نشستم گوشهای از سفرهی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا میکند… بیشتر »
آخرین نظرات