طبق آیات قرآن، «حد یقف» دشمنی آمریکا کجاست؟/ تئوری انقلاب اسلامی، بزرگترین مصداق رجوع به قرآن است/ رهبر انقلاب: منافقِ ضعیف الایمان وقتی دشمن میبیند، تنش میلرزد و به مؤمنین خطاب و عتاب میکند؛ چرا کوتاه نمیآیید؟
رهبر انقلاب : یک جا هم فرموده: «و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم»؛تا وقتی کمند آنها را به گردن نیندازید، دنبالهرو آنها نشوید، همین آش است و همین کاسه. خودت را قوی کن که کمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یک تکان بدهی، کمندش پاره شود. خودت را قوی کن. چرا خودت را ضعیف میکنی تا در مقابل او تسلیم شوی، خاکسار شوی، به خاک بیفتی؟ «و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»
قرآن کلام خدا و کتاب هدایت بشریت است و برنامه ی جامع الهی برای هدایت و سعادت اوست همانطور که در آیه ی 89 سوره ی مبارکه ی نحل می فرماید : و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی . در این میان مسئله ی بسیار مهمی که وجود دارد آن است که قرآن به عنوان کتاب الهی و برنامه ی جامع سعادت بشری نباید دچار مهجوریت بین مسلمانان باشد و فقط در مناسبت ها و مراسم های خاص استفاده گردد بلکه معارف والا و ژرف قرآنی باید در متن زندگی مسلمانان چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی مورد رجوع و عمل قرار گیرد.
رجوع دوباره به قرآن کریم مبحثی در تاریخ تفسیر قرآن کریم است که حدودا از قرن سیزدهم هجری شمسی با ظهور برخی دانشمندان اسلامی در نقاط مختلف جهان همچون سید جمال الدین اسد آبادی آغاز گشت . این نهضت رجوع دوباره به قرآن در تلاش بود تا در جامعه بگستراند ، قرآن برای سوالات و مسئله های بشری پاسخ و برنامه دارد و باید از مهجوریتش در بین مسلمانان و صرف استفاده تزئینی در مراسم های ختم و همانند آن خارج گردد و حقیقتا مورد رجوع مسلمین قرار گیرد . رجوع به قرآن مسئله ی بسیار با اهمیتی است که به موجب آن مسلمین برای مسئله های مختلفی که در زندگی فردی یا سیاسی - اجتماعی آن ها پیش می آید به قرآن رجوع می کنند و منطبق با کلام الهی و برنامه ی جامع سعادت بشری حرکت می کنند.
اساسا تئوری انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین و موفق ترین مصادیق رجوع به قرآن است که خط بطلانی بر عقائد سکولار کشیده و می گوید قرآن و به طور کلی دین اسلام برای ابعاد مختلف زندگی بشر از جمله عرصه ی سیاسی - اجتماعی برنامه دارد و یک مسلمان حقیقی باید آن معارف الهی را در ابعاد مختلف زندگی خودش پیاده نماید .
این روز ها که در فضای سیاسی - اجتماعی کشور نقض عهد ها ، دشمنی ها و زیاده خواهی دشمن بخصوص آمریکا داغ است مطلوب است تا به یکی از آیات کتاب خدا مراجعه نموده و درس هایی از جمله حد یقف این دشمنی ها و زیاده خواهی ها برگیریم . البته آیات دیگری مرتبط با مسائل روز وجود دارد که ان شالله به مرور منتشر خواهد شد .
سوره مبارکه البقرة آیه ۱۲۰
وَلَن تَرضىٰ عَنكَ اليَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم ۗ قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلمِ ۙ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصيرٍ
ترجمه:
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
تفسیر نور - حجت الاسلام والمسلمین استاد محسن قرائتی
نکته ها:
- بعد از تغییر قبله،ناراحتی یهود از مسلمانان بیشتر شد و احیاناً بعضی از مسلمان ها نیز تمایل داشتند قبله همان بیت المقدّس باشد تا بتوانند با یهود در الفت ودوستی زندگی کنند، غافل از اینکه رضایت اهل کتاب با حفظ آن حاصل نمی شد و انتظار آنان،پیروی از تمام آیین آنها و نه فقط قبله آنان بود.
- این آیه در عین این که خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است،خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد،مگر آنکه تسلیم بی چون وچرای آنان شوید و از اصول و ارزشهای الهی کناره بگیرید. ولی شما باید با قاطعیّت دست رد به سینه ی آنها بزنید و بدانید تنها راه سعادت،راه وحی است نه پیروی از تمایلات این و آن.
پیام ها:
1-دشمن،به کم راضی نیست.فقط با سقوط کامل و محو مکتب و متلاشی شدن اهداف شما راضی می شود. «لَنْ تَرْضی عَنْکَ…»
2-اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضی هستند،باید در دینداری خود تردید نمایند.دینداری کافرپسند،همان کفر است. «لَنْ تَرْضی… حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
3-جز وحی و هدایت الهی،همه راه ها انحرافی است. «قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی»
4-مسئولیّت عالم،بیشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
5-رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرف نظر کردن از اصول باشد.جذب دیگران آری،ولی عقب نشینی از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ…»
6-پیروی از تمایلات و هوسهای مردم،منجر به قطع الطاف الهی می شود.
بنابراین یکی را باید برگزید:یا لطف خدا،یا هوسهای مردم. «ما لَکَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»
تفسیر نمونه - جمعی از علما با نظارت حضرت آیت الله مکارم شیرازی
شان نزول :
در شان نزول آيه از ابن عباس چنين نقل شده كه يهود مدينه و نصاراى نجران انتظار داشتند كه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) همواره در قبله با آنها موافقت كند، هنگامى كه خداوند قبله مسلمانان را از بيت المقدس به سوى كعبه گردانيد آنها از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مايوس شدند (و شايد در اين ميان بعضى از طوائف مسلمانايراد مى كردند كه نبايد كارى كرد كه باعث رنجش يهود و نصارى گردد)آيه فوق نازل شد و به پيامبر اعلام كرد كه اين گروه از يهود و نصارى نه با هماهنگى در قبله و نه با چيز ديگر از تو راضى نخواهند شد، جز اينكه آئين آنها را دربست بپذيرى .
بعضى ديگر نقل كرده اند كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اصرار فراوان داشت كه اين دو گروه را راضى كند، شايد اسلام را پذيرا گردند، آيه فوق نازل شد و به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اعلام كرد كه اين فكر را از سر بدر كن چرا كه آنها به هيچ قيمت راضى نخواهند شد جز به پيروى از آئين آنها.
تفسير:
جلب رضايت اين گروه ممكن نيست
از آنجا كه در آيه گذشته سلب مسئوليت از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در برابر گمراهان لجوج مى كند، آيات فوق در ادامه همين بحث به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى گويد:
اصرار بر جلب رضايت يهود و نصارى نداشته باش ، چه اينكه آنها هرگز از تو راضى نخواهند شد مگر اينكه به طور كامل تسليم خواسته هاى آنها و پيرو آئينشان شوى ) (و لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتى تتبع ملتهم .
تو وظيفه دارى به آنها بگوئى كه هدايت ، تنها هدايت الهى است (قل ان هدى الله هو الهدى ).
هدايتى كه آميخته با خرافات و افكار منحط افراد نادان نشده است ، آرى از چنين هدايت خالصى بايد پيروى كرد.
سپس اضافه مى كند: اگر تسليم تعصب ها و هوس ها و افكار كوتاه آنها شوى بعد از آنكه در پرتو وحى الهى حقايق براى تو روشن شده ، هيچ سرپرست و ياورى از ناحيه خدا براى تو نخواهد بود (و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذى جائك من العلم مالك من الله من ولى و لا نصير).
نكته ها
نكته 1- سؤ ال درباره جمله (و لئن اتبعت اهوائهم )
جمله و لئن اتبعت اهوائهم ممكن است براى بعضى اين سؤ ال را به وجود آورد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) با آن مقام عصمت مگر ممكن است از هوسهاى منحرفان يهود پيروى كند؟
در پاسـخ مى گوئيم : اين گونه تعبيرها كه در آيات قرآن كرارا ديده مى شود هيچ منافاتى با مقام عصمت انبياء ندارد، زيرا از يكسو جمله شرطيه است و جمله شرطيه دليل بر وقوع شرط نيست .
از سوى ديگر معصوم بودن گناه را بر پيامبران محال نمى كند، بلكه پيغمبر و امام با اينكه قدرت بر گناه دارند و اختيار از آنها سلب نشده دامنهايشان هيچگاه آلوده به گناه نمى گردد، به تعبير ديگر آنها قدرت بر گناه دارند ولى ايمان و علم و تقوايشان در حدى است كه هرگز به سراغ گناه نمى روند بنابراين هشدارهائى همانند هشدار فوق در مورد آنها كاملا بجاست از سوى سوم اين خطاب گر چه متوجه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ولى ممكن است منظور همه مردم باشد.
نكته 2- جلب رضايت دشمن ، حسابى دارد
درست است كه انسان بايد با نيروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت كند، ولى اين در مقابل افراد انعطاف پذير است ، اما كسانى هستند كه هرگز تسليم حرف حق نيستند، نبايد در فكر جلب رضايت آنها بود، اينجا است كه اگر ايمان نياوردند بايد گفت : به جهنم ! و بيهوده نبايد وقت صرف آنها كرد.
نكته 3- هدايت تنها هدايت الهى است
از آيات فوق ضمنا اين حقيقت استفادهمى شود تنها قانونى كه مى تواند مايه نجات انسانها گردد قانون و هدايت الهى است ، چرا كه علم بشر هر قدر تكامل يابد باز آميخته به جهل و شك و نارسائى در جهات مختلف است ، و هدايتى كه در پرتو چنين علم ناقصى پيدا شود، هدايت مطلق نخواهد بود، تنها كسى مى تواند برنامه هدايت مطلق را رهبرى كند كه داراى علم مطلق و خالى از جهل و نارسائى باشد و او تنها خدا است .
تفسیر المیزان - علامه آیت الله سید محمد حسین طباطبائی
(آیات 120 الی 123 سوره بقره )
120. وَلَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیَهُودُ وَ لَاالنَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ اِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَالْهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ اَهْوائَهُمْ بَعْدَالَّذى جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ مالَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِّىٍ وَ لانَصیرٍ.
121. اَلَّذینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ اُولئِكَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِهِ فَاُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
122. یا بَنى اِسْرائیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِىَ الَّتى اَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَ اَ نّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمینَ.
ترجمه آيات
يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمى شوند مگر وقتى كه از كيش آنان پيروى كنى بگو تنها هدايت ، هدايت خدا است و اگر هوى و هوسهاى آنان را پيروى كنى بعد از آن علمى كه روزيت شد، آنوقت از ناحيه خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه ياورى (120)
كسانى كه ما كتاب به ايشان داديم و آنطور كه بايد، آن را خواندند آنان باين كتاب نيز ايمان مى آورند و كسانى كه بآن كفر بورزند زيانكارند (121)
اى بنى اسرائيل بياد آوريد آن نعمتى كه بشما انعام كردم و اينكه شما را بر مردم معاصرتان برترى دادم (122) و بترسيد از روزيكه هيچ نفسى جوركش نفس ديگر نمى شود و از هيچكس عوض پذيرفته نمى گردد و شفاعت سودى بحال كسى ندارد و يارى هم نمى شوند (123)
بیان
(ولن ترضى عنك اليهود و لا النصارى ) الخ ، در اينجا باز بعد از سخن از مشركين ، دوباره بفراز قبلى كه سخن از يهود و نصارى مى كرد، برگشته و در حقيقت خواسته است دامن گفتار را كه پراكنده شد جمع و جور كند، پس كانه بعد از آن خطابها و توبيخ ها كه از يهود و نصارى كرد، روى سخن برسول خود كرده كه اين يهوديان و مسيحيان كه تاكنون درباره آنها سخن مى گفتيم و دامنه سخنان ما به مناسبت بكفار و مشركين كشيده شد، هرگز از تو راضى نميشوند مگر وقتى كه تو به دين آنان درآئى ، دينى كه خودشان به پيروى از هوى و هوسشان تراشيده و با آراء خود درست كرده اند.
و لذا در رد اين توقع بيجاى آنان ، دستور ميدهد بايشان بگو: (ان هدى اللّه هو الهدى ) هدايت خدا هدايت است ، نه ساخته هاى شما، مى خواهد بفرمايد: پيروى ديگران كردن ، بخاطر هدايت است و هدايتى بغير هدايت خدا نيست ، و حقى بجز حق خدا نيست تا پيروى شود و غير هدايت خدا - يعنى اين كيش و آئين شما - هدايت نيست ، بلكه هواهاى نفسانى خود شماست كه لباس دين بر تنش كرده ايد و نام دين بر آن نهاده ايد.
اصول ريشه دار از برهانى عقلى در رد يهود و نصارى ، در يك آيه
پس در جمله : (قل ان هدى اللّه ) الخ ، هدايت را كنايه از قرآن گرفته و آنگاه آن را بخدا نسبت داده و هدايت خدايش معرفى كرده ، و در نتيجه بطريق قصر قلب صحت انحصار - غير از هدايت خدا هدايتى نيست - را افاده كرده است و با اين انحصار فهمانده كه پس ملت و دين آنان خالى از هدايت است ، از اينهم نتيجه گرفته كه پس دين آنان هوى و هوسهاى خودشان است ، نه دستورات آسمانى .
لازمه اين نتيجه ها اين است كه پس آنچه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است ، علم است و آنچه نزد خود آنان است ، جهل و چون سخن بدين جا كشيد، ميدان براى اين تهديد باز شد كه بفرمايد: (اگر بعد از اين علمى كه بتو نازل شده ، هواهاى آنان را پيروى كنى ، آنگاه از ناحيه خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه ياورى .
حال ببين كه در اين يك آيه چه اصولى ريشه دار از برهانى عقلى نهفته شده : و با همه اختصار و كوتاهيش ،چه وجوهى از بلاغت بكار رفته و در عين حال چقدر بيان آن سليس و روان است ؟!
(الذين آتيناهم الكتاب ) الخ ، ممكن است اين جمله بقرينه حصرى كه از جمله (تنها ايشان بدان ايمان مى آورند) فهميده مى شود، جوابى باشد از سوالى تقديرى ، سوالى كه از جمله : (ولن ترضى عنك اليهود و لا النصارى ) الخ ، به ذهن مى رسد.
و آن سوال اين است كه : وقتى اميدى بايمان آوردن يهود و نصارى نيست پس چه كسى از ايشان باين كتاب ايمان مى آورد؟ و راستى دعوت ايشان بكلى باطل و بيهوده است ؟ در جواب مى فرمايد: از ميانه آنهائى كه كتابشان داده بوديم تنها كسانى باين كتاب ايمان مياورند كه كتاب خود را حقيقتا تلاوت ميكردند و براستى بكتاب خود ايمان داشتند ممكن هم هست جواب ، اين باشد كه اينگونه افراد بكلى به كتاب هاى آسمانى ايمان مى آورند، چه تورات و چه انجيل و چه قرآن ، و ممكن هم هست جواب ، اين باشد كه اينگونه افراد بكتابى كه نازل شده يعنى بقرآن ايمان مياورند.
و بنابراين قصر - انحصار - در جمله (اولئك يؤ منون به )، قصر افراد خواهد بود كه معنايش در ساير مجلدات فارسى گذشت ، و ضمير در كلمه (به ) به بعضى از وجوه نامبرده خالى از استخدام (مثل اينكه مراد از مرجع ضمير كتاب ، اهل كتاب بوده و مراد از ضمير قرآن باشد) نيست .
و مراد از جمله (الذين اوتوا الكتاب ) عده اى از يهود و نصارى هستند كه براستى بدين خود متدين بودند و پيروى هوى و هوس نمى كردند و مراد بكلمه (كتاب )، تورات و انجيل است ، و اما اگر مراد از جمله اول را مؤمنين به پيامبر اسلام ، و مراد از كتاب را قرآن بگيريم ، آنوقت معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه قرآن را بايشان داديم و ايشان بحق آنرا تلاوت ميكنند، همانها هستند كه بقرآن ايمان دارند، نه اين پيروان هوى ، كه در اينصورت قصر در آيه قصر قلب خواهد بود كه باز معنايش در ساير مجلدات گذشت .
(يا بنى اسرائيل اذكروا) تا آخر دو آيه ، در اين دو آيه خاتمه گفتار را به آغاز آن ارجاع داده ، و در اينجا يكدسته از خطابها كه به بنى اسرائيل شده ، خاتمه مييابد.
بحث روايتى (درباره تلاوت قرآن ) - تفسیر المیزان
در ارشاد ديلمى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه : (الذين آتينا هم الكتاب يتلونه حق تلاوته ) الخ ، فرموده : آيات آن را شمرده شمرده مى خوانند، و در معناى آن تدبر نموده ، به احكامش عمل ميكنند، و به وعده هايش اميد مى بندند، و از تهديدهايش مى هراسند، و از داستانهايش عبرت مى گيرند، آن ها امرش را بكار بسته ، نواهي اش را اجتناب مى كنند و بخدا سوگند، معناى حق تلاوت اينست ، نه اينكه تنها آياتش را حفظ كنند، و حروفش را درس بگيرند و سوره هايش را بخوانند و بند بند آنرا بشناسند كه مثلا فلان سوره ده يكش چند آيه و پنج يكش چند است . و بسيار كسانى كه حروف آن را كاملا از مخرج اداء ميكنند، ولى حدود آن را ضايع ميگذارند، بلكه تلاوت به معناى تدبر در آيات آن ، و عمل به احكام آنست ، همچنانكه خداى تعالى فرموده : (كتاب اءنزلناه اليك مبارك ، ليدبروا آياته )، (كتابى است مبارك كه بتو نازل كرديم ، تا در آياتش تدبر كنند).
و در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در تفسير جمله : (يتلونه حق تلاوته) فرموده : يعنى وقتى به آیات راجع به بهشت و دوزخش ميرسند مى ايستند و فكر ميكنند.
و در كافى از آنجناب روايت كرده كه در تفسير اين آيه فرموده : اينان كه قرآن را بحق تلاوتش تلاوت ميكنند، امامان امت اند.
مولف: اين روايت از باب جرى يعنى تطبيق آيه به مصداق روشن و كامل آن است .
اتفاقا این آیه ی شریفه چند بار در سخنرانی های و یا نامه های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری هم تکرار شده است که به بازخوانی برخی از آن ها می پردازیم :
امام خمینی (ره) در بخشی ازپیام مهم خود در موضوع پذیرش قطعنامه 598 :
نكته مهمى كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كى و تا كجا ما را تحمل مى كنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند , به يقين آنان مرزى جز عدول از همه هويتها و ارزشهاى معنوى و الهى مان نمى شناسند به گفته قرآن كريم هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما بر نمى دارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند . . . آرى اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامى و انقلابى خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام را با دستهاى خود ويران نمايد آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بى فرهنگ به رسميت بشناسند ولى در همان حدى كه آنها آقا باشند ما نوكر , آنها ابر قدرت باشند ما ضعبف , آنها ولى و قيم باشند ما جيره خوار و حافظ منافع آنها نه يك ايران با هويت ايرانى اسلامى . . . » ؛ ( صحيفه نور , ج , 20 ص 237 - 238 )
بیانات مقام معظم رهبری - دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی (۱۳۹۱/۰۷/۱۹)
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات