نیروهای مقاومت حماس حمله غافلگیرانه ای به رژیم جعلی و غاصب اسرائیل می کنند و ضربه سختی به آنها می زنند بعد از آن اسرائیل دست به جنایات گسترده می زند ،نسل کشی میکند ،مردم بی دفاع اعم از زن و کودک را در خانه هایشان ،در مدارس ،در بیمارستانها قتل عام می کند. وقتی مردم دنیا به جنایات این رژیم وحشی جنایتکار اعتراض می کنند ،می گویند اسرائیل از خودش دفاع کرده و حماس مقصر است که حمله را آغاز کرده است و با بی شرمی تمام می گویند: حماس تروریست است! حماس تروریست است که از مردمش از وطنش از خانه اش دفاع می کند اما اسرائیل جنایتکار که این همه جنایت می کند و علنا نسل کشی می کند و به هیچ نهاد بین المللی هم پاسخگو نیست ،از خودش دفاع کرده و تروریست نیست! واقعا خنده دار است البته خنده تلخ و غم انگیز! انگار تاریخ و مردم دنیا فراموش کرده اند که این صهیونیستها بودند که هفتاد و پنج سال پیش این سرزمین مقدس را غصب کرده ،خانه هایشان را ویران کرده،آنها را از خانه و کاشانه هایشان آواره کرده و قتل عام کرده است! حالا چطور می شود که اسرائیل جنایتکار حق دفاع از خود دارد ولی فلسطینی های عزیز با وجود این همه ظلمی که به آنها شده است ،حق دفاع از خود ندارند! عجب! مثل دزدی که وارد خانه ای شود ،صاحبخانه را از خانه شان بیرون کند و تعوادی از آنها را به قتل برساند و تعدادی از آنها را در انباری خانه زندانی کند ،و اگر بعد از مدتی این خانواده بخواهند خانه شان را پس بگیرند و این اشغالگران را از خانه شان بیرون کنند و با این دزد بی همه چیز درگیر شوند و در این درگیری ،آقای دزد آسیب ببیند ،و همه به صاحبخانه حمله کنند که تو حق نداری به این آقا حرفی بزنی ،او الآن صاحب این خانه است و تو باید حق و حقوق او را رعایت کنی !!! اصلا دعوا نکنید و با همدیگر بسازید و خانه را بین خودتان تقسیم کنید! شما با شنیدن این داستان چه حالی می شوید ؟ حکایت فلسطین و اسرائیل مانند همین داستان است! به همین مسخرگی! به همین خنده داری! به همین غم انگیزی! ✍زهرا_ندیم #دلنوشته #برای_غزه
موضوع: "حاج قاسم سلیمانی"
به این تصویر خوب نگاه کنید! ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن تناقض بیداد میکند. اگر روسیه به اوکراین حمله کند ،دنیای غرب و غرب پرستان فریاد وامصیبتا سر می دهند! اما اما اگر اسرائیل جنایتکار به زنان و کودکان بی پناه غزه حمله کند نه تنها ناراحت نمی شوند که با وقاحت تمام اعلام می کنند که در کنار اسرائیل هستند تا آخر! اما بدانید دنیا صاحبی دارد که قدرتش مافوق همه قدرت هاست و در کمین ظالمین و ستمگران است . حال هر چقدر می توانید اسب سرکشتان را بتازانید ! روزی می رسد که بر خاک مذلت افتاده و رسوای عالم شوید! و بدانید که آن روز دیر هم نیست! أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِيبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ! ✍️زهرا ندیم #به_قلم_خودم #برای_غزه #غزه
حاج قاسم :ای کاش به جای پرچم ایران من رو 10 بار آتش می زدی!
اغتشاش گران و آشوب طلبان فرصت طلب به بهانه مرگ یک نفر به جان و مال مردم افتاده اند و پرچم ایران را به آتش کشیدند و به مقدسات توهین می کنند، چادر از سر زن مسلمان می کشند!
سوال مهم اینجاست که درد اینها ناراحتی از مرگ این خانم است یا به این بهانه می خواهند از نظام جمهوری اسلامی که خار چشمان کور دشمنان شده ، انتقام بگیرند؟!
حاج قاسم عزیز کجایی که ببینی ؟
اما در بین این همه اخبار بد وقتی شنیدیم آیت الله رئیسی در سازمان ملل عکس حاج قاسم را بالا برده کمی حالمون خوب شد !
ان شاءالله که انتقام خون حاج قاسم هم گرفته می شود.
شهاب اسفندیاری نوشت:
آرایش غلیظ «عروس انتخاباتی» غربگرایان/ «غسل تعمید» وزیری که در نیویورک سربازی کرده و از تاریخ مدافعان حرم چیزی نمیداند/ آیا حاضرند اسناد اصرار ظریف برای گفتگو با «قاتل سلیمانی» را افشا کنند؟
داستان صوت ظریف داستان نشت و درز و سرقت نیست. با یک پروژه تبلیغاتی کاملاً «هماهنگ» و «طراحی شده» انتخاباتی مواجه هستیم که حتی زمانبندی انتشار هم با سفر «سوژه» هماهنگ شده تا نباشد که بخواهد توضیحی دهد. البته طراحان برخی محاسبات را اشتباه کردند و سخت پشیمان خواهند شد.
به گزارش رجانیوز؛ دکتر شهاب اسفندیاری عضو هیأت علمی دانشگاه هنر و رییس دانشگاه صداوسیما در صفحه شخصی توئیتر خود نوشت: در تاریخ تبلیغات بازرگانی و روابط عمومی نمونههای مشهوری از پروژههایی داریم که به فاجعه و افتضاح تبدیل شدند و بعضا برای عبرت به دانشجویان تدریس میشوند. به نظرم پروژه صوت ظریف هم در آینده به عنوان نمونهای شاخص در تاریخ افتضاحات تبلیغاتی و روابط عمومی تدریس میشود.
اما برای آنها که شک دارند این پروژه با وزیر «هماهنگ شده» است، علاوه بر سکوت معنادار چند روزهی آقای وزیر، شاید این نکته جالب باشد که جناب شعبانی معروف- مشاور سابق دکتر ظریف- هم گفته که انتشار این مصاحبه به نفع نامزدی دکتر ظریف در انتخابات است.
به نظرم «تِم» این فایل صوتی منتشر شده، کاملا در امتداد «تِم» مصاحبه دکتر ظریف با روزنامه اعتماد بود. آن مصاحبه هم یک پروژه تبلیغاتی در راستای «ری-برندینگ» دکتر ظریف بود. یک «گریم ملایم» برای انتقال از نقش وزیر امور خارجه، به نقش نامزد ریاستجمهوری.
گزارهی معروف آن مصاحبه که کاملاً حسابشده در متن کاشته شده و شاید از قبل طراحی و تمرین هم شده بود، «صفر بود اختیارات وزیر خارجه» و «مأمور و معذور» بودن او بود. قرار بود دکتر ظریف «غسل تعمید» داده شده و تطهیر شود تا برای «تولدی دیگر» آماده شود.
در تحلیل آن مصاحبه نوشتم که تناقضهای دکتر ظریف گاه به جایی میرسد که حیثیت حرفهای او را نیز خدشهدار میکند. اما مصاحبهکننده به مثابهی یک «گریمور» تا حد ممکن آسیبها را مدیریت کرده بود. حداقل در آن مصاحبه «صداقت» و «شرافت» دکتر ظریف خدشهدار نشد.
اما در این مصاحبه اخیر، به نیت انتساب برخی صفات مثبت و جذاب به سوژهی مورد نظر پیش رفتهاند (دیپلمات نخبهی مظلوم و دلسوز که با دست بسته برای وطن میکوشد)، اما در عمل اساسیترین صفات مورد نیاز برای هر نامزد انتخاباتی، یعنی صداقت و شرافت سوژه را به باد فنا دادهاند.
وزیری که چند هفته قبل در کلابهاوس دعوت شدن سردار سلیمانی به مسکو و مذاکره در مورد سوریه را با افتخار جزء ثمرات برجام به ملت میفروخت، در این نمایش تبلیغاتی میگوید اساسا این سفر و رایزنی روسها با سلیمانی برای بر هم زدن برجام بود! تقدم و تأخر گفتهها مهم نیست. تناقض مهم است.
اصلا به فرض روسها بعد از برجام حاضر شده باشند با ایران در سوریه همکاری کنند. چرا باید وزیر خارجه ایران از این که یک فرقهی وحشی و خطرناک مثل داعش شکست بخورد و نابود شود ناراحت است؟ نکند قول و قراری بوده که پس از صنعت هستهای، سوریه را هم دو دستی تحویل آمریکا دهند؟
ظاهرا برای مغزهای کوچک استعمارزده، اهمیت خرید هواپیما برای تسهیل مسافرتهای خارجی طبقهای که آنها بدان تعلق دارند، از شکست سلطهی داعش بر سوریه و عراق و دفع داعش از نزدیکی مرزهای ایران و حفظ نفوذ راهبردی و دست برتر ایران در معادلات منطقه اهمیت بیشتری دارد.
آیا طراحان این پروژهی تبلیغاتی و نشر دهندگان فایل صوتی حاضرند نامهنگاریهای مسئولان وزارت امور خارجه به مسئولان عالیرتبه نظام برای گرفتن پرونده سوریه از سردار سلیمانی و تقدیم آن به وزارت خارجه برای «نقد شدن» در مذاکرات را هم منتشر کنند؟
آیا طراحان این پروژه حاضرند توضیح دهند که ماجرای قهر وزیر خارجه با رییس جمهور در شهریور ۹۹ چه بود؟ علت اصرار وزیر خارجه برای پذیرش طرح پوتین چه بود؟ چرا دکتر ظریف اصرار داشت رئیس جمهور ایران با قاتل سردار سلیمانی در جلسه آنلاین سران ۵+۱ شرکت کند و با ترامپ گفتوگو کند؟
چه بسا بیاعتناییهای تحقیرآمیزی که دکتر ظریف پس از روی کار آمدن دولت بایدن تحمل کرد و شرط و شروط دولت بایدن برای بازگشت به برجام هم ناشی از این باشد که آنها هم خبر داشتند که وزیر خارجه ایران چقدر برای مذاکره با دولت ترامپ دست و پا زده و لابی کرده است.
وقتی نگاه یکسره خیره به غرب است، نتیجه همین میشود. وزیری که حتی پس از امضای توافق با چین میگوید سیاست نگاه به شرق زمانی که خود شرق نگاهش به غرب است جواب نمیدهد، اکنون میگوید روسیه مخالف برجام بود و نمیخواست توافق ایران و غرب شکل بگیرد و دنبال بر هم زدن آن بود.
قاعدتا کار «نوابغ دیپلماسی» باید همین باشد که از میدان تعارض منافع قدرتها دنبال تأمین حداکثری منافع ملی ایران باشند، نه آنکه همهی تخممرغها را در یک سبد، آن هم سبد سوراخ، بگذارند و همهی سرمایهی خود را در قماری بزرگ در معرض نابودی و تباهی قرار دهند.
وزیری که در مصاحبه با اعتماد گفت مراسم تشییع باشکوه سردار سلیمانی نشان داد قهرمان مردم ما کسی است که در برابر آمریکا بایستد، اکنون با غصه و حسرت کاهش محبوبیت خودش را با افزایش محبوبیت سردار سلیمانی مقایسه میکند و تلویحا مردم را سرزنش میکند که ارزش «دیپلماسی» را نمیفهمند.
از حضرت امیر (ع) نقل است که «دروغگویی عیبی رسوا کننده است». کاش تصویر دکتر ظریف فقط به عنوان یک وزیر خارجه سادهلوح و بیکفایت که امتیازات زیادی داد و هیچ امتیازی نگرفت در تاریخ ثبت میشد. حتی خاتمی هم سالها قبل گفته بود ترجیح میدهم به من بیعرضه بگویند تا خائن.
اما وزیری که در کارنامهاش هیچ دستاوردی ندارد، برای توجیه ناتوانی خود مذبوحانه بر چهرهی تابناک اسطورهی بینالمللی مقاومت پنجه میکشد. وزیری که از «بچگی» دیپلمات بوده و «سربازی»اش را هم در نیویورک گذرانده، حتی تاریخ حضور مدافعان حرم در سوریه را نمیداند.
طراحان این پروژهی تبلیغاتی، که متأسفانه دکتر ظریف هم داوطلبانه و مشتاقانه در «سیاهبازی» آنها ایفای نقش کرده، مانند آرایشگران ناشی یک آرایش غلیظ بیربط و نامتناسب با شخصیت و مجلس به این «عروس انتخاباتی» خود دادهاند. در واقع او را با چهرهی «بدکارها» بیرون فرستادهاند.
در تاریخ و فرهنگ و ادبیات ما، همواره در کنار اسطورهها و قهرمانها، آدمهای حقیری بودهاند که ضعفها و ناکامیهای خود را به وجود آن قهرمانها فرافکنی کرده و از بغض و حسد آن قهرمانان در عذاب بودهاند. گاه با ناجوانمردی برای ریختن خون و یا آبروی آن قهرمانان اقدام کردهاند.
اما همچنان نام آن قهرمانان و اسطورهها است که به احترام زنده مانده است و حکایت آنها است که سینه به سینه نقل میشود و الهامبخش نسلها است. عزت و ذلت به دست خدا و بر اساس سنتهای الهی است. اما گویی تقدیر آن است که خبیثها، حسودها و نامردها به دست خودشان ذلیل و رسوا شوند.
میثم نیلی نوشت:
روایتی از مظلومیت علامهای ذوفنون/مردی که در علم و حکمت سلمانگونه و در مبارزه با اشرافیت و انحراف مثل ابوذر و در جهاد تبیینی چون عمار بود/ چرا در تهران حتی یک عکس از علامه مصباح یزدی نصب نشده است؟
شهرداری معظم تهران کجاست؟ سازمانهای فرهنگی رسانهایمان کجایند؟ اینها که برای خیلی کوچکترها سنگتمام میگذاشتند؟ همین اخیراً برای یک هنرمند ضدانقلاب و یک روحانی دگراندیش شهر را پر از عکس و پوستر کردند.
تصور کن کسی به تو بگوید یک نفر هست که 170 عنوان کتاب دارد. اولین چیزی که به ذهنت میرسد چیست؟ احتمالاً این 170 عنوان، کتاب کودک بوده که بهرغم همۀ پیچیدگیهایش کوتاه و ساده نوشته میشود. حجمی ندارد. بیشتر هم میشود نوشت.
در جواب میگوید نه! کتابهایش در حوزۀ فلسفه و معرفتشناسی، علوم قرآنی و علوم انسانی، علم سیاست و علمالاجتماع و غیره و غیره است. احتمالاً میپرسی مگر میشود؟ بسیاری از ما در کل دوران زندگیمان 170 «رمان» «نمیخوانیم!» چطور یک نفر میتواند 170 کتاب فکری و پژوهشی «بنویسد»؟ شاید از این نویسندههای کتابساز و بچاپبنداز بوده که دنبال مدارج و مدرک و رزومۀ علمی و دانشگاهی برای خودشاناند؟! باز هم میگوید نه! او یک استادتمامِ بسیار باهوش و بااستعداد در حوزه است که متون پیچیدۀ فقهی و عرفانی و فلسفی را سالهاست برای نخبگان حوزوی و استادان مبرز دانشگاهی تدریس و تفهیم میکند.
برایت عجیب مینماید. تازه میفهمی با یک علامۀ ذوفنون و ذوابعاد طرفی و احتمالاً باید به کتابهایش مراجعه کنی و بخوانیشان! البته اگر فرصتش را داشته باشی! بلافاصله میگوید این مرد، هرساله هزاران شاگرد را در مکتب خود میسازد و فکر و اخلاق آنان را پرورش میدهد و بیش از 2400 کتاب ممتاز فقط از شاگردانش در این سالها در موضوعات گوناگون علم روز دنیا منتشر شده است. در عجبی و در اندیشه که آرام به تو میگوید کاش رابطۀ عاشقانه و دلسوزانه و رفتارهای عاطفی و مزاحهای بانمک او با جوانهای دانشجو و طلبه را در اردوهای طرح ولایت و مدرسه و مکتبش دیده بودی!
حسرت میخوری و بیشتر حیرت میکنی. بعد دوباره میگوید میدانستی که به شهادت آقا این نویسنده و اندیشمند بزرگ، یک عارف و زاهد کمنظیر و سالک طریق معرفت توحیدی هم هست؟ تازه میفهمی که با یک شاگرد خاص و ملازمرکاب آیتالله بهجت و علامه طباطبایی با همان کرامات و همان دنیانخواهی و همان صدق و صفا و اخلاص روبهرویی.
در دلت میگویی پس احتمالاً این مرد دانشمند دائم در حجرۀ اندرونیاش مشغول ذکر و نماز بوده و مابقی را در کتابخانۀ شخصیاش مشغول تتبع و خواندن و نوشتن و احیاناً تدریس برای شاگردان خاص. باز میگویدت نه عزیزم! او باوجود فعالیتهای فراوان علمی ، از اوان جوانی تا آخر، هیچوقت از مبارزۀ سیاسی و اجتماعی غافل نشد. یک طلبۀ انقلابی و مبارز پرشور و مجاهد فی سبیلالله بود و مثل شیخ فضلاللهها و نواب صفویها و سعیدیها و خامنهایها و…، در مبارزۀ با گروهها و تفکرات انحرافی و التقاطی و منافقانه و…، قبل از انقلاب و بعد از آن، همیشه حاضر و آماده در میدان حضور داشت. اهل هزینهدادن در مسیر تکلیف بود. هرگز جز از خدا نمیهراسید و از ملامت ملامتگران خسته و دلسرد و منفعل نمیشد.
بر حیرتت افزون میشود که چگونه میان شیخ بهجت و سید نواب جمع کنی. با خود حدیث میکنی پس احتمالاً باید پس از انقلاب سمتهای بالایی گرفته باشد. نگفته حرفت را گویی میشنود و به مؤسسۀ آموزشیپژوهشی امام خمینی اشاره میکند و میگوید او خود میخواست معلم باشد و به توفیق خدا، پاسداری محکم و سربازی باهوش و مدافعی بیعاطفه از دین خدا و مرزبانی امین برای مرزهای عقیده و اندیشۀ ناب اسلام در برابر کجاندیشیها و کجرویها شد. از ابتدا تا همیشه هم اینگونه بود.
میگویی شبیه مطهری؟ میگوید بله مثل شهید مطهری و علامه طباطبایی؛ اما به زبان امروزیتر و دانشگاهی و دانشجوییتر. اما او فقط معلم و استاد و مرزبان عقیدۀ صحیح اسلامی نبود. شاید او بهشتی هم بود. مثل بهشتی کادریاب و کادرساز و کادرپا بود. مردی بود تشکیلاتی و تشکیلاتساز. میگویی سخت است که فیلسوفانه و متفکرانه، مرزبانیِ بیرحمانه از عقیدۀ اسلامی کنی؛ مثل مطهریها، و همزمان با جوانان و نوجوانان بنشینی و صمیمانه کار متساهلانۀ تشکیلاتی و گروهی کنی مثل بهشتیها! میگوید او کادر میساخت برای انقلاب و دفاع میکرد جانانه از ولایت و حاکمیت ولایتفقیه.
حالا که دیگر فهمیدهای سخن از که در میان است، میگویی پس چرا اینقدر تهمت میخورد و ترور شخصیت میشد. میگوید دقیق فهمیدی ؛ حکایتش مفصل است.
میگویی با این منزلتی که دارد این فقیه و مفسر بزرگ و استاد تمام عقلانیت شیعی، پس چرا شأنش رعایت نشد و اینطور لهولورده شد؟ حتی توسط برخی خواص ؟ میگوید خب دفاع مردانه از ولایت هزینه دارد .
او در علم و حکمت سلمانگونه بود، در مبارزه با اشرافیت و فساد و صراحت بیان در برابر انحرافات مثل ابوذر بود، در جهاد تبیینی و روشنگری و منطقآوری مثل عمار بود؛ اما فکر میکنم بیشتر دلش میخواست شاگرد و شیعه مکتب فاطمه(سلاماللهعلیها) باشد و نه حتی مثل خوبان دیگر.
میگویی رابطهاش با آقا سیدعلی خامنهای عزیز چطور است؟ میگوید آقا به او فرموده «برادر عزیز» و دهها صفت خاص و مدال یکتای بصیرت و علم و اخلاص به او داده است. شاید احدی از علمای بزرگ ما اینقدر از جانب رهبری تمجید و تکریم نشدهاند؛ اما او حقیقتاً مثل عبد بود در برابر مولا. مثل یک سرباز بود در برابر یک سردار؛ آن هم نه یک سرباز معمولی، بلکه یک سرباز مظلوم فداکار و فداشده برای ولی خدا.
آنقدر منافقان و جاهلان فحش دادند که برای همه عادی شده بود و این بود تا از دنیا رفت!
میگویی از دنیا رفت ؟! خدا رحمتش کند. چه سالی از دنیا رفت؟
میگوید پنجشش روز پیش؛ شب شهادت حاج قاسم و در ایام فاطمیه.
میگویی همان است که آقا نیمهشب بر پیکرش نماز خواند؟
چشم و گونهاش را پاک میکند و با سر جوابت را میدهد.
عاش مجاهداً سعیداً و مات مظلوماً. اینها را او میگوید .
میگویی پس چرا در این شهر تهران حتی یک عکس و تصویر و… از او نصب نکردهاند؟
شهرداری معظم تهران کجاست؟ سازمانهای فرهنگی رسانهایمان کجایند؟ اینها که برای خیلی کوچکترها سنگتمام میگذاشتند؟ همین اخیراً برای یک هنرمند ضدانقلاب و یک روحانی دگراندیشِ دانشگاهی به نام آقای «…» حالا اسمش دقیق خاطرم نیست، شهر را پر از عکس و پوستر و بنر کردند. پس چرا…؟
میگوید این هم بخشی از همان مظلومیت است که به تو گفتم. شاید هم از رفتارهای قبلی خودشان خجالت میکشند.
والله العالم
روحش شادو یادش گرامی باد
پینوشت:
امروز در بزرگراههای تهران بنرهای بزرگ عکسهای آقای هاشمی رفسنجانی را به چشم دیدم که بهمناسبت چهارمین سالگرد ایشان در جایگاههای متعدد توسط عزیزان سازمانهای مربوطۀ شهرداری نصب شده بود. یادم آمد که فردا سالمرگ پدر رئیس شورای شهر تهران هم هست.
آخرین نظرات