كم كم هلال ماه خدا محو ميشود
دارد طنين «مُنَّ علينا» محو ميشود
با ديدن هلال، دلم شور ميزند
بار گناه من آیا محو ميشود؟
از مژده «قد اقبل اليكم» نبي
دارم اميد كوه خطا، محو ميشود
شيريني دم افطارمان ولي
از تلخي غمي اين روزها محو ميشود
از مسجد و مدرسه و آشیانه ای
کز بحر و ارض و سما محو میشود
از تلخي فرياد و استغاثهاي
كو زير بمب و صدا، محو ميشود
از ديدن سگان بر مسند شبان
از آن بشر که حقش اما محو ميشود
از رنج خوابِ شبِ كودكي كه در
روياي بازي فردا محو ميشود
از سوز همسري در مرگ همسري
وز آه مادري كه در فضا محو ميشود
اما به نالههاي «يا غياث» ما
از گونهها، اشك عزا محو ميشود
از بركت خونهاي نَبل و شجاعيه
مُلكِ يهودِ به تنْ عبا، محو ميشود
پور بتول بيا كه به يمن ظهور تو
ز بر و بحر، ظلم و جفا محو ميشود
راستی امشب فینال جام جهانی فوتبال است؟
حتما تمام دنیا و همه ی برنامه های بیست - چهارده جهان
حواسشان به تک تک اتفاقات ریزو درشت این بازی است
لابد الآن تمام گزارشگران فوتبال دارند مطالبشان را آماده می کنند
اصلا این روزها اتفاقی مهمتر از جام جهانی هم وجود دارد؟
شاید در حاشیه و بعد از جام جهانی فوتبال که مهمترین اتفاق سیاسی، فرهنگی
اجتماعی، اقتصادی، انسانی وغیره در جهان است
این روزها اگر وقت کنیم و حال داشته باشیم
نگاهی هم به مسائل هسته ای می اندازیم
ماه رمضان هم طبق معمول می آید و می رود، و ما اگر عشق مان کشید
منتی بر خدا می گذاریم و روزه هم می گیریم
مسجد می رویم و نمازی هم می خوانیم
پس دیگر تمام وظایف اسلامی و انسانی مان را انجام داده ایم.
دیگر به ما چه که در دنیا چه می گذرد
اصلا به ما چه که امسال تلخ ترین ماه رمضان تاریخ اسلام است
اصلا به ما چه که موشک های اسرائیل بلای جان انسانیت در فلسطین شده
اصلا به ما چه لشکر فریب خورده داعش
هر روز به فجیع ترین شکل ممکن
برادران و خواهران مسلمان خود را قتل عام می کنند
و نادانسته جورچین آمریکا را تکمیل می کنند
و شبکه های غربی، آن را به پای کل اسلام تمام می کنند.
اصلا به ما چه که طبق معمول این روزهای فلسطین
شاید کودکی در همین لحظات
با نوازش و بوسه های مهربان پدر و مادر به خواب شیرین فرو میرود
و چند ساعت بعد
با سیلی خمپاره ی ساخته آمریکا
نه، نه ببخشید کدخدا و فرانسه و آلمان و انگلستان
و با دستان نجس اسرائیلی ها
در حال تکه تکه شدن از خواب بیدار می شود
و در همان لحظات قطعه های بدن خود را می بیند که به هر سو افتاده اند
ما که دلمان به سازمان چند دولت خاص خوش است
جامعه جهانی
سازمان حمایت از حقوق بشر
حتما صلاح دیده و درستش هم همین بوده
کودکان زیر ده سال فلسطین مقصر هستند
پس بی خیال این حرف ها
جام جهانی را عشق است
اصلا به ما چه که نه فقط بزرگ سالان غزه
که کودکان آن ها نیز نمیدانند که آیا
فردایی نیز برایشان وجود خواهد داشت
کودکانی که دوستان و همبازی های دیروز خود را
امروز با بدن های تکه تکه و نیم سوخته
تشییع کردند
ما که کودکانمان دنبال بازی ها جدید رایانه ای
دوچرخه های کمک دار و تمام دنده هستند
ما که مهمترین بحث پدرانمان افزایش قیمت پسته و پراید است
پس به ما چه که کودکان فلسطینی مهمترین دغدغه شان ادامه زندگی ست
و پدرانشان نیز مهمترین دغدغه شان …
نمی توانم درک کنم الان مهمترین دغدغه پدارن غزه چیست؟
اصلا می ارزد وقت گذاشت
که فهمید مهمترین دغدغه یک پدر ساکن غزه چیست؟
اصلا به ما چه که خانواده ای امروز بر سر سفره ی سحری
با خمپاره ها و موشک های اسرائیلی کشته شده اند
جام جهانی
رابطه با کدخدا
لبخند زدن
شاید مسئله هسته ای
تک خوانی زنان
و غیره
تا این ها به سر انجام مورد نظر نرسد برای غزه وقت نیست
خیلی وقت بگذاریم
همان گزارش بیست و سی و تکرارش در همه بخش های خبری کافیست
جام جهانی را عشق است
اما شاید در گوشه ای از این دنیا شاعری باشد
که با مشاهده ی این این اوضاع
از انسان بودن خودش خجالت می کشد
امروز در فضای مجازی
عکس هایی را دیدم که این ماه مهمانی خدا به کامم تلخ شد
دختری چهار، پنج ساله
چشمانی زیبا،درشت و جذاب
موهای طلایی رنگ که در دست باد تکان می خورد
و صورتی بی نهایت زیبا که از وصف آن نا توانم
اما حیف این عکس چند وقت پیش بوده
و در عکس امروزش ترکش خمپاره نیمه ای از سرش را برده بود
و با صورتی نیمه سوخته و خون آلود بر دستان پدر آرمیده بود
شاید آن روز که این عکس زیبا را از آن دختر گرفته بودند
هزار آرزوی کوچک و بزرگ برایش داشته اند
ولی امروز
امروز تصویر مادری را نیز دیدم که بر دامن پسر نوجوانش جان می سپرد
یادم آمد که من چقدر مادرم را دوست دارم
آیا این نوجوان فلسطینی نیز مادرش را همین قدر دوست دارد؟
پس حال و روز این نوجوان اکنون چگونه است؟
امروز من از این که هزارن عکس و فیلم این چنین دیده ام ولی زنده مانده ام
از انسان بودن بودن خودم خجالت می کشم.
شعر از : مهدی چراغ زاده
دو نفر مرد در مسافرت با هم رفیق شدند. هنگام ظهر در محلی نشستند تا غذا بخورند. یکی از آنان ۵ قرص نان از سفره خود بیرون آورد و دیگری سه قرص نان. در آن هنگام مردی از آنجا عبور میکرد. او را دعوت به خوردن غذا کردند. او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند.
مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظی ۸ درهم به آنها داد و گفت: این هشت درهم را در عوض آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت. آن دو نفر در تقسیم آن پول نزاع کردند. صاحب ۳قرص نان میگفت: نصف آن مال من است و نصف آن مال تو، ولی صاحب ۵ نان میگفت: ۵ درهم آن مال من است و ۳ درهم آن مال توست.
آنان نزاع خود را نزد حضرت علی (ع) آوردند و داوری را به او واگذار نمودند. حضرت علی (ع) به آنها فرمود: نزاع در اینگونه امور از فرو مایگی است. سازش بهتر است. بروید و سازش کنید. صاحب ۳ نان گفت: من راضی نمی شوم جز به آنچه حقیقت است و این که در این باره قضاوت به حق کنی.
امیر مومنان فرمود: اکنون که تو حاضر به سازش نیستی و حقیقت را می خواهی بدان که حق تو از آن ۸ درهم، یک درهم است و ۷درهم مابقی برای دوست تو میباشد.
او گفت: سبحان الله ! چطور حقیقت اینگونه است؟!!!
به نظر شما چرا حضرت علی اینگونه قضاوت نمود؟
تذکر:به عنوان راهنمائی میتونم بگم که هر سه به طور مساوی از نان ها خوردند.
( جواب کامل سوال در پست بعدی داده خواهد شد)
آخرین نظرات