بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! زبان ها از بیان این همه سبعیت و وحشیگیری الکن است ! چشم ها از دیدن این تصاویر دردناک ناتوان است! قلب ها با دیدن تصاویر کودکانی که فرصت زندگی از آنها با بی رحمی گرفته شده و بدن های تکه تکه شده این اطفال بیگناه به درد می آید! کجایند مدعیان دروغین حقوق بشر ؟ کجایند مدعیان دروغین آزادی ؟ شرم بر شما که چشمان کورتان را براین همه جنایت بسته اید ! شرم بر شما اگر بعد از این جنایات هنوز نام بشر بر خود می نهید! شرم بر شما که نه تنها این جنایات وحشیانه و نسل کشی اسرائیل غاصب را محکوم نکردید بلکه با وقاحت تمام اعلام میکنید که تمام قد از این وحوش حمایت می کنید! با صدای بلند فریاد می زنیم: مرگ بر اسرائیل جنایتکار ،این سگ وحشی منطقه ،این رژیم جعلی و غاصب که نقاب از چهره برکشید و چهره واقعی و منحوس خود را به همه آزادگان جهان نمایاند ! مرگ بر آمریکای جنایتکار و هم پیمانانش که حامیان اصلی اسرائیل و همه جنایتکاران عالم هستند! به امید نابودی کامل اسرائیل و آزاد شدن سرزمین فلسطین اشغالی ! درود بر شرف ، ایستادگی و استقامت این مردم مظلوم ! به امید پیروزی همه مستضعفان عالم که وعده الهی است و قطعا محقق می شود! اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ✍زهرا ندیم #به_قلم_خودم #دلنوشته #برای_غزه #طوفان_الاقصی #فلسطین #غزه
موضوع: "شهادت حاج قاسم سلیمانی"
حاج قاسم :ای کاش به جای پرچم ایران من رو 10 بار آتش می زدی!
اغتشاش گران و آشوب طلبان فرصت طلب به بهانه مرگ یک نفر به جان و مال مردم افتاده اند و پرچم ایران را به آتش کشیدند و به مقدسات توهین می کنند، چادر از سر زن مسلمان می کشند!
سوال مهم اینجاست که درد اینها ناراحتی از مرگ این خانم است یا به این بهانه می خواهند از نظام جمهوری اسلامی که خار چشمان کور دشمنان شده ، انتقام بگیرند؟!
حاج قاسم عزیز کجایی که ببینی ؟
اما در بین این همه اخبار بد وقتی شنیدیم آیت الله رئیسی در سازمان ملل عکس حاج قاسم را بالا برده کمی حالمون خوب شد !
ان شاءالله که انتقام خون حاج قاسم هم گرفته می شود.
وضعیت سیدحسن نصرالله در ایران بسیار متفاوتر از نقاط دیگر جهان اسلام است؛ جنس عزیز بودن نصرالله در ایران از جنس عزیز بودن حاج قاسم سلیمانی است. آن خصائص خاصی که حاج قاسم را در میان مردم ایران به اوج محبوبیت رسانید، همه در سید حسن نصرالله نیز جمع شده است.
به گزارش رجانیوز، در حالی سیامین سالگرد دبیرکلی سید حسن نصرالله در حزب الله لبنان فرا رسیده که این چهره درخشان مقاومت از یک محبوبیت ویژه در ایران برخوردار است. احساس نزدیک بودن نصرالله به ایرانیان آنقدر خاص است که شاید سالهاست بسیاری در ایران، تابعیت لبنانی سید حسن نصرالله را نیز فراموش کرده اند و او را یک ایرانی مقیم در لبنان میدانند. به راستی دلیل این همه عزیز بودن این سید لبنانی در ایران چیست؟!
یک: در وهله اول باید یاددآوری کرد که محبوبیت نصرالله در لبنان و جهان عرب نیز ویژه است و به خصوص نظرسنجیهای که در شرایط کاهش حساسیتهای کاذب مذهبی در جهان عرب گرفته شده، به خوبی گویای محبوبیت این روحانی شیعه لبنانی در میان اعراب است. محبوب بودن نصرالله در جهان عرب البته غیر طبیعی نیست، زیرا او سالهاست موفقترین و راسخترین چهره عرب در مبارزه با اسرائیل است. در روزگاری که بسیاری از حکام و حتی برخی چهره های مذهبی عرب، یکی یکی ذلت ارتباط و مشروعیتبخشیدن به اسرائیل را میپذیرند، وجود فردی همانند نصرالله که سه دهه در خط مقابله با رژیم صهیونیستی بوده و قدمی عقبنشینی نکرده، برای مردم جهان عرب بسیار مغتنم است. همچنانکه معادلات سیاسی و حتی ژئوپولتیک فعلی لبنان و جهان عرب بدون حضور نصرالله حتما به گونهای دیگر بود.
دو: اما وضعیت سیدحسن نصرالله در ایران بسیار متفاوتر از نقاط دیگر جهان اسلام است؛ جنس عزیز بودن نصرالله در ایران از جنس عزیز بودن حاج قاسم سلیمانی است. آن خصائص خاصی که حاج قاسم را در میان مردم ایران به اوج محبوبیت رسانید، همه در سید حسن نصرالله نیز جمع شده است. با این تفاوت که نصرالله یک شهروند لبنانی هست ولی همه مزایای حاج قاسم از جمله ایثار صادقانه و بیمحنت برای دفاع از ایران و ایرانیان را بارها تکرار کرده و با همه وجود نشان داده که حرم بودن جمهوری اسلامی را باور دارد.
سه: در افکار عمومی ایران در بزنگاههای مهمی کاملا لمس شده که نصرالله بسیار جلوتر از حتی سربازان ایرانی، در دفاع از ایران قرار داشته و کم حوادث نبوده که سیدحسن و یارانش برای ایران هزینه جانی و مالی و آبرویی شدهاند. برای درک بیشتر کافی است بدانیم از برخی روسای جمهور آمریکا همانند اوباما تا خط ثابت تحلیل همه اندیشکدههای دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا یکی از جدی ترین دلایل عدم حمله نظامی به ایران را وجود نصرالله و حزب الله عنوان میکنند. چنین نقشی از طرف هر شخصیت خارجی در معادلات هر ملتی وجود داشته باشد، آن شخصیت به صورت کاملا طبیعی در اوج محبوبیت و عزیز بودن در آن کشور قرار خواهد گرفت.
چهار: از سوی دیگر، در افکار عمومی ایران سید حسن نصرالله از مصادیقی است که در سی سال گذشته هیچگاه موضع سیاسی او درباره ایران و به خصوص در برابر رهبر انقلاب کوچکترین تغییری نداشته است. این در حالیست که مردم ایران در این سالها چهرههای سیاسی در داخل جمهوری اسلامی تجربه کرده اند، که تغییرات 180 درجه ای نسبت به انقلاب و رهبری داشتهاند. این موضع ثابت و پایدار از سیدحسن یک چهره مورد اعتماد در جامعه ایران ساخته است.
پنج: بخش مهمی از محبوبیت نصرالله به برداشت قهرمانانهای است که از او در افکار عمومی ایران شکل گرفته است. البته قهرمان واقعی که تاکنون بارها آمریکاییها و صهیونیستها را در جنگهای سیاسی، رسانهای، اقتصادی و نظامی شکست داده است. ذائقه ملت ایران نیز در طول چهل و سه سال پس از انقلاب نشانداده که از جنس چنین قهرمانانی استقبال ویژه میکند. اما فراتر از کاراکتر قهرمان، نکته اساسی این است که نصرالله در حوزه مذهبی، جهادی و سیاسی چنان به یکرنگی و یگانگی با ملت ایران رسیده که مرزهای سرزمینی و حتی نژادی را درنوردیده و عملا تفکیک او از ایران و ایرانیان دیگر غیرممکن شده و در جهان هم را او با شناسنامهای مهر شده با آرم انقلاب 57 ایران میشناسند و بیراه نیست اگر بگوییم سید حسن نصرالله به بخشی از هویت فرهنگی، سیاسی، منطقه ای و بینالمللی ایران کنونی تبدیل شده است.
شهاب اسفندیاری نوشت:
آرایش غلیظ «عروس انتخاباتی» غربگرایان/ «غسل تعمید» وزیری که در نیویورک سربازی کرده و از تاریخ مدافعان حرم چیزی نمیداند/ آیا حاضرند اسناد اصرار ظریف برای گفتگو با «قاتل سلیمانی» را افشا کنند؟
داستان صوت ظریف داستان نشت و درز و سرقت نیست. با یک پروژه تبلیغاتی کاملاً «هماهنگ» و «طراحی شده» انتخاباتی مواجه هستیم که حتی زمانبندی انتشار هم با سفر «سوژه» هماهنگ شده تا نباشد که بخواهد توضیحی دهد. البته طراحان برخی محاسبات را اشتباه کردند و سخت پشیمان خواهند شد.
به گزارش رجانیوز؛ دکتر شهاب اسفندیاری عضو هیأت علمی دانشگاه هنر و رییس دانشگاه صداوسیما در صفحه شخصی توئیتر خود نوشت: در تاریخ تبلیغات بازرگانی و روابط عمومی نمونههای مشهوری از پروژههایی داریم که به فاجعه و افتضاح تبدیل شدند و بعضا برای عبرت به دانشجویان تدریس میشوند. به نظرم پروژه صوت ظریف هم در آینده به عنوان نمونهای شاخص در تاریخ افتضاحات تبلیغاتی و روابط عمومی تدریس میشود.
اما برای آنها که شک دارند این پروژه با وزیر «هماهنگ شده» است، علاوه بر سکوت معنادار چند روزهی آقای وزیر، شاید این نکته جالب باشد که جناب شعبانی معروف- مشاور سابق دکتر ظریف- هم گفته که انتشار این مصاحبه به نفع نامزدی دکتر ظریف در انتخابات است.
به نظرم «تِم» این فایل صوتی منتشر شده، کاملا در امتداد «تِم» مصاحبه دکتر ظریف با روزنامه اعتماد بود. آن مصاحبه هم یک پروژه تبلیغاتی در راستای «ری-برندینگ» دکتر ظریف بود. یک «گریم ملایم» برای انتقال از نقش وزیر امور خارجه، به نقش نامزد ریاستجمهوری.
گزارهی معروف آن مصاحبه که کاملاً حسابشده در متن کاشته شده و شاید از قبل طراحی و تمرین هم شده بود، «صفر بود اختیارات وزیر خارجه» و «مأمور و معذور» بودن او بود. قرار بود دکتر ظریف «غسل تعمید» داده شده و تطهیر شود تا برای «تولدی دیگر» آماده شود.
در تحلیل آن مصاحبه نوشتم که تناقضهای دکتر ظریف گاه به جایی میرسد که حیثیت حرفهای او را نیز خدشهدار میکند. اما مصاحبهکننده به مثابهی یک «گریمور» تا حد ممکن آسیبها را مدیریت کرده بود. حداقل در آن مصاحبه «صداقت» و «شرافت» دکتر ظریف خدشهدار نشد.
اما در این مصاحبه اخیر، به نیت انتساب برخی صفات مثبت و جذاب به سوژهی مورد نظر پیش رفتهاند (دیپلمات نخبهی مظلوم و دلسوز که با دست بسته برای وطن میکوشد)، اما در عمل اساسیترین صفات مورد نیاز برای هر نامزد انتخاباتی، یعنی صداقت و شرافت سوژه را به باد فنا دادهاند.
وزیری که چند هفته قبل در کلابهاوس دعوت شدن سردار سلیمانی به مسکو و مذاکره در مورد سوریه را با افتخار جزء ثمرات برجام به ملت میفروخت، در این نمایش تبلیغاتی میگوید اساسا این سفر و رایزنی روسها با سلیمانی برای بر هم زدن برجام بود! تقدم و تأخر گفتهها مهم نیست. تناقض مهم است.
اصلا به فرض روسها بعد از برجام حاضر شده باشند با ایران در سوریه همکاری کنند. چرا باید وزیر خارجه ایران از این که یک فرقهی وحشی و خطرناک مثل داعش شکست بخورد و نابود شود ناراحت است؟ نکند قول و قراری بوده که پس از صنعت هستهای، سوریه را هم دو دستی تحویل آمریکا دهند؟
ظاهرا برای مغزهای کوچک استعمارزده، اهمیت خرید هواپیما برای تسهیل مسافرتهای خارجی طبقهای که آنها بدان تعلق دارند، از شکست سلطهی داعش بر سوریه و عراق و دفع داعش از نزدیکی مرزهای ایران و حفظ نفوذ راهبردی و دست برتر ایران در معادلات منطقه اهمیت بیشتری دارد.
آیا طراحان این پروژهی تبلیغاتی و نشر دهندگان فایل صوتی حاضرند نامهنگاریهای مسئولان وزارت امور خارجه به مسئولان عالیرتبه نظام برای گرفتن پرونده سوریه از سردار سلیمانی و تقدیم آن به وزارت خارجه برای «نقد شدن» در مذاکرات را هم منتشر کنند؟
آیا طراحان این پروژه حاضرند توضیح دهند که ماجرای قهر وزیر خارجه با رییس جمهور در شهریور ۹۹ چه بود؟ علت اصرار وزیر خارجه برای پذیرش طرح پوتین چه بود؟ چرا دکتر ظریف اصرار داشت رئیس جمهور ایران با قاتل سردار سلیمانی در جلسه آنلاین سران ۵+۱ شرکت کند و با ترامپ گفتوگو کند؟
چه بسا بیاعتناییهای تحقیرآمیزی که دکتر ظریف پس از روی کار آمدن دولت بایدن تحمل کرد و شرط و شروط دولت بایدن برای بازگشت به برجام هم ناشی از این باشد که آنها هم خبر داشتند که وزیر خارجه ایران چقدر برای مذاکره با دولت ترامپ دست و پا زده و لابی کرده است.
وقتی نگاه یکسره خیره به غرب است، نتیجه همین میشود. وزیری که حتی پس از امضای توافق با چین میگوید سیاست نگاه به شرق زمانی که خود شرق نگاهش به غرب است جواب نمیدهد، اکنون میگوید روسیه مخالف برجام بود و نمیخواست توافق ایران و غرب شکل بگیرد و دنبال بر هم زدن آن بود.
قاعدتا کار «نوابغ دیپلماسی» باید همین باشد که از میدان تعارض منافع قدرتها دنبال تأمین حداکثری منافع ملی ایران باشند، نه آنکه همهی تخممرغها را در یک سبد، آن هم سبد سوراخ، بگذارند و همهی سرمایهی خود را در قماری بزرگ در معرض نابودی و تباهی قرار دهند.
وزیری که در مصاحبه با اعتماد گفت مراسم تشییع باشکوه سردار سلیمانی نشان داد قهرمان مردم ما کسی است که در برابر آمریکا بایستد، اکنون با غصه و حسرت کاهش محبوبیت خودش را با افزایش محبوبیت سردار سلیمانی مقایسه میکند و تلویحا مردم را سرزنش میکند که ارزش «دیپلماسی» را نمیفهمند.
از حضرت امیر (ع) نقل است که «دروغگویی عیبی رسوا کننده است». کاش تصویر دکتر ظریف فقط به عنوان یک وزیر خارجه سادهلوح و بیکفایت که امتیازات زیادی داد و هیچ امتیازی نگرفت در تاریخ ثبت میشد. حتی خاتمی هم سالها قبل گفته بود ترجیح میدهم به من بیعرضه بگویند تا خائن.
اما وزیری که در کارنامهاش هیچ دستاوردی ندارد، برای توجیه ناتوانی خود مذبوحانه بر چهرهی تابناک اسطورهی بینالمللی مقاومت پنجه میکشد. وزیری که از «بچگی» دیپلمات بوده و «سربازی»اش را هم در نیویورک گذرانده، حتی تاریخ حضور مدافعان حرم در سوریه را نمیداند.
طراحان این پروژهی تبلیغاتی، که متأسفانه دکتر ظریف هم داوطلبانه و مشتاقانه در «سیاهبازی» آنها ایفای نقش کرده، مانند آرایشگران ناشی یک آرایش غلیظ بیربط و نامتناسب با شخصیت و مجلس به این «عروس انتخاباتی» خود دادهاند. در واقع او را با چهرهی «بدکارها» بیرون فرستادهاند.
در تاریخ و فرهنگ و ادبیات ما، همواره در کنار اسطورهها و قهرمانها، آدمهای حقیری بودهاند که ضعفها و ناکامیهای خود را به وجود آن قهرمانها فرافکنی کرده و از بغض و حسد آن قهرمانان در عذاب بودهاند. گاه با ناجوانمردی برای ریختن خون و یا آبروی آن قهرمانان اقدام کردهاند.
اما همچنان نام آن قهرمانان و اسطورهها است که به احترام زنده مانده است و حکایت آنها است که سینه به سینه نقل میشود و الهامبخش نسلها است. عزت و ذلت به دست خدا و بر اساس سنتهای الهی است. اما گویی تقدیر آن است که خبیثها، حسودها و نامردها به دست خودشان ذلیل و رسوا شوند.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: مگر سپاه فقط برای خون دادن است؟ ما بنشینیم تا حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و آن وقت بترسیم که مارک نظامیگری به ما بزنند؟
پس از انتشار فایل صوتی محمدجواد ظریف و سخنانی که وی از شهید حاج قاسم سلیمانی میگوید و خواسته و ناخواسته به دوگانه «میدان-دیپلماسی» دامن میزند، انتشار یکی از سخنرانیهای حاجقاسم که تاکنون منتشر نشده است، خالی از لطف نیست.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در اوایل آغاز به کار خود در نیروی قدس سپاه و در دورانی که دولت اصلاحات تازه روی کار آمده بود، در یک سخنرانی در سال ۷۷ لب به شکایت از سیاسیکاریها و پروپاگاندای رسانهای جریان اصلاحات علیه انقلاب و ولایت فقیه باز میکند و به جامعه، بخصوص جریان حزباللهی، نسبت به خطر اقدامات طیف موسوم به چپیها یا همان اصلاحطلبان، هشدار میدهد.
حاجقاسم در بخشی از این سخنرانی به حلقه کیان و تئوریپردازیهای سروش اشاره میکند و میگوید: «آقای [عبدالکریم] سروش تئورسین و پیامبر این جمع با نفی حکومت اسلامی هیچ چیز را باقی نمیگذارد. فرد دیگری در مقالهای اعلام میکند بحث ولایت فقیه باید تبدیل شود به یک انتخابات دورهای، کوتاه مدت و هر چند وقت یک بار انتخابات ولی فقیه داشته باشیم و هر دورهای فردی در جامعه ما مطرح شود»
وی در ادامه میافزاید: «فردی میگوید ما خط قرمز نداریم، خط قرمز خداست، پیامبر و ائمه معصومین (ع) هم در خط قرمز آن قرار ندارند. نشریه ایران فردا، فرهنگ نماز را زیر سئوال میبرد و در نشریه جامعه سالم ظهور امام زمان (عج) زیر سئوال رفته است. یا نشریه کیان مینویسد حزب الله گروهی سرخورده و ناامید و آرمانباخته که احساس میکند جنگ را باخته است و دوره تاریکیاش سپری شده است و در دوران سازندگی جایی ندارد و میخواهد با استراتژیک رعب و وحشت، مردم را به جایی که نمیخواهد ببرد.»
حاج قاسم در ادامه تاکید میکند: «باید توجه داشته باشیم، ما نباید تماشاگر باشیم، هر روز یک حریم شکسته شود و سدی فرو بریزد. ما نمیتوانیم بنشینیم. مگر سپاه فقط برای خون دادن است؟ ما بنشینیم حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و جمعی از شخصیتها به شهادت برسند و آن وقت بگوییم چون [ما] نظامی هستیم [باید پشت] درجات خود قایم شویم و بترسیم که مارک نظامیگری به ما بزنند؟»
سردار شهید سلیمانی میگوید: «بی غیرتهایی که در هیچ کجای صحنههای انقلاب حضور نداشتند به ما مارک میزنند و ما را به وصیت نامه امام راحل توجه میدهند که این حرکت ما سیاسی است، این جناح بندی سیاسی است! که ارکان نظام را بنیان نظام را شما مورد هجوم قرار دادید. ما سکوت بکنیم؟ که این دخالت در مسائل سیاسی است؟ اگر نظامیگری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم. ما این لباس را به تن کردیم برای دفاع از این ملت. حتی برای دفاع از شما نامردها، شرم نمیکنید؟»
حاج قاسم در این سخنرانی خطاب به برخی سیاسیون دهه هفتاد که علیه نظام ولایت فقیه میگفتند و مینوشتند، میگوید: «ما نبینیم، سکوت کنیم که شما هر کاری خواستید بکنید، هر توطئهای که دلتان خواست انجام دهید. آن وقت حرکت مسلحانه را شروع کنید. ما صبر کنیم شما ملت را جناحبندی کنید، قشربندی کنید، گروهبندی کنید؟ جوانان را اغفال کنید و آنها را با تحریفهای خود فریب دهید؟»
وی در این سخنرانی جامعه حزباللهی میخواهد که در صحنه باشند و به توطئهها دقت کنند. او تاکید میکند: «والله تا پای جان ایستادهایم. مگر میگذاریم حوادث ۵۹ تکرار شود؟ مگر میگذاریم حوادث سال ۶۰ تکرار شود؟ مگر میگذاریم یک بار دیگر شخصیتهای بزرگ ما را به شهادت برسانند؟ مگر ما نمیدانیم در پس این حرکتهای مزورانه به اصطلاح فضای باز سیاسی و تسامح و تساهل چه فتنه بزرگی وجود دارد؟»
به گزارش رجانیوز به نقل از مهر؛ متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
این تفاهم و این اتحادی که بر جبهه ضد اسلام و ضد حکومت اسلامی به وجود آمده در هیچ بخشی از دوره تاریخ انقلاب ۲۰ سال گذشته وجود نداشته است که ضد انقلابها، و متحجرین و آفتهای گوناگون و مارکسیستها جمع شوند، اجتماع کنند، زبانشان باز شود و قلمهایشان به حرکت بیاید و به مقدسات ملت توهین کنند.
والله بحثم فرمانده کل سپاه تنها نیست که آن هم خیلی مهم است و آن موضوع را بیان خواهم کرد. اما نمونههایی و مقالههایی از روزنامههای خودمان به همراه آوردهام که در زمان خودی چاپ شده و در دوران حکومت اسلامی زیر لوای حکومت اسلامی چاپ و توزیع شدهاند و شنیدیم و خواندیم و این میشود عادی. وقتی راس حکومت تقدسش شکسته شود. وقتی که اساس حکومت با حجم خونهایی که در راه آن داده است زیر سئوال برود. وقتی که بنیانگذار نظام با همه قداستی که در میان ملت دارد که با فرمان او و برای حکومت اسلامی، مردم عزیزانشان را روانه جنگ کردند و خون دادند، زیر سئوال برود و تقدس آن به تمسخر گرفته شود دیگر آقا و آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران تقدسشان شکسته خواهد شد. و اگر این طور شود هیچیک از شما محلی از اعراب ندارید. این روشن است.
حرکت دشمن پس از شکستن عظمتها و کرامتها آغاز میشود
هیچکس نمیآید با یک وضعیت مشخصی به جنگ فرهنگ، اعتقادات و آگاهیهای یک ملت برود. همیشه تاکتیکی حرکت میکنند و شیوههای خاصی را انتخاب میکنند. یکی، یکی انسانها را از مشروعیت میاندازند، حرمتهایشان را میشکنند. وقتی حرمتها شکسته شده، تقدسها شکسته شد و این برای مردم عادی شد، عظمتها و کرامتها از بین میرود و آن وقت حرکت دشمن آغاز میشود.
من نمونههایی از مقالههایی که از سال ۷۶ تاکنون چاپ شده آوردهام و آنها را میخوانم. شما توجه داشته باشید از راس حکومت اسلامی تا اصل حکومت اسلامی و دیگر ارکان نظام چگونه مورد تجاوز آنان است.
اولین هجوم دقیقاً به مقدسترین کانون این نظام مقدس بود یعنی اصل ولایت فقیه است. بحثهایی در مورد اصل ولایت فقیه، بحث ولایت مطلقه فقیه آوردند و دنبال کردند و به اصطلاح، اذهان را آماده کردند تا یک مرتبه به خود شخص ولی فقیه و اصل فقیه تاختند. شما به نمونههایی از آنها توجه کنید ضمن اینکه بعضی از آن بحثها اساس اعتقادات دینی ما را زیر سئوال میبرد.
آقای سروش تئورسین و پیامبر این جمع با نفی حکومت اسلامی هیچ چیز را باقی نمیگذارد. کسانی که نشریه دارند و نشریه کیان را اداره میکنند در یکی از مقالهها که مقاله نویس آن هم آخوند است، کلمه آخوند میگوییم که جسارت به روحانیت نباشد؛ چون واقعاً وقتی فرمانده کل سپاه اعلام کرد بخشی از آخوندهایی که چهره منافقانه دارند بعضی دردشان گرفت و پشت آن سنگر گرفتند و گفتند این توهین به روحانیت است.
مثل اینکه وصیتنامه حضرت امام را نخواندهاند. مثل اینکه تاریخ انقلاب را به یاد ندارند. مثل اینکه اولین مرتبه است که به گوششان میخورد. فرد دیگری در مقالهای در میتینگی اعلام میکند بحث ولایت فقیه باید تبدیل شود به یک انتخابات دورهای، کوتاه مدت و هر چند وقت یک بار انتخابات ولی فقیه داشته باشیم و هر دورهای فردی در جامعه ما مطرح شود. و آقای… نکته دیگری عنوان میکند که قابل تامل است. میگوید: خبرگان رهبری در اختیار یک جمع و روحانی باشد. صحیح نیست و قشرهایی مثل زنان، دانشجویان و کارگران میتوانند در آن نقش داشته باشند. یعنی زنان، دانشجویان و کارگران عضو مجلس خبرگان شوند برای تعیین رهبری.
فردی میگوید ما خط قرمز نداریم، خط قرمز خداست، پیامبر و ائمه معصومین (ع) هم در خط قرمز آن قرار ندارند. این نمونه حرف که بعضاً حتی ساحت مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال بردند، من تعجب میکنم اینها در محضر ملت ایران نوشته میشود و همه ما سکوت میکنیم. منتظر هستیم یک سخنران بیاید یک جایی جملهای را بگوید و او مورد الهام قرار بگیرد و بر برچسب خطی و گروهی به آن زده شود. آن وقت همه ما دفاع کنیم یا دفاع نکنیم، حرکت کنیم یا نکنیم. این یک توجه عمومی را میخواهد. یک تلاش عمومی را میخواهد. اگر این روال پیش برود باید بگوییم این حادثههایی که داریم و برای آن سینه بزنیم به وجود میآید.
شعار انحلال سپاه همخوانی با اهداف آمریکا دارد
نشریه ایران فردا، فرهنگ نماز را زیر سئوال میبرد و در نشریه جامعه سالم ظهور امام زمان (عج) زیر سئوال رفته است. یا در نشریه کیان مینویسد حزب الله گروهی سرخورده و ناامید و آرمان باخته که احساس میکنند جنگ را باختهاند و دوره تاریکی اش سپری شده است و در دوران سازندگی جایی ندارد و میخواهند با استراتژیک رعب و وحشت، مردم را به جایی که نمیخواهند ببرند. از این گونه اراجیف در روزنامههای متعددی مثل جامعه و مبین و این طیف روزنامهها وجود دارد.
اینکه سخن فرمانده کل سپاه را جمله به حقی است که گفته میشود ما تا دیروز با اسلحه در مقابله دشمنان خودمان ایستادهایم و امروز در واقع شمشیر ما زبان ما است و با این شمشیر زبان جلوی این افراد میایستیم. این را تحریف میکنند. آنها میدانند چه گفته شده اما مترصد فرصت بودند چرا سپاه و روحانیت یک مرتبه مورد هجوم واقع شده چون تنها اینها سد هستند. اگر این دو سد را بشکنند همه چیز را حل کردهاند. یک تجربه تلخ دارند. در سال ۵۷ و ۵۶ همین بازیها وجود داشت و تا انتهای سال ۵۹ هم ادامه داشت.
شما یادتان میآید در خیابانها (از جمله کرمان در چهارراه کاظمی) چپیها و مارکسیستها جمع شدند و جوانان رفتند با آنها بحث سیاسی میکردند و درگیر میشدند که به زد و خورد میانجامید. این وضعیت تمام شد. وقتی که به اصطلاح بحث فرهنگی و سیاسی آنها در فضای باز تمام شد اسلحهها از خانهها بیرون آمد و روزانه ۴۰ پاسدار و اورکت پوش و حتی کسانی که محاسن داشتند به شهادت میرسیدند.
اینطور نیست در پس این بحثهای فرهنگی که به اصطلاح امروز از هجمه فرهنگی تبدیل به یک حرکت اجتماعی و سیاسی شد صرفاً همین باشد. خیلی بدتر از این است. امروز حمله به این سدها انجام شده و این سابقه دارد. در گذشته هم همینطور بوده است.
در حادثه کردستان که بچههای این ملت جلوی تازه عروسهای دموکراتها سرشان بریده میشود و در خونهای خود دست و پا میزدند تا در بمباران یک زندان بیش از ۱۵۰ نفر را به شهادت رساند. چقدر پاسدار سر بریده شد که این مسائل در جامعه ما تکان دهنده است و در سراسر ایران اجساد شهدای مطهر ما پراکندهاند. در آن روزها همین آدمها با چهره دلسوزانه ای پیک صلح شدند.
در کردستان در اولین بیانیهای که صادر کردند خروج و انحلال سپاه را از کردستان عنوان کردند که بتوانند به راحتی به اهداف خودشان برسند. شعار انحلال سپاه، شعار جدیدی نیست. در هر مقطع مطرح شده و این حرکت همخوانی با اهداف آمریکا دارد. اینکه آمریکایی از شروع خودشان از ابتدا انحلال سپاه عنوان میکنند.
باید توجه داشته باشیم، ما نباید تماشاگر باشیم، هر روز یک حریم شکسته شود و سدی فرو بریزد و منتظر باشیم تا آتش آنچه زمانی به تمام جامعه سرایت میکند. ما نمیتوانیم بنشینیم. مگر سپاه فقط برای خون دادن است ما بنشینیم حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و در آن حادثه حزب جمهوری اسلامی، جمعی از شخصیتها به شهادت برسند و آن وقت بگوییم چون ما نظامی هستیم در درجات خود ما قایم شویم و بترسیم که مارک نظامی گری به ما بزنند. این برخلاف تقوا است.
اگر نظامی گری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم
بی غیرتهایی که در هیچ کجای صحنههای انقلاب حضور نداشتند به ما مارک میزنند و ما را به وصیت نامه امام راحل توجه میدهند که این حرکت ما سیاسی است، این جناح بندی سیاسی است! که ارکان نظام را بنیان نظام را شما مورد هجوم قرار دادید. ما سکوت بکنیم؟ که این دخالت در مسائل سیاسی است؟
اگر نظامی گری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم. ما این لباس را به تن کردیم برای دفاع از این ملت. حتی برای دفاع از شما نامردها، شرم نمیکنید؟ به این مزارهای شهید نگاه کنید. هیچ روستایی نیست که قبر شهید نداشته باشد. ما نبینیم، سکوت کنیم که شما هر کاری خواست بکنید، هر توطئهای که دلتان خواست انجام دهید. آن وقت حرکت مسلحانه را شروع کنید. ما بیاییم و بیافتیم توی ملت، ما صبر کنیم شما ملت را جناح بندی کنید، قشربندی کنید، گروه بندی کنید. جوانان را اغفال کنید و آنها را با تحریفهای خود فریب دهید. سپاه و لشگر درست کنید برای خودتان؟ حرفهای آقای رحیم صفوی، حرف هر حزب اللهی است، حرف همه بسیجیها است.
اگر شناسنامه آنهایی که مقاله نوشتند اینجا مطرح میکردند انسان باید بر پیشانی خودش بزند که چه میشود یک دفعه اینها میدان پیدا میکنند. شما که ادعای جامعه دموکراتیک را دارید شما خودتان نمیدانید همه نظریات در جامعه غرب به بن بست رسیده؟
شما که امروزه ادعا میکنید حکومت دینی نمیتواند پیچیدگی جهان را حل کند، شما ندیدید مارکسیست با این ادعا از هم پاشید. شما نظریه و مدیریت جنگل را میخواهید پیاده کنید؟ ما تجربه داریم با چشم خودمان دیدم یک بچه نابالغ ۱۲ ساله را آوردند و بر سرنوشت ملت حاکمت کردند، تاجگذاری کردند و هیچکس هم دم نزد. بگذاریم این واقعیتها تکرار شود؟ بگذاریم همه خونها بر باد برود. ما نگران باشیم که نظامی هستیم و برچسب بزنند. توی روزنامهها مزخرف و دروغ مینویسند. الو سلام (ستون روزنامه سلام) : «من از ستاد مشترک سپاهم و صحبتهای آقای رحیم صفوی حرفهای شخصی ایشان است و حرفهای سپاه نیست.»
والله تا پای جان ایستادهایم. مگر میگذاریم حوادث ۵۹ تکرار شود؟ مگر میگذاریم حوادث سال ۶۰ تکرار شود؟ مگر میگذاریم یک بار دیگر شخصیتهای بزرگ ما را به شهادت برسانند؟ مگر ما نمیدانیم در پس این حرکتهای مزورانه به اصطلاح فضای باز سیاسی و تسامح و تساهل چه فتنه بزرگی وجود دارد؟ ما نمونههای آن را میبینیم. بنابراین من استدعایم از مردم حزب اللهی شریف، جوانان و دانشجویان این است که در صحنه باشید. به توطئهها دقت کنید به مطلبی که نوشته میشود دقت کنید. به موضوعاتی که تیتر میشود دقت کنید.
هر روز در این روزنامهها مثل یک بمب، انفجاری برای ملت به وجود میآورند با تیترهایی که انتخاب میکنند. یک روز میبینیم با یک تیتر درشت در روزنامه «ارزش» بی ارزش مینویسد، هاشمی شکایت میکند. از بین همه مصاحبهها یکی را انتخاب میکنند که دختر و پسر میتوانند با هم باشند و منعی ندارد. اینها را با تیتر درشت درج میکنند. چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟ دانشگاهی که امام راحل فرمودند در صحنه باشید، هوشیار باشید و در مسائل سیاسی که مقام معظم رهبری اصرار دارند حضور داشته باشیم و چه و چه، اگر سکوت کنیم آن زندانهای ۵۵ و ۵۶ و آن کشتارها در دانشگاهها به وجود خواهد آمد. دقت کنید و توجه کنید و حساسیت داشته باشید. بحث گروه و بحث جناحهای چپ و راست امروز نیست، بحث یک هجمه عظیمی است که متاسفانه در خودیها مطرود شده، وجود دارد.
آخرین نظرات