکسته شود. وقتی که اساس حکومت با حجم خونهایی که در راه آن داده است زیر سئوال برود. وقتی که بنیانگذار نظام با همه قداستی که در میان ملت دارد که با فرمان او و برای حکومت اسلامی، مردم عزیزانشان را روانه جنگ کردند و خون دادند، زیر سئوال برود و تقدس آن به تمسخر گرفته شود دیگر آقا و آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران تقدسشان شکسته خواهد شد. و اگر این طور شود هیچیک از شما محلی از اعراب ندارید. این روشن است.
حرکت دشمن پس از شکستن عظمتها و کرامتها آغاز میشود
هیچکس نمیآید با یک وضعیت مشخصی به جنگ فرهنگ، اعتقادات و آگاهیهای یک ملت برود. همیشه تاکتیکی حرکت میکنند و شیوههای خاصی را انتخاب میکنند. یکی، یکی انسانها را از مشروعیت میاندازند، حرمتهایشان را میشکنند. وقتی حرمتها شکسته شده، تقدسها شکسته شد و این برای مردم عادی شد، عظمتها و کرامتها از بین میرود و آن وقت حرکت دشمن آغاز میشود.
من نمونههایی از مقالههایی که از سال ۷۶ تاکنون چاپ شده آوردهام و آنها را میخوانم. شما توجه داشته باشید از راس حکومت اسلامی تا اصل حکومت اسلامی و دیگر ارکان نظام چگونه مورد تجاوز آنان است.
اولین هجوم دقیقاً به مقدسترین کانون این نظام مقدس بود یعنی اصل ولایت فقیه است. بحثهایی در مورد اصل ولایت فقیه، بحث ولایت مطلقه فقیه آوردند و دنبال کردند و به اصطلاح، اذهان را آماده کردند تا یک مرتبه به خود شخص ولی فقیه و اصل فقیه تاختند. شما به نمونههایی از آنها توجه کنید ضمن اینکه بعضی از آن بحثها اساس اعتقادات دینی ما را زیر سئوال میبرد.
آقای سروش تئورسین و پیامبر این جمع با نفی حکومت اسلامی هیچ چیز را باقی نمیگذارد. کسانی که نشریه دارند و نشریه کیان را اداره میکنند در یکی از مقالهها که مقاله نویس آن هم آخوند است، کلمه آخوند میگوییم که جسارت به روحانیت نباشد؛ چون واقعاً وقتی فرمانده کل سپاه اعلام کرد بخشی از آخوندهایی که چهره منافقانه دارند بعضی دردشان گرفت و پشت آن سنگر گرفتند و گفتند این توهین به روحانیت است.
مثل اینکه وصیتنامه حضرت امام را نخواندهاند. مثل اینکه تاریخ انقلاب را به یاد ندارند. مثل اینکه اولین مرتبه است که به گوششان میخورد. فرد دیگری در مقالهای در میتینگی اعلام میکند بحث ولایت فقیه باید تبدیل شود به یک انتخابات دورهای، کوتاه مدت و هر چند وقت یک بار انتخابات ولی فقیه داشته باشیم و هر دورهای فردی در جامعه ما مطرح شود. و آقای… نکته دیگری عنوان میکند که قابل تامل است. میگوید: خبرگان رهبری در اختیار یک جمع و روحانی باشد. صحیح نیست و قشرهایی مثل زنان، دانشجویان و کارگران میتوانند در آن نقش داشته باشند. یعنی زنان، دانشجویان و کارگران عضو مجلس خبرگان شوند برای تعیین رهبری.
فردی میگوید ما خط قرمز نداریم، خط قرمز خداست، پیامبر و ائمه معصومین (ع) هم در خط قرمز آن قرار ندارند. این نمونه حرف که بعضاً حتی ساحت مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال بردند، من تعجب میکنم اینها در محضر ملت ایران نوشته میشود و همه ما سکوت میکنیم. منتظر هستیم یک سخنران بیاید یک جایی جملهای را بگوید و او مورد الهام قرار بگیرد و بر برچسب خطی و گروهی به آن زده شود. آن وقت همه ما دفاع کنیم یا دفاع نکنیم، حرکت کنیم یا نکنیم. این یک توجه عمومی را میخواهد. یک تلاش عمومی را میخواهد. اگر این روال پیش برود باید بگوییم این حادثههایی که داریم و برای آن سینه بزنیم به وجود میآید.
شعار انحلال سپاه همخوانی با اهداف آمریکا دارد
نشریه ایران فردا، فرهنگ نماز را زیر سئوال میبرد و در نشریه جامعه سالم ظهور امام زمان (عج) زیر سئوال رفته است. یا در نشریه کیان مینویسد حزب الله گروهی سرخورده و ناامید و آرمان باخته که احساس میکنند جنگ را باختهاند و دوره تاریکی اش سپری شده است و در دوران سازندگی جایی ندارد و میخواهند با استراتژیک رعب و وحشت، مردم را به جایی که نمیخواهند ببرند. از این گونه اراجیف در روزنامههای متعددی مثل جامعه و مبین و این طیف روزنامهها وجود دارد.
اینکه سخن فرمانده کل سپاه را جمله به حقی است که گفته میشود ما تا دیروز با اسلحه در مقابله دشمنان خودمان ایستادهایم و امروز در واقع شمشیر ما زبان ما است و با این شمشیر زبان جلوی این افراد میایستیم. این را تحریف میکنند. آنها میدانند چه گفته شده اما مترصد فرصت بودند چرا سپاه و روحانیت یک مرتبه مورد هجوم واقع شده چون تنها اینها سد هستند. اگر این دو سد را بشکنند همه چیز را حل کردهاند. یک تجربه تلخ دارند. در سال ۵۷ و ۵۶ همین بازیها وجود داشت و تا انتهای سال ۵۹ هم ادامه داشت.
شما یادتان میآید در خیابانها (از جمله کرمان در چهارراه کاظمی) چپیها و مارکسیستها جمع شدند و جوانان رفتند با آنها بحث سیاسی میکردند و درگیر میشدند که به زد و خورد میانجامید. این وضعیت تمام شد. وقتی که به اصطلاح بحث فرهنگی و سیاسی آنها در فضای باز تمام شد اسلحهها از خانهها بیرون آمد و روزانه ۴۰ پاسدار و اورکت پوش و حتی کسانی که محاسن داشتند به شهادت میرسیدند.
اینطور نیست در پس این بحثهای فرهنگی که به اصطلاح امروز از هجمه فرهنگی تبدیل به یک حرکت اجتماعی و سیاسی شد صرفاً همین باشد. خیلی بدتر از این است. امروز حمله به این سدها انجام شده و این سابقه دارد. در گذشته هم همینطور بوده است.
در حادثه کردستان که بچههای این ملت جلوی تازه عروسهای دموکراتها سرشان بریده میشود و در خونهای خود دست و پا میزدند تا در بمباران یک زندان بیش از ۱۵۰ نفر را به شهادت رساند. چقدر پاسدار سر بریده شد که این مسائل در جامعه ما تکان دهنده است و در سراسر ایران اجساد شهدای مطهر ما پراکندهاند. در آن روزها همین آدمها با چهره دلسوزانه ای پیک صلح شدند.
در کردستان در اولین بیانیهای که صادر کردند خروج و انحلال سپاه را از کردستان عنوان کردند که بتوانند به راحتی به اهداف خودشان برسند. شعار انحلال سپاه، شعار جدیدی نیست. در هر مقطع مطرح شده و این حرکت همخوانی با اهداف آمریکا دارد. اینکه آمریکایی از شروع خودشان از ابتدا انحلال سپاه عنوان میکنند.
باید توجه داشته باشیم، ما نباید تماشاگر باشیم، هر روز یک حریم شکسته شود و سدی فرو بریزد و منتظر باشیم تا آتش آنچه زمانی به تمام جامعه سرایت میکند. ما نمیتوانیم بنشینیم. مگر سپاه فقط برای خون دادن است ما بنشینیم حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و در آن حادثه حزب جمهوری اسلامی، جمعی از شخصیتها به شهادت برسند و آن وقت بگوییم چون ما نظامی هستیم در درجات خود ما قایم شویم و بترسیم که مارک نظامی گری به ما بزنند. این برخلاف تقوا است.
اگر نظامی گری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم
بی غیرتهایی که در هیچ کجای صحنههای انقلاب حضور نداشتند به ما مارک میزنند و ما را به وصیت نامه امام راحل توجه میدهند که این حرکت ما سیاسی است، این جناح بندی سیاسی است! که ارکان نظام را بنیان نظام را شما مورد هجوم قرار دادید. ما سکوت بکنیم؟ که این دخالت در مسائل سیاسی است؟
اگر نظامی گری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم. ما این لباس را به تن کردیم برای دفاع از این ملت. حتی برای دفاع از شما نامردها، شرم نمیکنید؟ به این مزارهای شهید نگاه کنید. هیچ روستایی نیست که قبر شهید نداشته باشد. ما نبینیم، سکوت کنیم که شما هر کاری خواست بکنید، هر توطئهای که دلتان خواست انجام دهید. آن وقت حرکت مسلحانه را شروع کنید. ما بیاییم و بیافتیم توی ملت، ما صبر کنیم شما ملت را جناح بندی کنید، قشربندی کنید، گروه بندی کنید. جوانان را اغفال کنید و آنها را با تحریفهای خود فریب دهید. سپاه و لشگر درست کنید برای خودتان؟ حرفهای آقای رحیم صفوی، حرف هر حزب اللهی است، حرف همه بسیجیها است.
اگر شناسنامه آنهایی که مقاله نوشتند اینجا مطرح میکردند انسان باید بر پیشانی خودش بزند که چه میشود یک دفعه اینها میدان پیدا میکنند. شما که ادعای جامعه دموکراتیک را دارید شما خودتان نمیدانید همه نظریات در جامعه غرب به بن بست رسیده؟
شما که امروزه ادعا میکنید حکومت دینی نمیتواند پیچیدگی جهان را حل کند، شما ندیدید مارکسیست با این ادعا از هم پاشید. شما نظریه و مدیریت جنگل را میخواهید پیاده کنید؟ ما تجربه داریم با چشم خودمان دیدم یک بچه نابالغ ۱۲ ساله را آوردند و بر سرنوشت ملت حاکمت کردند، تاجگذاری کردند و هیچکس هم دم نزد. بگذاریم این واقعیتها تکرار شود؟ بگذاریم همه خونها بر باد برود. ما نگران باشیم که نظامی هستیم و برچسب بزنند. توی روزنامهها مزخرف و دروغ مینویسند. الو سلام (ستون روزنامه سلام) : «من از ستاد مشترک سپاهم و صحبتهای آقای رحیم صفوی حرفهای شخصی ایشان است و حرفهای سپاه نیست.»
والله تا پای جان ایستادهایم. مگر میگذاریم حوادث ۵۹ تکرار شود؟ مگر میگذاریم حوادث سال ۶۰ تکرار شود؟ مگر میگذاریم یک بار دیگر شخصیتهای بزرگ ما را به شهادت برسانند؟ مگر ما نمیدانیم در پس این حرکتهای مزورانه به اصطلاح فضای باز سیاسی و تسامح و تساهل چه فتنه بزرگی وجود دارد؟ ما نمونههای آن را میبینیم. بنابراین من استدعایم از مردم حزب اللهی شریف، جوانان و دانشجویان این است که در صحنه باشید. به توطئهها دقت کنید به مطلبی که نوشته میشود دقت کنید. به موضوعاتی که تیتر میشود دقت کنید.
هر روز در این روزنامهها مثل یک بمب، انفجاری برای ملت به وجود میآورند با تیترهایی که انتخاب میکنند. یک روز میبینیم با یک تیتر درشت در روزنامه «ارزش» بی ارزش مینویسد، هاشمی شکایت میکند. از بین همه مصاحبهها یکی را انتخاب میکنند که دختر و پسر میتوانند با هم باشند و منعی ندارد. اینها را با تیتر درشت درج میکنند. چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟ دانشگاهی که امام راحل فرمودند در صحنه باشید، هوشیار باشید و در مسائل سیاسی که مقام معظم رهبری اصرار دارند حضور داشته باشیم و چه و چه، اگر سکوت کنیم آن زندانهای ۵۵ و ۵۶ و آن کشتارها در دانشگاهها به وجود خواهد آمد. دقت کنید و توجه کنید و حساسیت داشته باشید. بحث گروه و بحث جناحهای چپ و راست امروز نیست، بحث یک هجمه عظیمی است که متاسفانه در خودیها مطرود شده، وجود دارد.
آنچه درباره نیات خیر سلبریتیها نمیدانستید
امینی شرمندهایم
راه راه:
قضاوتهای نادرست مردم درباره سلبریتیها تمام شدنی نیست و متاسفانه گاهی نخبگان جامعه هم در این دام میافتند و به سلبریتیها انگ میزنند. مدتها فکر میکردیم سلبریتیها کارشان این است که نان صدا و سیما را بخورند و بعد بنشینند حرف مفت بزنند. اما حالا فهمیدیم که در مورد این قشر اشتباه میکردیم و سلبریتیها بدون این که نان جای خاصی را بخورند هم حرف مفتشان را میزنند. نمونهاش همین الیزابت امینی.
الیزابت امینی بازیگر برجستهای است که همه ما با فیلمهای او خاطره داریم. حالا شاید همهی همهمان هم نه، ولی خیلیهایمان از او خاطره داریم. اگر خیلیهایمان هم خاطره نداشته نباشیم حتما بعضیهایمان داریم. یعنی اگر بعضیهایمان هم نداشته باشیم حتما یکی دو نفرمان داریم دیگر! حالا خاطره هم نداشته باشیم حتما اگر فکر کنیم یک چیزهایی یادمان میآید. مثلا اینکه نقش نامادری سروش گودرزی را در سریال خط قرمز چقدر درخشان بازی میکرد. نه ببخشید آن بازیگرش یکی دیگر بود. حالا بگذریم.
بهرحال آخرین فیلمی که ایشان بازی کرده متعلق به زمانی بوده که حتی شبکه آیفیلم هم به زور به آن دسترسی دارد. یعنی میتوان قسم خورد که سالهاست حتی ایشان را راه ندادهاند از آبسردکن دم صدا و سیما آب بخورد. با این حال میبینیم که بدون هیچ چشمداشتی حرف مفت خودش را میزند. بله هموطن، هنوز انسانیت نمرده. هنوز هستند کسانی که با خلوص نیت حاضر باشند شکری بخورند که مار آناکوندا هم اگر بخورد سکسکهاش میگیرد.
تازه فقط این نیست. ایشان در پیج خودش دائم نگران من و شماست و به خاطر جهل و بیسوادی ما جوش میزند. مثلا دم انتخابات خودش را به آب و آتش میزند که رای ندهید ولی مگر ما ملت نادان آدم میشویم؟ فیلم یک هموطن وظیفهشناس را میگذارد که با شجاعت فراوان عکس شاه و شهبانو را پشت ماشینش چسبانده، بلکه من و شما یاد بگیریم عین او جگر داشته باشیم و به جای عروسک سگ و گربه از این عکسها پشت شیشه ماشینمان بگذاریم. خدا بیامرزد شاه را که زمان او لازم نبود اینقدر سلبریتیها خون دل بخورند و به مردم بفهمانند نباید رای داد. انتخابات و این مسخرهبازیها کجا بود اصلا. باورتان میشود کسی با آن سطح تحصیلات اینجور زندگیاش را وقف آگاهی بخشیدن به هموطنانش کرده باشد؟ حالا تحصیلاتش را نیمهکاره رها کرده که کرده.
خلاصه اگر از خدا نمیترسید عیب ندارد ولی از کائنات بترسید و اینقدر پشت سر سلبریتیها حرف نزنید. کائنات دهنتان را سرویس میکند. باور ندارید بروید توی پیج خود الیزابت امینی بخوانید
آخرین نظرات