یادداشت نادر طالبزاده در سایت «امریکن هرالد تریبون»؛
فقط رئیسی میتواند «خطر ترامپ» را بر طرف کند/ هر کس که میخواهد داعش نابود شود، باید به رئیسجمهور شدن سیدابراهیم رئیسی کمک کند
دنیای به هم ریختهی امروز به کاندیدایی حقیقی و الهام بخش نیاز دارد که بر خلاف نمونهی قبلی باشد. واسطهکاری و نرمش با غرب همچون رقصی آرام با شیطان است. اتکای قوی بر ایدئولوژی اصلی، یک عزم قوی برای براندازی ISIS، به همکاری بهتر و بیشتر با رهبر انقلاب نیاز دارد. جنگهای هوایی اخیر آمریکا برای از بین بردن ISIS کافی نیست. گامهای قوی ایران روی زمین احتمالا استراتژی آینده خواهد بود.
نادر طالبزاده: روی کار آمدن ناگهانی آقای رئیسی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، برای بسیاری تعجب آور بود. مردی با لحنی آرام که طی سی و هشت سال گذشته در قوهی قضاییه خدمت کرده و به ندرت در رسانهها ظاهر شده است. اما سابقهی تاثیر گذار وی از نظر عدم فساد مالی بر خلاف وجود ” فرصتهای قانونی” که قضات دادگاه به آن حکم ملک دولتی داده بودند، و به نام زمین مصادره شده نیز شناخته میشود، او را از سایر بزرگانی که پس از وفات امام ناگهان ثروتمند شدند. در آخرین مصاحبهای که با او داشتم اظهار داشت: ترجیح میدهم زبانم سرخ و قلبم در آرامش باشد.
برجستگی و شهرت او همچنین مدیون رسانهی آمریکایی است که به او حمله کرده است. برای نمونه، اخیرا در هافینگتون پست، یک بازپرس ایرانی که حالا عملگرا شده است، رئیسی را جنایتکار و جانشین خامنهای خطاب کرده بود؟!، و این مفهوم را القا میکرد که او نقشی بیشتر از یک کاندیدای ریاست جمهوری دارد. شهرت این نویسنده را میتوان در اینترنت جست و جو کرد. قبلا با نام “اکبر پونز” شناخته میشد. او در روشهای بازپرسی رکوردی جهانی دارد. در سالهای اولیه ی انقلاب که ایران مورد حملهی صدام حسین، با حمایت گستردهی غرب قرار گرفتهبود، ضرب و شتمهایی در خیابانهای تهران اتفاق افتاد. بدون تصدیق امام خمینی بسیاری در رعایت حجاب اجباری تند روی کردند. کسانی که موهایشان روی پیشانی ریخته بود، پونز در پیشانیهایشان فرومیکردند. این راهنمای آزادی بعدا به عنوان نویسندهای مخالف در رسانههای غربی نقش روشن کنندهی تاریکی در ایران را به عهده گرفت.
امروز غرب بسیار کنجکاو است تا بداند رئیسی کیست! سال گذشته، سید ابراهیم رئیسی به سمت متولی مشهد نائل شد، شهری که مرقد اما رضا است و سالانه مقصد بیست میلیون زائر مسلمان است. یک مرکز بزرگ اقتصادی، اما بیرون از شهر محل سکونت بسیاری از فقرا و تهیدستان است. در کمتر از یکسال، او ظاهر فقر در شهر را تغییر داد و حالا این سوال پیش میآید که اگر او زمام کشور را به عهده گیرد چه خواهد شد؟ برخی میگویند این مورد برای نشان دادن شخصیت رئیسی کافی نیست و تنها یک نمایش است، اما شهرت چهل سالهی یک فرد که در این سالها چیزی بیشتر از یک آپارتمان صد متری برای خود دست و پا نکرده نشانهی بهتری است.
امروز رقابت اصلی وی با رئیس جمهور روحانی است که مورد حملهی منتقدین قرار دارد و بعد از گذشت چهار سال قادر نبوده نان را سر سفرهی فقرا بیاورد. شکست در ایجاد چهار میلیون شغل همانطور که چهار سال قبل قول داده بود و بعد پس گرفتن این شعار انتخاباتی در مناظرهی انتخاباتی هفتهی گذشته به تغییر جایگاه وی کمکی نکردهاست. نقش واسطهکارانهی روحانی با غربیها که به آن مذاکرات هستهای پنج بعلاوهی یک و از بین بردن تحریمها میگویند، و همچنین عدم بروز نتایج قابل توجه، روحانی را به پَستی آشکار کشانده است. وقتی سندهای موجود از شعارها قوی تر باشند، چیزی برای روبرو شدن با آن وجود ندارد.
دومین مناظرهی انتخاباتی در حال برگزاری است و نتایج آن یک معما خواهد بود. امکان بروز یک غافلگیری وجود دارد. تقریبا مثل رقابت انتخاباتی آمریکا غیرقابل پیشبینی است.
دنیای به هم ریختهی امروز به کاندیدایی حقیقی و الهام بخش نیاز دارد که بر خلاف نمونهی قبلی باشد. واسطهکاری و نرمش با غرب همچون رقصی آرام با شیطان است. اتکای قوی بر ایدئولوژی اصلی، یک عزم قوی برای براندازی ISIS، به همکاری بهتر و بیشتر با رهبر انقلاب نیاز دارد. جنگهای هوایی اخیر آمریکا برای از بین بردن ISIS کافی نیست. گامهای قوی ایران روی زمین احتمالا استراتژی آینده خواهد بود.
اخیرا روحانی اعلام کرده است که دولت وی سایهی جنگ را از سر کشور دور کردهاست. او از دو دهه دولت بوش بزرگ صحبت میکند که تمامی گزینهها علیه روی میز بود. رهبر فورا در پاسخ گفت: این دولت نبوده که سایهی جنگ را دور کرده، بلکه نقش مردم در صحنه بودهاست که دشمن را دلزده کرده و هرگونه نقشهی جنگ را ناپدید کردهاست.
روشن میشود که رقابت چطور پیش خواهد رفت، هرچه پیشتر میرویم، چشمها به دنبال مردی است که لباس سنتی اسلامی با عمامهی مشکی به تن دارد و اصل و نصب وی به پیامبر برمیگردد. مردی که از هیچ راداری حمایت نشده است.
در دنیای امروز، نباید فراموش کنیم که رئیس جمهور آیندهی ایران میتواند نقش گستردهای در خنثی کردن نقشههای تجاوز یک رهبر غیرقابل پیشبینی در جبههی مخالف ایفا کند؛ رهبری که هنوز ایران را تهدیدی برای صلح جهانی خطاب میکند. دستورات وهمآلود را نمیشود با کسانی پاسخ داد که در مقابل دسیسههای غرب نرمش نشان میدهند.
پرویز شیخ طادی کارگردانی که با ساخت آثار ارزشمند جوایز متعددی از جشنواره فیلم فجر و خارجی دریافت کرده است به عملکرد دولت یازدهم و شعارهای مطرح شده در مناظرههای اخیر واکنش نشان داد. به گزارش رجانیوز، متن نامه سرگشاده با عنوان «نامه سرگشاده به دیوار…» در ذیل میآید:
«نامه سرگشاده به دیوار…»
بنام خدا
آقای روحانی ما یکبار با خون استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را خریدیم … پس دوباره آنرا به ما نفروشید … مارا تهدید نکنید ..ما ازجنگ نمیترسیم .. ما از شیعه لیبرال میترسیم .. ما را از داعش ، عربستان و آمریکا و روسیه نترسانید. ما ازسرمایه داری افسارگسیخته سی ساله میترسیم.. ما ازآن خودی ..ازآن رییس ..ازآن خودی که روی آنتن زنده بین المللی رمز مداخله و تفرقه را اعلام میکند میترسیم.. ما ازآن خودی که روی آنتن زنده و درسطح جهانی اعلام میکند ای ملت از آمریکا بترسید و به من رای دهید میترسیم.. از کسانی که علنی و با شجاعت آدرس نقاط ضعف وطنش را میدهد میترسیم.. ما از نامحرم میترسیم آقا .. ما ازدولتی که براحتی سرش کلاه میرود میترسیم .. ما ازکسانی که برای غارت بیت المال گردنه احد را به دشمن واگذار میکنند میترسیم ..
آقایان فروشنده ما با خون خود و پدران و مادران و خواهرانمان استقلال را یکبار برای همیشه خریدیم و پس نمیدهیم..
آقاییکه ملت خودت را تهدید میکنی اگر به من رای ندید آزادی را ازدست میدهید .. ما با خونمان سال 57 آزادی را یکبار برای همیشه خریدیم و به هیچ قیمتی به هیچ احدی پس نخواهیم داد ..
آقای فروشنده قانون اساسی فروشی نیست .. قبلا به قیمت گزاف خریدیم پس فقط اجرا کن.
آقای فروشنده امنیت را به ما نفروش که تو و ناموست مدیون خون حافظانش هستی..
آقای فروشنده مملکت صاحب دارد ؛ فروشی نیست ..نه به فرانسه و نه به آمریکا و هیچ قدرت دیگری..
ما را از کنسرت نترسانید که کلیدش نزد جوانان ماست . ما را از دولت هشت ساله نترسانید که پای منبر شما بزرگ شدند .. بهفرمان شما کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای را آموختند . آشوبهای 88 بهفرمان شما رخ داد .. توصیه تحریم و فشار توسط شما به غرب صادر شد نه من و أمثال من ..
آقایان فروشنده تاریخ سخنرانیها و روزنامه ها و فیلمها و دیدارهایتان با فشار دادن یک دکمه کف دست مردمه …
آقایان کاسب ؟ تجارت و کاسبی حلال راه و رسم داره !! غارت و اختلاس کاسبی نیست .. مکاسب که خوندید ؟ ! غارت اطلاعات عمرانی و تجاری توش نبود؟؟ !!!!!! قاچاق توش نبود ؟؟ !!!
آقایان فروشنده ؛ مصدق در یک کشور اشغال شده نفت رو ملی میکنه اونوقت شما در ملی ماندن صنعت هسته ای بومی این ملت با این قدرت دفاعی بی نظیر افتضاح ببار آوردید .. یک تار موی مصدق شرف داره به تمام یک دولت بزدل محافظه کار ..
دهانتونو سیمان گرفتن و همه جاتون دوربین گذاشتن .. مهر این ننگ تا ابد بر پیشانی شما درتاریخ ماند .
حالا من شمارا از واقعیاتی که نمیخواهید ببینید میترسانم ..
شما روی بشکه باروت نشسته اید که مدتیست روشن شده .. شما را از لشکرهای مملو از خشم و عقده در پشت دروازه های شهرهایتان ..پشت کاخهایتان ؛ همسایه دیوار به دیوار تجارتخانه هایتان میترسانم .. از میلیونها پیرو جوان و کودک ورشکسته و آسیب دیده که درپی جرقه ای برای سوزاندن ترو خشک لحظه شماری میکنند میترسانم ..
بترسید و بدانید زمانی که طوفان آید فرصت فرار ندارید .. همه راه ها بسته خواهد بود .. حتی مانند شاه به پلکان هواپیما هم نمیرسید .. هشدار امام خمینی را فراموش کردید … بله اثری از شما نخواهد ماند تهدید حقیقی و واقعی این است نه نارضایتی انگلیس و آمریکا نه تهدید رییس جمهور درمانده فرانسه که همه ارکان دولتتان را لرزاند.. تهدید واقعی آشوب کور و سوزنده داخلیست بفهههههههههههم ..
آقایان فروشنده که همه چیز در مکتب شما فروشیست ..با اینهمه جهل مذهبی و خودخواهی که شاهدش بودیم .. این کشتی را در اولین طوفان رها میکنید و الفرار ..
با این ترس و وحشتی که ما از شما دیدیم با اولین گلوله هرچه کلید به امانت دارید دودستی تقدیم متجاوز خواهید کرد .. برجام موشکی ..برجام رسمیت صهیونیستها … برجام حقوق همجنس گرایی … حقوق قاچاقچیان ..حقوق جاسوسان .. کاپیتولاسیون …
مگر پرواز آزادانه پهپادهای آمریکایی بر فراز آسمان همسایه های شرق و شمال و غرب کشورمان اسمش چیه ؟ مصونیت نظامی ؟.. مصونیت اعزام نیروهای نظامی و تجاوز به ناموس ملتها مثل ژاپن . برجام قطع یا محدودیت رابطه با کشورهایی که خوشایند کدخدا نیستند .. برجام واگذاری جزایر سه گانه ایران به اعراب .. مقدمات همه اینها مطرح شده ، تصادفی نیست که این روزها از دهان برخی بیرون میزنه.
منش و سنت عقب نشینی غیر از این نیست ، آغازهمه عقب نشینیها خستگی از مبارزه با نفس است ..خسته شدن از دست و ترازوی علی است، از عدالت .
اقایان فروشنده .. شما دلال محبت و عاطفه دروغین هستید .. صداقت را بازی میکنید ؛ محبت و دلسوزی را بازی میکنید .. در منش شما همه چیز قابل معامله است .. حتی ناموس و مملکت ..
شما مرد ایستادن نیستید… هرچند آرزویش را دارید…مصلوب شدید ؛مصلوب نفس خود و اطرافیان شدید.. شما مرد تسلیم شیک و با پرستیژید ..
اگر بجای مخفی کاری و مصلحت قبیله ای و فامیلی عدالت قضایی حاکم بود، الان شما و قبلیها دربرابر ملت ایران محاکمه میشدید تا هیچ احدی حتی فکر خلاف هم به ذهنش خطور نکنه .
آقایان فروشنده .. که مدام از فقر ملت میگویید و با تظاهر و ترحم، نداریش را به رخش میکشید .. شما از همه فقیرترید .. فقیر حقیقی شمایید که قدر ملت زحمت کش و جوانان شجاع و دلیرتان را نمیدانید ….
فقیر حقیقی شمایید که آخرت خود را به مشتی پول باد آورده برباد دادید ..
فقیر حقیقی شمایید که برای کسب رای نمایش شرم آوری روی صحنه می آورید . فقیر شمایید نه ملت چند هزار ساله و ازلی ایران .
ای پشیمانان لیبرال ..ای پشیمانان از ساده زیستی ؛ ای پشیمان شدگان از حکومت علی … ای کسانی که برای رضای نفستان مدام در قرآن خدا بدنبال آیه تایید میگردید .. ای دربهدران روایات و احادیث مجهول برای سرا و مرکب اشرافی … این چرخ بارها و بارها هزاران هزار أمثال منو شما را زیر خاک برده و برنگردانده . بترسید از آن غبار تیره .. ریزگرد نیست .. گردباد خانه برانداز مظلومان است که لحظه به لحظه به شما نزدیک میشود .
ای مراجع ساکت .. ای آیت الله های خلوت گزیده … ای حوزه های سربزیر و نجیب .. العجب .. العجب ..العجب ..
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
و سرما سخت سوزان است.
اما سرها در گریبان نیست. دستهای محبت میفشارد شانههایی را که تکیهگاه هم شدهاند در گریههای فراق.
حریری حرارت را باز گردانده است به رگ های شهر.
” این گل پرپر از کجا آمده از سفر شام بلا آمده”
**
پدر ایستاده به خوشآمد. پیراهن سیاهش را از تن در کرده مبادا گمان برند برای حسین است.
سرو رعنای گلچهرهاش . قمر الفاطمیون. که “تنها” نشانه شهادت است امروز در میدان شهدا.
تجزیه طلب های تکنوکرات و سکولار، تهی کردهاند میدان «شهدا»ی «مشهد» را از کوچکترین –کمترین- جزئی ترین نشانهای که بخواهد تداعی کند شهدا را و شهادت را؛ “مشهد” را.
***
پدر چشم میگرداند در میدان شهدایی که در اِشغال است. 57 را یادش میآید شاید؛ که آقای خامنهای –امام مسجدکرامت- پیش میافتاد و پشت سرش ملت.
یا سالهای جنگ را. دوشنبهها و پنج شنبهها. که شهید میآمد.
صدام و پَهلَوی ها به خون شستند مشهد را به 9 هزار شهید، مگر که بیفتد پرچم تاریخی استقلال –یادگار سربداران- از دستش و جواب ؟
اینک: حسین!
**
انقلاب را ندید. و جنگ را. و نه حتی امام را. این متولد 68.
چه عزتی است در چشمان پیرمرد.
قمر الفاطمیون پسر اوست. سر دست باید گرفت این پسر را که ببیند جهان. خونی است پاشیده بر آسمان.
فریادی است برآمده از حنجر ام وهب.
دوباره اینجا «مشهد» است : نه آویخته به حاشیه دنیای مدرن که سر برآورده در متن تمدن تاریخسازش .
مشهد : شهر شهادت.
***
حسین بر دوش ؛ می گذریم از خیابان های تجدد زده . یادگار اردوغان ها و ملک عبدالله های وطنی.
عبور می کنیم به علمداری “حسین” از خشونت عریان مدرنیته، در شهر سنت و فرهنگ، به سوی قلب ایران بزرگ : حرم.
که شکر خدا هنوز می تپد و بتن نشده است.
***
زیر کجاوه حسین – گوش شیطان کَر- پر است از دهه شصتیها و دهه هفتادیها.
اقتدا کرده به دهه هشتادی ها و دهه نودی های آمریکایی؛ در پاره کردن پرچمشیطان!
نرسد به گوش آن استاد ” دانش کاه” ؛ این «مرگ بر آمریکا»ها. و «مرگ بر اسرائیل»ها. و ” شهادت افتخار ماست” ها
چه میخواهند این جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی از جان آمریکا و اسرائیل؟
مگر تمام نشده است انقلاب؟ مگر انکار نکردهایمشان در تریبونها و رسانهها؟ مگر باطل نکردیم شناسنامهشان را در ثبت «احوال» و «اهوال» خودمان؟ مگر قرار نبود همین چندتا را هم دوستان داعشی ( که از سالها پیش به “نه غزه نه لبنان"مان پشتشان را گرم کرده ایم)سر ببرند و تمام کنیم داستان استقلال خواهی ایرانی را. فضولی در کار کدخدا تا کی ؟ سر پیچیدن از قانون جنگل جهان تا کی؟
***
«عارفی» را برای اولین بار در شب وداع با حسین حریری دیدم. در مسجد هجرت.
در سلفی همراه حسین میگفت:” ان شاءالله جنگ با اسرائیل”
و حالا هر دو تکلیفشان را به شایستگی به فرجام رساندهاند – و نه به برجام- و لبخند میزند عکسهایشان به ما.
یستبشرون باالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون.
**
به حرم می رسد کجاوه وصل. پیچیده در پرچم سه رنگ دل انگیز جمهوری اسلامی..
ایستاده ایم به نماز. پشت سر آقای علم الهدی .
و حرم چه امن است در کنار مدافعان حرم.
اگر چه دندان تیز کرده باشند مالها و میلها و حیفها.
و دهان گشوده باشند لیبرالها و متحجرها به بلعیدن مشهد در مدرنیته ای که تق و توقش در حلب در آمده است و یمن:
“چه می شود جدّه شود مشهد یا شارجه یا آنتالیا.استانبول لااقل. ایده آل ملک عبدالله سعودی و رجب خبیث اردوغان. صمیمیترین رفقای آمریکا و اسرائیل و داعش.”
مشهدِ ایران و ایران مشهد ، امّا قرار نیست انگار، دست بکشد از تاریخش و سنتش و هویتش . استقلالش.
عارفی میگوید این را و حریری و جهانی.
و همین است که عصبانی می کند حضرات را.
**
“جواد جهانی” را پنجشنبه دفن کردیم در بوستان خورشید. به مکافاتی.
هیچکس موافق نبود. شهید اما گوش نکرد به حرف هیچکداممان.
جلسه ها برگزار شد و دعواها …در میان خودی ها.
که میترسیدند سنت شود: «آقا از فردا اگر هر کدام از شهدا بخواهند خونشان را خرج دفاع از حریم و فرهنگ و هویت مشهد کنند که سنگ روی سنگ … پس ما چه کاره ایم که شهدا دخالت در مهندسی فرهنگی کنند ؟…. »
وصیت کرده “جهانی” که در ارتفاعات جنوبی (همان جا که رانتخواران مشغول کارند) دفن شود. بر فراز بوستان خورشید.
در میانه جنگ حلب؛ نگران این حریم هم هست مدافع حرم. فریاد حقیقتش را در فضای مجازی منتشر کرده است:
«آنجا خاکم کنید شاید آنها که جانمان را فدای امنیت شان کردیم تجدید نظر کنند در رفتارشان. پوششها شاید بهتر بشود…»
و پیچیده است صدایش در شهر. پس تکنولوژی را هم می شود ابزار کرد برای سنت!
در مشهد عکسش بوده تا به حال. هر چه سنت برای شهر می آورَد را خرج آنتالیا شدن باید کرد! عجب بدعتی!
**
مدافعان حرم پایشان را از گلیمشان درازتر کردهاند.
مگر نه اینست که باید جان بدهند و پیام نه!
تقسیم کار کردهایم. امنیت با شما؛ فرهنگ و اقتصاد و سیاست با ما!
بمیرید تا به کارمان برسیم. چه تقسیم کار عادلانه ای؟!
مشکلی هست اما. شهیدان نمی میرند.
و دایم است پیام بشارتشان به مردم: بل احیاء…..فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون….
****
تاوان خواهد داشت این پا از گلیم درازتر کردن ها. این از کدخدا نترسیدن ها و دلسرد نشدن ها و به مردم دلگرمی دادن ها .مشهد باید تاوان بدهد.
**
همان یکشنبه ای که تشییع کرده ایم آخرین کشته مشهد در نبرد با داعش را .
هجوم می کنند دوباره مغولهای مدرن به خراسان.
که بیاندازید پرچم استقلالتان را. هویتتان را. تاریختان را.
” جنگِ انگ” راه انداختهاند به سودای تسخیر دوباره خراسان بزرگ .
به تیرها و تیترهای داعشی !
چه غوغایی است! تازه می شود فهمید معنای جیغ “بنفش” را.
داعشی خطاب کرده اند مشهدی ها را به تاوان خطایی که دادستانی کرده یا نکرده؟
آتش تهیه ای برای انتخوابات.
***
مبادا منتشر کنند سخنرانی پدر شهید حریری را وقت دفن حسینش در بهشت رضا.
بر خواهد خورد به تکفیری ها و بسا که آتشی ترشان کند در ترکتازی. تکفیری های مدرن.
که به جای کفر؛ به اسلام متهم ! می کنند . “تسلیمی ها” بایدشان گفت . به هر دو معنا. و مباح است همه چیز برایشان .
دیر نیست که بکوبند این وقاحت پیشگان ،تصویر زیبای مدافعان حرم را بر اسکناس هایی که کناسان دربار استکبار در کنیسه های صرافان صهیونیست نقش انداخته اند.
بالاست دست ها و تمام اعضا و جوارحشان در برابر کدخدا .
و مترصد که کسی بالای چشم آمریکا ابرویی ببیند. یا سرو رعنایی تیر بیندازد سمت داعشی های گرانقدر که تضمین کرده اند امنیت اسرائیلِ سوسیال –دموکرات را.
روزگاری است. در خیابان های نیویورک و کالیفرنیا شعله به پرچم شیطان افتاده ، و اینجا پاره شده گلوی روشنفکران وطنی در تقبیح استقلال خواهی و مرگ بر آمریکاگویی ایرانیان!
اذیت می کند استقلال ایران؛ لیبرال مازوخیست ها را.
جیغ بنفش می کشند که در مشهد عَلَم استقلال بلند شده است . و ایستاده اند به انداختنش. و ملحق کردنش به تجزیه طلبان ایالات متحده تهران شمالی و توابع !
همان ها که قانون وطن را طفیل تصمیم تفاله های ترامپ کردند ، همان گیتاریست های هیلاریستی که زیر ایوان کاخ سفید کنسرت “هر چه آن خسرو کند شیرین بود” راه انداختند، حالا نگران وطن شده اند و قانون.
ای جماعت نه اگر بیش کمی عار کنید کی شما روزه گرفتید که افطار کنید؟
در آمریکا همهمه تزلزل است. “ژنرال” ها نگران ستاره های پرچم کدخدایند. چرا ایران ایالتی نباشد از ایالاتِ حالا دیگر غیر متحده !
اسب زین کرده است میلیشیایِ مجازیِ مغول هایِ مدرن ، نعل وارونه می زند به غارت خراسان به تلافی تُفویی در مقدم قاضی شارحی که همان را هم شایسته نبود.
عروسک گردانان از چه می ترسانند مشهدِ خامنه ای و مطهری و شریعتی و هاشمی نژاد و دیالمه و کاوه و برونسی و چراغچی را ؟
برادر جان خراسان است اینجا !
****
جهانی ها و عارفی ها و حریری ها زنده اند هنوز و همیشه . اگر چه داعشی ها خیال کدخدایتان را جمع کرده باشند که “اِربا اِربا ” یشان کردیم.
ببینید اینک علم استقلال خواهی را بر قله قلب ایران سرفراز.
و بشنوید از زائران حرم “الصدیق الشهید” - مرتفع ترین پناه پرچم عزت و استقلال ایران اسلامی - که دست کوتاه هیچ اعزه علی المومنین اذله علی الکافرینی را یارای فروانداختن پرچم خونین استقلال ایران اسلامی نیست اگرچه هزار بار “پیاده” به زیارت شیطان بزرگ رفته باشد و چلّه ها بر خانقاه ِ قاه قاه کری ها و ترامپ ها نشسته باشد.
این گوی و این میدان .
یکشنبه 29 آبان 95. مشهد. تشییع شهید حسین حریری
یادداشتی از : وحید جلیلی
السلام علیک یا ابا عبدالله
حسین جان دوباره اربعین آمد و ما جا ماندیم
هر روز تصاویر زاِئرینت را نشانمان میدهند و دل ما خون می شود که چرا همه رفتند و ما جا ماتدیم
در بین سیل مشتاقانت از زن و مرد!
پیر و جوان!
کودکان خردسال!
حتی پیرزنان و پیر مردهایی با قامت خمیده!
زنانی بچه به بغل!
بیمارانی که با ویلچر بودند!
از همه کشورها !
از همه ملیت ها !
از همه ادیان!
“این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟”
حسین جان همه و همه با هر شرایطی خود را با پای پیاده به کربلا رساندند !
آمدند تا خود را همدرد اسرای کربلا بدانند !
آمدند که ندای هل من ناصر ینصرنی شما را لبیک گویند!
آمدند تا با شما بیعت ببندند که اگر عاشورای سال ۶۱ نبودند که به یاری شما بیایند الآن حاضرند به خاطر شما جان دهند!
آمدند با امام زمانشان بیعت ببندند که در همه شرایط مطیع امر ایشان هستند !
آمدند تا برای ظهور امامشان دعا کنند ، اشک بریزند، ضجه بزنند ، ناله سر دهند
بلکه خداوند ظهور آن حضرت را برساند
اللهم عجل لولیک الفرج
حسین جان ،آقا جان، مولای من
….ما ولی جا ماندیم !
جا ماندیم تا سهم ما فقط حسرت باشد و حسرت…
اندوه باشد واندوه …
بغض باشد و گریه …
اما دلمان را راهی کربلایت کردیم …
راهی بین الحرمینت کردیم …
آقا جان برای ما جا مانده ها دعا کن تا دلمان آرام گیرد
امیدمان به اربعینی دیگر است
اگر عمری باقی باشد …
اللهم الرزقنا زیارة الحسین فی الدنیا و شفاعة الحسین فی الآخرة…
آخرین نظرات