فوت غمانگیز و تلخ مرحومه امینی، بیتردید همدردی فراگیر و دلسوزانهای را با خانواده وی فراهم آورده و ضرورت بررسی دقیق، کارشناسی شده و مبتنی بر مسئولیت و تعهد اخلاقی و قانونی را گوشزد میکند.
به گزارش رجانيوز به نقل از روزنامه جام جم، چند روزی میشود که ماجرای فوت مهسا امینی به موضوع و سوژه فضای رسانهای و فعالان سیاسی تبدیل شده است.
فوت غمانگیز و تلخ مرحومه امینی، بیتردید همدردی فراگیر و دلسوزانهای را با خانواده وی فراهم آورده و ضرورت بررسی دقیق، کارشناسی شده و مبتنی بر مسئولیت و تعهد اخلاقی و قانونی را گوشزد میکند. اما در خلال این اتفاق و حادثه، مطالب و نکاتی قابل طرح است که لزوم یک هوشیاری و مراقبت را بابت به حاشیه نرفتن پرونده فوت مهسا امینی، ضروری میسازد.
۱- مطالبهگری برای روشن شدن زوایای یک پرونده، نه تنها مذموم نیست، بلکه یکمسئولیت اجتماعی و اخلاقی محسوب میشود. بیشک، ترمیم نقاط ضعف، بازسازی وجهعمومی، بازنگری در برخی پروتکلهای فرآیند اقدامات انتظامی، بهنگامی در اطلاعرسانی و…مطالبههایی است همگانی، مطلوب و ماجور. اما این مطالبهگری خود آداب و اصولی را طلب میکند که الف- به دور از سیاسی کاری باشد ب- صادقانه و برای روشن شدن موضوع و رفع ابهامات باشد ج- تلاشها را برای مقصود و فرجامی سیاسی و جناحی کانالیزه ننماید.
۲- تاملی بر کنشهای برخی جریانهای سیاسی بهویژه اصلاحطلبان نشان میدهد این جریان، فوت خانم امینی را دستاویز شعارها و راهبردهای سیاسی این جریان قرار داده که اگر این نبود، مطالبه بررسی پرونده همان ابتدا، با گزاره «اجباری بودن قانون حجاب» و لزوم لغو این قانون، پرورده و محور مطالبه و اعتراض سیاسی این جریان نمیشد.
۳- تحلیل محتوای توییتهای برخی فعالان سیاسی اصلاحطلب و محورهای رسانهای آنان که همسو با اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی شده نشان میدهد در وهله اول، نظام متهم به قتل شده و در گام دوم، همچون فساد، ظلم و قتل نیز به عنوان رویهای سیستماتیک، طرح و القا شده است. در این زمینه کافی است توجه داشته باشیم طرح کلیدواژهها و انگارههایی همچون، جنایت، هراس، خشم، نفرت، بیاعتمادی، تحقیر، بیعدالتی، اعتصاب، اعتراض و… بهوضوح نشان میدهد ماجرا از قرار دیگری است و اصلاحطلبان چگونه به دنبال تبدیل پروژه مزبور به موجی سیاسی هستند.
۴- تاکید بر جوان بودن، زن بودن، کُرد بودن و…مرحومه بیانگر آن است که جریان اصلاحات به دنبال فعالسازی چه چیزی بوده و تلاش دارند از خلال این پروژه به تعبیر خود چه «ناجبنشی» را در این پرونده، سوژه کنش سیاسی مشترک کنند.
۵- تصریح اصلاحطلبان بر این است که سوگ و اعتراض شکل گرفته را یک اقدام رنگین کمانی و متاثر از کنشگریهای محجبه تا بیحجاب، مذهبی سنتی تا نواندیش دینی و معنویتگرای غیرمذهبی و خداناباور و…تعریف کرده و عملا در اردوگاه خود، سخن از تشکیل یک جبهه اعتراضی سخن به میان بیاورند آنهم با قرائت فاتحه اما نه برای مرحومه که برای آنچه «سیستم» میخوانند.
۶- اصلاحطلبان در حاشیه مجلس که نه، اما پروژهای که برای مرحومه امینی در نظر گرفتهاند. باورهای پهلوگرفته خود با سکولاریسم، نگاه حداقلی به کارکردهای دین در عرصه اجتماع، ائتلاف بازسازی شده سروش تا گوگوش اما با هویت جبهه دینداران تا خداناباوران بخشی از پازلی است که اگر جز این بود، مرثیه امروز آنان خوانشی دینی داشت تا جنسی از عبور.
۷- تلاش اصلاحطلبان برای گسترده کردن ساحت اعتراضات، تکثر بخشیدن به معترضان با وجود برخی مشکلات کشور و گشودن مسائل جدید و تبدیل آن به پروژهای سیاسی با ردیف کردن نامها و یادهای اتفاقات گذشته، نشان میدهد در پس ذهن این جریان، تحلیلی مبتنی بر شرایط خاص و در حال گذار به دوران ویژه تصمیمگیری و…شکل گرفته است، لذا بیراه نیست اگر گفته شود ادامه کنشهای آنان نه اعتراض و نه مطالبه که حرکت در مسیر بیثباتی ارزیابی شود تا طی یک «ناجنبش»، پیشروی آرام خود را شتاب داده و با تولید فشار اجتماعی به زعم خود، مناسباتی را تغییر دهند.
۸- پر بیراه نیست اگر بگوییم رادیکالهای اصلاحطلب طی رونوشتی پنهان، در حال نفرتسازی هستند و آن را هم «سازنده» تعریف و تفسیر میکنند؛ نفرتی که به گمان آنان تولید انرژی و سوختِ کُنش میکند بیآنکه بدانند، تخریب میکند و چرخهای معویب میسازد رفتارشان و چه بسا برای آنان و هر آنچه از این مسیر صید میکنند، عاقبت «یوم التّناد» بسازد برایشان.
۹- همه ماجرا اما این نیست. اوضاع کنونی، وضعیتی است که عمیق بودن و درک بازیها از سوی برخی دلسوزان را نیز گوشزد میکند. متمایز بودن و ژست عدالتطلبی نباید منجر به مخرج مشترکهایی شود که رادیکالها از آن با عنوان ائتلاف مسألهمحور یاد میکنند. برای دلسوزان باید دعایی همراه کرد برای درک منطق موقعیت و آرزویی داشت برای فهم اتفاقات عجیبه و مهالکه غریبه.
موضوع: "سیاسی"
مدعیان اصلاحات و نشریات آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولندکه درباره رخدادهای شرمآور وضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیده اند.
۱- میگویند در دوران طاغوت شخصی وارد قهوهخانهای شد و از قهوهچی پرسید؛ حشیش دارید؟ قهوهچی پاسخ مثبت داد و مشتری گفت یک بست بیار! بعد پرسید تریاک و شیره چی؟ باز هم پاسخ مثبت بود و از هرکدام یک نخود بالا انداخت! پرسید؛ توی دَم و دستگاهت هروئین هم پیدا میشه؟ قهوهچی گفت؛ داریم! بعد، کوکائین و… همه را که مصرف کرد، به قهوهچی گفت؛ داداش! قربون دستت حالا یک استکان چای بیار ولی کمرنگ باشه! قهوهچی با تعجب پرسید؛ شما و چای کمرنگ؟! و یارو با صدای بلند که همه بشنوند گفت؛ خُب برای اینکه چای پر رنگ برای قلب ضرر داره!
۲- شاید باور نکنید ولی با اسناد و شواهدی که ارائه میشود کمترین تردیدی باقی نمیماند که مدعیان اصلاحات نظیر محمد خاتمی، جهانگیری، عبدالله نوری، جبهه اصلاحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و یک مشت آدمها و گروههای دم دستی دیگر، نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند و این رخداد تاسفآور را فرصتی برای خالی کردن عقدههای فرو خورده خود از پیروزیهای چشمگیر اسلام و انقلاب و مخصوصاً حماسه بینظیر راهپیمایی اربعین تلقی میکنند.
نگاهی -هرچند گذرا- به کارنامه این طیف به وضوح نشان میدهد که ابراز تاسف آنها از فوت خانم مهسا امینی نمیتواند با هویت برملا شده آنها همخوانی داشته باشد! و به ماجرای همان شخصی شبیه است که به استفاده از انواع مواد مخدر آلوده بود و در همان حال برای فریب دیگران ادعا میکرد که برای سلامت قلب حتی از نوشیدن چای پُر رنگ هم خودداری میکند! تعجب نکنید. بخوانید!
۳- اسناد ارائه شده از سوی مسئولان و مخصوصاً فیلمی که از محل وقوع حادثه منتشر شده است کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که فوت خانم مهسا امینی بر اثر سکته قلبی بوده است اتفاقی که در هر جای دیگری نیز احتمال وقوع آن وجود داشته و نمیتواند کمترین ربطی به نیروی انتظامی داشته باشد و برخلاف آنچه که طیف مورد اشاره ادعا میکنند، ضرب و شتم و یا هیچ برخورد فیزیکی دیگری در میان نبوده است.
پزشک قانونی نیز تاکید کرده است که هیچ آثاری از ضرب و شتم در پیکر متوفی وجود ندارد. با این حال مسئولان ذیربط اعلام کردهاند که به تحقیقات خود ادامه خواهند داد. اکنون سؤال این است که کدام انسان برخوردار از اندک شعور و یا کمترین احساس مسئولیت به خود اجازه میدهد که از ماجرای تأسفآور یاد شده با عنوان «قتل»! یاد کرده و این ادعای دروغ را با هدف حمله به نظام و نیروی انتظامی در بوق و کرنا کند؟!
۴- مدعیان اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸، قتل مشکوک ندا آقا سلطان را نیز به نظام نسبت دادند و حال آنکه فیلم منتشر شده از آن ماجرا به وضوح نشان میداد که از دقایقی قبل از اصابت گلوله به خانم آقا سلطان، دوربین روی چهره او زوم شده بود! و حکایت از آن داشت که فیلمبردار از قبل منتظر وقوع حادثه بوده است!
شبکه بیبیسی یکبار این فیلم را پخش کرد و بعد از آن که در کیهان به این نکته مشکوک اشاره کردیم از پخش مجدد آن خودداری کرد و حتی با اصرار کیهان برای پخش مجدد آن فیلم هم حاضر به پخش آن نشد!
۵- همین طیف در همان جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ از دختر خانمی نام بردند که در آشوبهای خیابانی به قتل رسیده است و برای او مجلس ختم هم برگزار کردند. چند روز بعد آن دختر خانم با اعلام تنفر از اصلاحاتچیها اعلام کرد که خبر قتل او دروغ بوده است و از خاتمی و موسوی ابراز انزجار کرد ولی نه ملاقاتکننده با جرج سوروس صهیونیست و نه موسوی عضو تشکیلات فراماسونری لام تا کام پاسخی ندادند!
۶- مدعیان اصلاحات با بوق و کرنا اعلام کردند که دختری بنام «ترانه موسوی توسط نیروهای به اصطلاح لباس شخصی دستگیر، و بعد از تجاوز و شکنجه به قتل رسیده است»! اما تحقیقات برای یافتن فردی با این نام به نتیجهای نرسید و نام چند خانم با همین نام به دست آمد که همگی به زندگی عادی خود ادامه میدادند!
۷- «سعیده پورآقایی»، یکی دیگر از قربانیان پروژه کشتهسازی مدعیان اصلاحات بود که ادعا شده بود پس از دستگیری، شکنجه و هتک حرمت توسط بسیجیان، سوزانده شده و در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا دفن شده است!
اما چندی بعد، این دختر که از خانه فرار کرده بود شناسایی و به خانوادهاش تحویل داده شد.
او در گفتوگو با رسانه ملی ماجرای فرار خود و تلاش برخی برای سوءاستفاده از او را اینگونه روایت کرد: «روز ۱۳ تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت میکرد از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود. من را به بیمارستان بردند و از من پرستاری کردند. در این مدت یکبار یکی از افراد به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایتها زدهاند!»!
۸- فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبود با در دست گرفتن یک زیرپیراهن خونی (که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، آن را رنگ کرده است) مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. او که با همین عکس در رسانههای خارجی معروف شده بود، مدتی بعد از ایران فرار کرد و در آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داد!
۹- مدعیان اصلاحات در ماجرای قتل «میترا استاد» همسر دوم آقای نجفی، شهردار اسبق تهران که با شلیک چند گلوله از سوی نجفی به قتل رسیده بود، بهجای حمایت از مقتول، جانب همحزبی خود را گرفتند و با تهمتهای شرمآوری که به مقتوله زدند، در روزنامههای زنجیرهای او را فاسد! و مهدورالدم! نامیدند.
اصلاحاتچیها در اوج بیشرمی قتل را غیرعمد معرفی میکردند! و حال آنکه قاتل به صراحت بر عمدی بودن قتل تأکید کرده و گفته بود در قتل همسرش برای آن که صدای گلوله شنیده نشود از یک بالش استفاده کرده و گلوله را از پشت بالش به وی شلیک کرده بود! حالا میزان شرف برخی از مدعیان اصلاحات را حدس بزنید!
۱۰- چندی قبل یکی از اراذل زورگیر در اتوبان نیایش با قمه به راننده خانم یک خودرو حمله و از وی سرقت کرد. این زورگیر اندکی بعد با تلاش نیروهای انتظامی دستگیر شد در حالی که به حدود ۱۰۰ فقره زورگیری با قمه اعتراف کرده و بیش از ۵۰ شاکی داشت.
دستگاه قضایی وی را به اعدام محکوم کرد. ناگهان احساسات انساندوستانه! (بخوانید قاتل پرور) مدعیان اصلاحات به جوش آمد و صدا به اعتراض بلند کردند که او نباید اعدام شود! مدعیان اصلاحات که سرو صدای آنها در دفاع از حقوق و جایگاه زنان به آسمان بلند شده بود، اصلاً به روی خود نیاوردند که این خانم مورد هجوم وحشیانه یک زورگیر قمه به دست قرار گرفته است و با کمال وقاحت به دفاع از زورگیر برخاستند! چرا؟!
۱۱- شامگاه روز ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ (۱۵ روز قبل) در روستای «چشمیدر» از توابع شهرستان مریوان واقع در استان کردستان، مردی به بهانه نیاز همسر بیمارش از «شلیر رسولی»، خانم جوان همسایه تقاضای کمک میکند. این مرد شیطانصفت بعد از ورود آن خانم به خانهاش قصد تجاوز به او را داشت که این خانم عفیف و پاکدامن برای نجات از دست او، خود را از پنجره به پایین پرتاب کرده و جان به جانآفرین تسلیم میکند.
این زن پاکدامن به نماد عفاف کردستان تبدیل شده است ولی مرگ شهادتگونه او سبب واکنش هیچ رسانه و سلبریتی، اصلاحاتچی و… نشد!
۱۲- فقط یک نیم نگاه به مواضع طیف یادشده و مقایسه آن با مواضع آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شبکههای تلویزیونی ضد انقلاب نشان میدهد که مواضع آنها بیکم و کاست شبیه یکدیگر است. آیا اینهمه همراهی و همسویی میتواند تصادفی باشد؟! این همسویی و اشتراک مواضع، یکبار و دو بار و سه بار و … نیست که خطا تلقی شود! پای هماهنگی کامل در میان است!
به عنوان مثال، در ماجرای مورد اشاره به مواضع اسرائیل، انگلیس، رابرت مالی، جیک سالیوان و… نگاهی بیندازید آیا میتوانید کمترین احتمالی درباره اتفاقی و تصادفی بودن این همسویی بدهید؟!
۱۳- هیاهوی مشترک طیف یاد شده و اسرائیل و آمریکا و انگلیس در حالی است که حماسه عظیم راهپیمایی اربعین، دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها را عمیقاً به خشم آورده است. حالا به تیترها و صفحات اول روزنامههای زنجیرهای نگاه کنید تقریباً (و در مواردی تحقیقاً) هیچ خبری از این رخداد عظیم و بینظیر دیده نمیشود و در همان حال موضوعاتی نظیر آنچه به آن اشاره شد، به تیتر و عکس صفحه اول آنها تبدیل میشود.
مدعیان اصلاحات و نشریات و سایتهای آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولند که درباره رخدادهای شرمآور و ضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیدهاند.
به عنوان مثال، اعتراف رسمی مقامات آمریکایی که سالانه بیش از هزار شهروند آمریکا و عمدتاً سیاهپوست در خیابانهای این کشور به دست پلیس کشته میشوند و یا تیراندازیهای منجر به قتل صدها انسان در آمریکا و انگلیس، چاقوکشیهای پیدرپی صهیونیستها و… را نادیده میگیرند و…
۱۴- و بالاخره این حق مسلم و قانونی و شرعی مردم است که با این پلشتیها برخورد قاطعانه شود و به عنوان یک گام موثر و افشاکننده پیشنهاد میشود دستگاه قضایی افرادی نظیر آقایان محمد خاتمی و جهانگیری و عبدالله نوری و… چند مدعی اصلاحات دیگر را احضار کند و در یک نشست رودررو از آنها بخواهد دلائل و اسناد خود را درباره ادعای قتل! خانم مهسا امینی ارائه کنند و از این نشست فیلم تهیه کرده و برای اطلاع عموم مردم از تلویزیون پخش شود.
در این حالت، اگر آقایان سند و شاهد و قرینهای برای ادعای خود داشته باشند ارائه میکنند و چنانکه سند و دلیلی در چنته نداشته باشند (که ندارند)، دروغپردازیهای آنها برای همگان برملا خواهد شد. بسمالله این گوی و این میدان!
حسین شریعتمداری
فنرِ شوق مردم که دو، سه سال به واسطه کرونا جمع شده بود، امسال ناگهان رها شده. خیزش مردم متدین ایران به سمت اربعین خیرهکننده است. فقط روز پنجشنبه گذشته، ۴۷۷ هزار زائر از ایران وارد عراق شدهاند. بیسابقه است! با اینکه خبر پخش میشود که مرزها بسته است و شرایط زوار بد است اما باز هم عده زیادی به سمت مرزها سرازیر میشوند. این صحنه شگفتآور چه چیزی به ما میگوید؟
اگر نتوان این جوش و خروش عظیم مردم را اثبات «دینداری» مردم ایران دانست، قطعاً میتوان آن را ابطال انگاره «دینگریزی» مردم دانست. انگارهای که گروهی از اصلاحگران دین دست کم هشتاد سال است که برایش فکت جمع میکنند و در دوران جمهوری اسلامی هم مهمترین عامل آن را گره خوردن دین و دولت میدانند.
بعد از گذشتن ۴۴ سال از «گره خوردن دین و دولت» در ایران -که همواره اصلاحگران دین با آن مخالف بودند- اثبات انگاره دینگریزی مردم با چالشی جدی مواجه شده است. توجه داریم که این حجم عظیمی که به سمت اربعین میروند، نوک کوه یخی است که بیرون زده است. عده بیشتری، این سوی مرزها مجال رفتن پیدا نمیکنند و خود را «جامانده» میدانند. میدانیم که یک جامعه باید زیرساختهای معنایی دینداریاش بسیار نیرومند باشد که چند میلیون نفرش با وجود سختیهای مسیر این چنین پای در برگزاری یک آیین مذهبی بگذارند.
کار به جایی رسیده که همان کسانی که انگاره دینگریزی را تقویت میکردند، حالا بدون آنکه به روی خود بیاورند، تغییر فاز دادهاند و خودشان از سیاست مطالبه میکنند که در دینداری مداخله کند و با صرف امکانات بیشتر، استقبال مردم از یک آیین دینی را مدیریت کند!
کسانی که طرفدار انگاره دینگریزی مردم هستند، قطعاً فکتهایی برای ادعاهایشان میآورند؛ اما بحث این است که اگر دستکم هشتاد سال است که ما دچار روند دینگریزی هستیم و این روند با پیوند دین و دولت تشدید شده است، همان دینداری قبلی هم باید تا کنون از میان رفته بود؛ چه رسد به آنکه شاهد پدیدههای عجیبی مثل پیادهروی اربعین و اعتکاف و احیای شبهای قدر و … باشیم.
این پدیدهها، اگر نتواند دفاعی از دینداری مردم و مقاومتشان در برابر موج جهانی سکولاریزاسیون باشد، دستکم باید ما را به حیرت وادار کند و در انگارههامان شک کنیم. میدانیم که حیرت، مقدمه تفکر است و معالاسف در میان گویندگان این گفتار، چیزی به نام حیرت و تفکر وجود ندارد. پیشفرضها و پرسشها و پاسخها از پیش آماده است و با یک روکش علمی، مدام به دنبال خلق برچسبهای رسانهای هستند. حتی گاهی پز علمی و بیطرف را هم رها میکنند و رسماً سخن از «باید و نباید» میگویند و «تجویز» میکنند و برای مردم، حکومت، دین و خدا (!) تعیین تکلیف میکنند و فیالمثل میگویند: «مناسک باید در خدمت انسان باشد» یا «نباید بر طبل اربعین کوبید و آن را تبلیغ کرد» یا «اربعین نباید سیاسی باشد» و… .
درباره آینده احتمالی این گفتار: کمکم تحقیر مردم و دوری از دین، در این گفتار آشکارتر خواهد شد. تحقیر مردم، آنجایی است که مردم را تودهای احمق و بیاراده و مفعول فرض میکنند که موم دست تبلیغات سیاسیاند؛ و دوری از دین، آنجایی است که میفهمند دین را هر کاریش بکنند باز هم ذاتاً سیاسی است. یکی از این روشنفکران دینی شیکِ اصلاحطلب رسماً گفته بود به خاطر اطلاع از مقاصد جمهوری اسلامی، کربلا نمیروم!
سیدعلی سیدان، فعال رسانهای؛ پیرامون وضع اربعین امسال و چند خدشه به یک انگاره مشهور⇑
کلمات کلیدی: اربعین ،کربلا،پیاده روی اربعین،روشنفکری،دین زدگی
رواج شبکههای اجتماعی فرصتها و تهدیدهای فراوانی را ایجاد کرده است. سرعت در انتقال اخبار، وقایع و تحلیلها از جمله جذابیتهایی است که در سالهای اخیر توانسته مردم را به پیام رسانهای مختلف هدایت نماید.
با وجود این سوءاستفاده از فضای اطلاعرسانی آزاد و البته بدون قید و بند میتواند بستر نشر شایعات را نیز فراهم آورد. «آمدنیوز» شاید شناخته شدهترین کانال تلگرامی بود که با پمپاژ اخبار جعلی، هدفمند و ناامیدکننده تلاش داشت تا دست به فضاسازیهای سیاسی و امنیتی علیه نظام و انقلاب بزند. البته این کانال ضدانقلاب با دستگیری تأسیسکننده آن در بیرون از مرزهای کشور و انتقال به ایران و در نهایت محاکمه، فروپاشید، اما این سبک از بیاخلاقی رسانهای و ویژگیهای آن برای بعضی از جریانهای سیاسی مورد توجه قرار گرفت، تا جایی که افرادی با طمع تأثیرگذاری در سیاستهای کشور، ایجاد اختلاف بین مسئولان عالی کشور و همچنین بهره بردن از تخریب چهرههای اثرگذار اقتصادی، نظامی و سیاسی به سوءاستفاده از این بستر روی آوردند. از جمله ویژگیهای این شکل از فعالیت رسانهای، میتوان به ادعای «دسترسی به اخبار درگوشی»، «اشراف اطلاعاتی» و در نهایت «ژست امنیتی» اشاره کرد. این مؤلفهها میتواند به خبرسازیهایی جذاب منتهی شود که توجهها را به خود جلب کند و جای واقعیت بنشیند. کانالهای تلگرامی «نیمه محرمانه»، «سرائر» و «سایه نویس» را میتوان از این دست فعالیتهای مخرب رسانهای دانست که ترجیح دادهاند شیوه آمدنیوز را برای رقابتهای مخرب سیاسی به کار ببرند. مسئولان این کانالها با وجود سابقه طولانی در فعالیت نابهنجار سیاسی بالاخره چندی پیش به دام افتادند.
بازداشت عاملان
«گرداب»، سایت فرماندهی امنیت سایبری سپاه پاسداران چند روز قبل در اطلاعیهای اعلام کرد که با مجموعه اقدامات فنی و اطلاعاتی چند ماهه پاسداران گمنام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه، ادمینهای کانالهای نیمه محرمانه، سرائر و سایهنویس به اتهام انتشار اسناد طبقهبندی شده و تشویش اذهان عمومی دستگیر شدند. به گفته گرداب افراد بازداشت شده درصدد بودند از طریق انتشار اسناد طبقهبندی شده، اعتماد بخشی از مخاطبین را کسب کرده و سپس با انتشار اخبار گزینشی و کذب، در میان مسئولان کشور ایجاد اختلاف نمایند. در این خبر همچنین آمده است که دستگیرشدگان سه نفر هستند که در مدت فعالیت خود، با سوءاستفاده از خلأ قانونی موجود در مدیریت فضای مجازی کشور و از بستر پیام رسان تلگرام، اقدامات مذکور را صورت داده بودند.
به نام «نیمهمحرمانه» به کام «دشمن»
نگاهی به برخی محتواهای منتشر شده در این کانالها نشان میدهد یکی از اهداف آنها در یکسال گذشته تخریب دولت سیزدهم و همچنین نیروهای جریان انقلابی، حاشیهسازیهای سیاسی و تلاش برای اختلافافکنی بین مسئولان کشور بوده است. در یکی از آخرین پروژههای تخریبی علیه دولت سیزدهم کانال «نیمه محرمانه» ماجرای حواشی سفر خانواده رئیس مجلس شورای اسلامی به ترکیه را به اطرافیان رئیس جمهور منتسب کرد. این کانال تلگرامی در این خصوص نوشت: «بررسیهای «نیمه محرمانه» نشان میدهد بالا گرفتن اختلاف دولت و مجلس خصوصاً بر سر استیضاح وزرای رفاه و صمت عامل اصلی انتشار خبر سفر خانواده قالیباف به ترکیه بوده است. پیش از این نیز بازنشر فایل صوتی فرماندهان سپاه توسط اطرافیان رئیس جمهور بهقصد عقب راندن مجلس، تخفیف چهره قالیباف، مهیا ساختن چهرهای جدید برای ریاست مجلس و تغییرات معادلات پارلمان برای انتخابات ۱۴۰۲ انجام شده بود که بیش و پیش از قالیباف باعث لطمه به نظام اسلامی، سپاه و تذکر رهبر انقلاب شده بود.»
این دروغگویی آشکار برای اختلاف افکنی بین قوه مجریه و قوه مقننه در شرایطی که کشور به تازگی با تحولخواهی انقلابی در ابعاد گوناگون امیدواری را به جامعه تزریق کرده است، توسط این شبهرسانه پیگیری میشد. خط خبری این کانال تلگرامی مورد استقبال رسانههای ضدانقلاب هم قرار گرفت و پس از منتشر شدن یک فایل صوتی در شبکه سعودی ایران اینترنشنال این پروژه خواسته یا ناخواسته با سرعت بیشتری به سمت اهداف خود حرکت کرد.
«نیمه محرمانه» تلاش میکرد وانمود کند که اخبار خود را از درون دولت تأمین میکند و از این طریق جلب توجه بیشتری کند. خبرسازیها در خصوص نارضایتی آیتالله رئیسی از روزنامه ایران، خبرگزاری ایرنا و سخنگوی دولت از همین رو انجام میشده است. نیمه محرمانه بارها از نزدیک بودن کنار گذاشتن بهادری جهرمی از مسئولیت خبر میداد تا تصویری متزلزل از تیم رسانهای دولت سیزدهم ارائه دهد. خبرهای متعدد از جمعبندی منفی آیتالله رئیسی از عملکرد وی تا جایی پیش رفت که این کانال تلگرامی دو ماه پیش خبر داد: «دولت برای جایگزینی علی بهادری جهرمی با افراد مختلف شروع به رایزنی کرده و بهنظر میرسد طی هفتههای آینده علی بهادری جهرمی در جایگاه فعلی نباشد». گذشت زمان نشان داد که چه اندازه این اخبار، جعلی و سست بوده است.
جایگزین شدن محمدرضا فرزین با احسان خاندوزی نیز از جمله اخباری بود که کذب بودن خود را به سرعت نشان داد، اخباری که تلاش داشت تا آیتالله رئیسی را تحت تأثیر فشارها و لابیهای دولت روحانی معرفی نماید! نیمه محرمانه نوشته بود: «فرزین با استفاده از کانالهای مختلف در جهت ادراکسازی غیرواقعی برای رئیسی بر آمده و در جدیدترین اقدام دست به دامان طیب نیا (وزیر اقتصاد دولت روحانی) شده است. فرزین بعد از جلسات مختلف با طیبنیا وی را مجاب کرده که برای او تماسهای زیادی با مسئولین بگیرد و به آنها بگوید خاندوزی توانایی اداره وزارت اقتصاد را ندارد و فرزین را جایگزین آن کنید.»
هجمه سیاه به کارنامه دولت
کانال خبری سرائر نیز بارها با هجمههای عجیب علیه عملکرد اقتصادی دولت و همچنین وزرای جوان و انقلابی به صورت غیرمنصفانه به دولت سیزدهم حمله کرده است. سیاهنمایی با تیترهایی همچون «دولت سیزدهم پیشتاز افزایش قیمت دلار» نشاندهنده پروژه سیاهنمایی و تخریبی گسترده بوده است.
با معرفی مدیران متخلف دولت روحانی از سوی وزارت کار به قوه قضائیه حجم خبرسازیهای «سرائر» علیه این وزارتخانه به شکل عجیبی بالا گرفت. اظهارات وزیر در خصوص مدیران ناکارآمد دولت روحانی باعث شد تا این کانال تلگرامی مدیران اتوبوسی سابق را با عنوان «چند فعال رسانهای» معرفی کند که برخورد با آنها آوردهای ندارد. اعتراض این کانال تلگرامی به مقابله با انتصابات رانتی بیش از یکصد فعال توئیتری و رسانهای در هیأت مدیره شرکتها و جایگاههای مختلف نشاندهنده حلقه ارتباطی «سرائر» با برخی شبکههای خاص رسانهای و مسئولین گذشته را نیز فاش کرده است.
سایهنویس بدون سایه حمایت
سایهنویس نیز با همین خط و مشی تکراری تلاش میکرد با ارائه نقلهای غیرقابل اطمینان از دولتمردان در جلسات خصوصی خود را به عنوان مطلع نشان دهد. جالب آنکه اکثر نقل قولها به اعتراف ضعف و ناتوانی توسط دولتمردان اشاره داشته است. به عنوان نمونه سایهنویس نوشته بود: «اخیراً در جلسهای که برخی از رسانهایها با رئیسی داشتهاند نسبت به مسأله انتصابات و از بین رفتن سرمایههای اجتماعی حاصل از این انتصابات جنجالی و همچنین مسأله عملکرد ضعیف برخی وزرا انتقاداتی مطرح شده است.» حتی این کانال تلگرامی مدعی شده بود آیتالله رئیسی از بین رفتن سرمایههای اجتماعی در ماجرای انتصابات در خصوص وزرا را پذیرفته است!
به هر صورت آنچه توسط این شبه رسانهها در ارتباط با دولت سیزدهم انجام میشد خروجی جریانهایی بوده است که در باجگیری سیاسی از دولتمردان ناکام مانده بودهاند، جریانهایی که سعی میکردند از طریق فشارهای رسانههای و سیاسی و همچنین تخریب چهرههای مصمم و غیرقابل نفوذ زمینه را برای حضور خود در مناصب مختلف فراهم آورند. از سوی دیگر، یکی از مهمترین راهبردهای مشترک افراد پشت پرده این کانالها، تخریب افراد جریان انقلابی خارج از دولت، از جمله دکتر سعید جلیلی بود. بهطور مثال، سایهنویس بیشترین اخبار جعلی درباره نماینده رهبرانقلاب در شورایعالی امنیت ملی را منتشر میکرد و از این طریق با نشر اخبار جعلی در تلاش برای فاصلهگذاری میان نیروهای انقلابی و بدنه کارشناسی آن، با دولتمردان بود.
منبع: روزنامه ایران
بیایید درباره فیلم “عنکبوت مقدس” و کارگردانش، یا دیگرانی مانند جعفر پناهی و اصغر فرهادی (داوره این دوره جشنواره کن )، ایدئولوژیک و دینی قضاوت نکنیم و چند سوالی صرفا ملی و ایرانی بپرسیم.
غربی ها، همواره از گروه های تروریست و تجزیه طلب برای بی ثبات کردن ایران حمایت کرده اند. آنها صدام را برای اشغال و نابودی ایران مورد حمایت قرار دادند و هیچ خط قرمزی برای این جنایت جنگی (حتی تجهیز به بمب های شیمایی) قائل نشدند.
اصلا تاریخ را رها کنید. آمریکا و برخی دولت های اروپایی، سالهاست ملت ایران را مورد آزار تحریم قرار داده و اینجا هم، خط قرمزی قائل نشده اند. اگر ذخائر سوخت ۲۰ درصد کشور برای تولید رادیو دارو تمام شده، بلافاصله تحریم کرده و زندگی ۸۵۰ هزار بیمار را به خطر انداخته اند؛
اگر نیازمند واردات بنزین شده ایم، بی معطلی تحریم کرده اند. اگر با خوش خیالی، امتیازات هنگفت هسته ای را داده ایم تا برجام را به دست آوریم، در دولت اوباما، تحریم های ویزا و آیسا و سیسادا، و در دوره ترامپ تحریم “کاتسا” را با حمایت دموکرات های گنگره، به اجرا گذاشته اند.
با وجود انجام همه تعهدات برجامی از سوی ایران تا اواخر سال ۹۹، حتی عذا و دارو را هم تحریم کردند؛ فرانسه (میزبان جشنواره کن)، و انگلیس و آلمان وعده دروغ دادند، اما تماما با آمریکا حتی در تحریم دارو و واکسن کرونا همراهی کردند.
هدف این جنگ ترکیبی (تحریم و تبلیغات)، همچنان که اکبر گنجی (اصلاح طلب فراری) نوشت، “وحشت افکنی، فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، کشاندن مردم به خشونت جمعی و نابودی ایران و ایرانی” بود.
سوال مهم: شمر و یزید های روزگار که ملت ایران را در همه چیز تحریم کرده اند، چرا فلان فیلم یا کارگردان و بازیگر ایرانی را، نه تحریم، بلکه تکریم و تحسین می کنند؟ برای کدام ویژگی؟ آیا جز برای این که در روند تحریم و تحریف و ترور، به عنوان پیاده نظام ناتوی فرهنگی، شناسایی و تعریف شده اند؟
هیچ فیلم و کارگردانی در جشنواره های غربی تحویل گرفته نمی شود، مگر این که فضایی سیاه و عقب مانده را از ایران به تصویر بکشد. چنین فیلمساز و بازیگری، حق ندارد موفقیت یا نقطه قوتی از ایران را تصویر کند. ایران باید دافعه محض نشان داده شود و نه جذاب و الهام بخش. این، رکن ایدئولوژی غرب درباره ایران است!
جشنواره های غربی به ویژه درباره ایران، ارزیابی کننده حرفه ای فیلم پس از تولید نیستند، بلکه علنا یا عملا، تهیه کننده و سفارش دهنده هستند. تار تَن های واقعی، آنها هستند که افراد شهرت طلب و شهوت طلب را شکار، و سپس، همان ها را طعمه ای برای شکارهای بزرگ تر می کنند.
عنکبوت های واقعی، “کن” و نظایر آن هستند که نگاه کاملا ایدئولوژیک و مقدس به مواجهه غرب با حریفانش دارند. ما با “کنکبوت” ها مواجهیم. این روایت بهروز افخمی کارگردان کار کشته سینما را مرور کنید:
“جشنواره کن، پروتکل های خودش را دارد که کارگردان حتما باید توافق کند. روی حمایت از انواع انحرافات جنسی حساسیت دارد و اگر فیلمی در این باره ساخته شود، امتیاز ویژه دارد و جلو می افتد . در مورد ایران، فیلمسازان باید خوب بدانند که چه تصویری باید عرضه کنند و نباید تصویر خوبی نشان بدهند. جعفر پناهی فیلمی ساخته بود، به او گفتند این صحنهها که خانه های شیک را از ایران نشان می دهد، باید از فیلم خارج کنی! فیلم درباره یک “پیتزا بر” بدبخت بود که قرار است بدبختی را نشان دهد، ولی گفتند این تصاویر را از فیلم حذف کن!".
دو نفر از سه تهیهکننده “عنکبوت مقدس” (سول باندی و جیکوب جارک)، یهودی صهیونیست هستند. حامی مالی فیلم، ساموئل حدیدا مدیر یهودی کمپانی متروپولیتن است.
کارگردان همچنین، ۲۴۰ هزار یورو از آژانس تأمین مالی فیلم آلمان، ۲۵۰ هزار یورو از مدین بورد برلین، ۴۱۰ هزار یورو از یورایمجرز، ۹۰ هزار یورو از صندوق تأمین مالی فیلم هامبورگ و ۱۷۴ هزار یورو از صندوق فیلم آلمان گرفته است.
علی عباسی، به سفارش تهیه کنندگان، تاکید بسیاری روی تصاویر حرم و ضریح امام رضا (ع) می کند و اصرار دارد جنایت یک قاتل زنجیره ای را دستاویزی برای زدن کل جامعه و هویت ایرانی قرار دهد؛ چنان که اعتراف می کند “فیلم در مورد یک قاتل زنجیرهای نیست بلکه در مورد یک جامعه قاتل زنجیرهای است".
آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان (و زائیده نا مشروع آنها، اسرائیل)، بانیان بزرگترین جنگ ها و نسل کشی ها و جنایات در طول تاریخ هستند، اما هیچ فیلمسازی که لیبرالیسم و کاپیتالیسم را بانی جنگ و تجاوز و بدبختی و کل جامعه غربی را قاتل نشان دهد، نمی تواند راهی به جشنواره ها پیدا کند.
در مقابل، مافیای ناتوی فرهنگی از طریق همین جشنواره ها، به خود اجازه می دهد با دستاویز رفتار یک قاتل، به یک جامعه و باورهای پایدار کننده اش در برابر جنگ و تحریم و ترور، اهانت کند و برچسب جنایتکار بزند.
عقده گشایی از این روشن تر؟! جنایتکاران تحریم کننده ملت ایران، چند فیلم و کارگردان و بازیگر را مستثنای تحریم، بلکه سزاوار حمایت و تحسین قلمداد می کنند، چون حمایت شوندگان، پای سند وطن فروشی و خیانت را امضا کرده اند.
کلاه مان را بالاتر بگذاریم. غربی ها، پدر جد رویکرد ایدئولوژیک، و سیاسی دیدن همه چیز هستند. چنان که رفتار متناقض آنها با ایران و فلسطین، و سپس اوکراین و روسیه را در حوزه ورزش و سینما و هنر دیدیم.
عنکبوت مقدس، یک فرافکنی تمام عیار از سوی صهیونیسم مسیحی است؛ مافیایی که نگرشی کاملا تحقیر آمیز و غارتگرانه به جهان پیرامون دارد و مقاومت ملت ایران را پاره کننده تور و تار خود می داند.
محمد ایمانی
آخرین نظرات