ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» نوزده حرف دارد که در هر حرفش یک اثری برای ما موجود است. وقتی این ذکر را بگوییم، خداوند با نظر رحمت به ما مینگرد و وقتی اینگونه شد هر خیری از دنیا و آخرت را به ما میرساند.
آیتالله محمد ناصری از اساتید برجسته اخلاق در جدیدترین سخنرانی خود که در هر روز از ایام ماه مبارک رمضان در مسجد کمرزرین اصفهان برگزار میشود، گفت: هر کلمه از کلمات ما معنایی دارد، میوهها هر یک خاصیتی دارند، آیات قرآن هم همینطور دعاها از جمله لا اله الا الله، الحمدالله، سبحانالله، اللهاکبر، هر یک از این اذکار تأثیر خاص خود را دارند قرآن کریم و ائمه اطهار(ع) حرز و دعایی را برای رفع مشکلات، گرفتاریها، امراض، فقر و دفع دشمن، توصیه کردهاند.
وی با اشاره به ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» ابراز داشت: ما معمولاً وقتی عصبانی میشویم یا اگر کسی مصیبتی دید این ذکر را میگوییم در حالی که روایات متعددی از ائمه اطهار(ع) وارد شده که این ذکر آثار فراوانی در زندگی ما دارد.
این استاد اخلاق عنوان کرد: ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» ۱۹ حرف دارد که در هر حرفش یک اثری برای ما موجود است و نباید این ذکر را فراموش کنیم چرا که سفارش بسیاری در خصوص آن شده و حضرت رسول(ص) فرمودهاند: زیاد بگویید «لا حول ولا قوة الا بالله» که بهشت را برای شما تضمین میکند.
وی ادامه داد: وقتی ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» بگوییم خداوند با نظر رحمت به ما مینگرد و وقتی اینگونه شد هر خیری از دنیا و آخرت را به ما میرساند. در روایتی از ابن عباس هست که حضرت رسول(ص) فرمودند: «لا حول ولا قوة الا بالله» و ابن عباس از ثواب این ذکر از پیامبر اکرم(ص) سؤال کرد که پیامبر اکرم(ص) فرمودند اگر تمام قدرتمندان عالم جمع میشدند نمیتوانند عرش الهی را تکان دهند اما چهار ملک به واسطه این ذکر توانستند عرش الهی را جابهجا کنند.
آیتالله ناصری گفت: حضرت رسول (ص) فرمودند این ذکر از حَمَله عرش الهی است. کسی که یک مرتبه بگوید «لا حول ولا قوة الا بالله» خداوند گناهان صد سالهاش را میآمرزد و برای هر حرفی از آن یکصد حسنه مینویسد و یکصد درجه به او میدهد.
وی عنوان کرد: پیامبر اکرم(ص) میفرماید وقتی بندهای بگوید «لا حول ولا قوة الا بالله» معنای آن این است که خدایا صاحب قدرتی در عالم وجود ندارد، تو صاحب قدرتی و همه کارها محول به توست و وقتی فردی این ذکر را بگوید سزاوار است که خداوند تمام حاجتهای او را روا کند.
این استاد اخلاق ابراز داشت: در هر کاری که اندک مشکلی برایمان وجود دارد اگر ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» را بگوییم خداوند کمکمان خواهد کرد. امام صادق (ع) میفرمایند اگر بندهای این ذکر را بگوید حضرت حق به ملائکه میگوید این عبد تسلیم من شد حاجت او را بدهید. هر بلایی که میخواهد به ما برسد ملائکه الهی به واسطه این ذکر آن را از ما دفع میکنند.
وی اظهار داشت: از حضرت رسول(ص) روایت شده است که حضرت آدم(ع) به درگاه الهی شکایت که پروردگارا که من متأثر نمیشوم از فکرهایی که میکنم این که در بهشت بودم و مقاماتی داشتم، محزون و مغموم میشوم، جبرئیل نازل شد و گفت حضرت حق میفرماید برای رفع گرفتاری و حزن «لا حول ولا قوة الا بالله» بگو! اگر ما هم این ذکر را بگوییم ناراحتیهایمان رفع میشود.
آیتالله ناصری عنوان کرد: حضرت رسول(ص) به حضرت امیر(ع) سفارش کرد: یا علی! برای دفع هم و غم و غصه امت من ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» نافع است. همچنین امام صادق (ع) میفرمایند وقتی غصه زیادی پیدا کردید اگر بگویید «لا حول ولا قوة الا بالله» غصه و بلا از شما دفع خواهد شد و اگر روزی پنج، ۱۰ یا ۱۰۰ مرتبه این ذکر را بگوییم به نفع ما است.
از امام صادق(ع) روایت شده است، کسی که ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» بگوید خداوند گناهاش را میآمرزد همانند روزی که از مادر متولد شده و ۷۰ درِ فقر را نیز به روی او میبندد. همچنین بنا بر فرموده پیامبر اکرم(ص) شیاطین انسی و جنی نیز به واسطه ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» از ما دور خواهند شد.
موضوع: "راه های سیر و سلوک"
بمناسبت سالروز وفات زنی که آیت الله نجفی از او اجازه روایت گرفت؛
در زمان جنگ جهانی اول، دو فرزند کوچک او به فاصله چند روز فوت کردند و به همین دلیل استادشان آیتالله نجف آبادی سه روز درس را تعطیل میکنند و به خانهشان نمیروند؛ روز چهارم بانو امین، به دنبال استاد میفرستند و وقتی ایشان میآیند، علت تعطیلی درس را سوال میکنند. آیتالله نجف آبادی میگویند که من شرمم میشود که بچهتان تازه از دنیا رفته برای درس بیایم و بانو امین پاسخ میدهد: “من پیش خدا شرمم میشود که سه روز است چیزی نخواندهام. خدا یک چیزی به من داد خودش هم گرفت".
23 خردادماه سالروز وفات بانو امین، یکی از علما و دانشمندان برجسته عالم تشیع است، بانویی که به گفته رهبر انقلاب “در عصر خود آیتی از استعداد و استقامت و ظرفیتهای بالای ذهنی زنان تحصیلکرده دینی ما بوده است.”
نصرت بیگم امین در سال ۱۲۶۵ه.ش در اصفهان چشم به جهان گشود. پدر وی حاج سید محمد علی امین التجار فردی مؤمن و از بازرگانان سرشناس بوده است و مادر ایشان زهرا دختر حاج سید مهدی بانویی متدین بوده است خداوند این دختر را پس از سه پسر به این خانواده عطا نمود. مادر با روشنبینی در چهار سالگی، فرزند را برای آموزش قرآن و فراگیری خواندن و نوشتن به مکتب میفرستد، در حالی که فضای حاکم بر آن ایام به گونهای بود که کمتر خانوادهای به خود اجازه میداد که دخترش را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد و چه بسیار والدینی که آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمیدانستند.
ایشان در مورد کودکی خود می گویند: “من در زمان کودکی و اوایل جوانی بسیار مایل و حریص به مطالعه کتاب های علمی و گوش دادن به مواعظ دینی بودم و هرگاه نزدیکانم مشغول به تفریح می شدند من به مطالعه مشغول می شدم آنها مرا طعنه می زدند و بر من اعتراض می کردند و می گفتند: چگونه تو مشغول به مطالعه می شوی و تفریح را رها می کنی؟ این کار عاقلانه نیست بلکه از بطالت و کسالت است.”
آیت الله محمدتقی جعفری درباره بانو امین گفته اند:
“با توجه به آثار قلمی که از این خانم در دسترس ما قرار گرفته، به طور قطع میتوان ایشان را از علمای برجسته عالم تشیع معرفی نمود، و روش علمی ایشان هم کاملاً قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده، بلکه با نظر به مقام عالی روحی، باید ایشان را در گروه نخبهای از دانشمندان به شمار آورد که به اضافه فراگرفتن دانش به تولد جدید در زندگی نایل می شوند.”
اجتهاد
در بیست سالگی به تحصیل فقه و اصول، تفسیر و علم حدیث پرداخت، بزودی به حکمت و فلسفه و درپی آن به عرفان روی آورد. وی پس از پشت سر نهادن مدارج علمی در حضور استادانی چون شیخ ابوالقاسم زفرهای، حسین نظام الدین کچویی، سید ابوالقاسم دهکردی، میرزا علی آقا شیرازی، میر سید علی نجف آبادی، از دو شخصیت دیگر به نامهای محمدکاظم شیرازی و شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، اجازه اجتهاد دریافت کرد. در قسمتی از اجازهنامه مرحوم آیتالله شیرازی در توصیف وی چنین آمدهاست:
“دختر مرحوم حاج سیدمحمدعلی امین التجّار اصفهانی که بانویی بزرگوار، شریف، اصیل، عالم و فرزانه، برگزیده زنان زمان و مایه شگفتی دورانش میباشد، از کسانی است که مدت مدیدی از عمرش و زمان درازی از زندگیش را صرف تحصیل علم نمودهاست".
مرتبه علمی ایشان به حدی بود که آیتالله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی، از خانم امین، درخواست اجازه روایت نمود.
تاسیس مکتب و دبیرستان
بانو مجتهده امین، به موضوع علمآموزی زنان توجه بسیاری داشت به همین سبب در سال ۱۳۴۴ حوزهای به نام «مکتب فاطمه(س)»، ویژهی بانوان تاسیس نمود که در آن، به تدریس رشتههای فقه، اصول، حکمت، عرفان، فلسفه و… میپرداخت و حدود ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شاگرد را جذب کرده بود. این مکتب، نه تنها از شاگردان شهریهای دریافت نمیکرد، بلکه تمام هزینههای آن، توسط خود حاجیه خانم امین پرداخت میشد. سیده نصرت، علاوه بر «مکتب فاطمه»، اقدام به تاسیس دبیرستانی دخترانه کرد و به این طریق راه را برای ادامهی تحصیل دختران در خانوادههای مذهبی میسر نمود. توصیهی این بانوی فرهیخته به زنان و دختران چنین بود که مشکلات دوران تحصیل را تحمل کنند و درس را ادامه دهند، زیرا کمبود افراد متعهد و آگاه در بسیاری جوامع به خوبی حس میشود
منبع:خبرنامه دانشجوبان ایران
عنوان بصرى مرد مسنى که نود و پنج سال از عمرش گذشته بود مىگوید: من سالها نزد مالک بن انس جهت یادگیرى حدیث مىرفتم وقتى امام صادق(ع) به مدینه آمد پیش حضرت رفتم و دوست داشتم چنانکه از مالک حدیث فرا گرفته بودم از آن حضرت نیز فرا گیرم. امام از رفت و آمد با من عذر آوردند و فرمودند: مشغله من زیاد است علاوه بر ان در ساعات شبانه روز مشغول به اذکار و اورادى هستم. مرا از کارها و ذکرهایم باز ندار و به مانند گذشته پیش مالک برو و از او حدیث بگیر [احتمالاً چون عنوان بصرى امام صادق را فردى به مانند مالک بن انس مىدانست حضرت از رفت و آمد با او عذر آوردند].
عنوان بصرى مىگوید: من از سخن امام صادق اندوهگین شدم و از نزد آن حضرت بیرون آمدم و با خود گفتم اگر امام در من خیرى مىدید از رفت و آمد با من عذر نمىخواست به مسجد پیامبر رفتم و به قبر پیامبر(ص) سلام دادم و فرداى آن روز دوباره به زیارت پیامبر رفتم و دو رکعت نماز خواندم و از خداوند خواستم قلب امام صادق(ع) را به من مهربان گرداند و مرا از علوم آن حضرت روزى نماید تا به راه راست هدایت یابم. پس از زیارت پیامبر ناراحت به خانهام بازگشتم و چون محبت امام به قلبم نشسته بود پیش مالک نرفتم و فقط براى نماز از خانه بیرون مىآمدم تا این که صبرم تمام شد و پس از نماز عصر به سمت خانه امام صادق(ع) رفتم و اجازه ورود خواستم خادم حضرت آمد و گفت چه مىخواهى گفتم جهت عرض سلام آمدهام. خادم گفت حضرت مشغول نماز است دم درب ایستادم چیزى نگذشته بود که خادم حضرت آمد و گفت داخل شود. داخل شدم و بر آن حضرت سلام کردم حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشین خداوند ترا بیامرزد نشستم حضرت سر بزیر افکندند و پس از مدتى سر را بلند کردند و فرمودند کینه ات چیست گفتم ابوعبدالله حضرت فرمودند خداوند به تو توفیق دهد و کنیهات را ثابت بدارد خواسته ات چیست اى ابوعبدالله؟ عنوان مىگوید با خودم گفتم اگر ثمره دیدار با امام فقط همین دعا باشد مرا کافى است گفتم من از خداوند خواستم قلب شما را به من مهربان گرداند و از علوم شما مرا روزى فرماید و امیدوارم که خواستهام عملى شود. حضرت فرمودند: اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلکه نورى است که مىتابد در قلب هر کس که خداوند بخواهد او را هدایت نماید. پس اگر علم خواهى از خودت در مرحله اول عبودیت را بخواه و علم را به عمل کردن به آن طلب کن و از خداوند طلب فهم کن تا خداوند به تو بفماند. عنوان مىگوید به حضرت خطاب کردم اى شریف حضرت فرمودند: بگو اى ابوعبدالله [به کنیه مرا صدا کن]
گفتم اى ابوعبدالله حقیقت عبودیت چیست ؟
حضرت فرمودند: سه چیز است:
1. این که بنده در آن چه خداوند به او داده براى خودش مالکیتى نبیند چون بندگان مالکیتى ندارند و مال را مال خداوند مىدانند و در هر جا او فرموده قرار مىدهند
. 2. این که بنده براى خودش تدبیر و پیش بینى نکند
3. تمامى اشتغال شخصى در اوامر و نواهى خداوند باشد.
پس هر گاه بنده در آنچه خداوند به او داده براى خودش مالکیتى نبیند، انفاق در مواردى که خداوند امر به انفاق کرده راحت مىشود.
و هر گاه بنده تدبیر امورش را به مدبر حقیقى یعنى خداوند واگذار کند مشکلات و مصائب دنیا براى او آسان مىشود.
و هر گاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترک نهىهاى او شود وقتى براى مجادله و فخر کردن بر دیگران نمىیابد.
پس هر گاه خداوند به بنده این سه چیز را کرامت فرماید دنیا، شیطان و خلق بر او آسان خواهد شد و دیگر دنیا را به جهت افزونطلبى و فخر فروشى نمىخواهد و آنچه را در نزد مردم است به جهت برترى بر دیگران نمىخواهد و ایامش را به بطالت نمىگذراند و این اول درجه تقوى است. خداوند مىفرماید تلک الدار الاخره بخعلها اللذین لایریدون علواً فى الارض و الافساداً و العاقبة للمتقین. (آرى این سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مىدهیم که اراده برترى جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزکاران است.
گفتم: اى ابوعبدالله مرا نصیحت نمایید: حضرت فرمود، توصیه مىکنم تو را به نه چیز که این نه چیز سفارش من است به کسانى که خواهان راه به سوى خداوند هستند و از خداوند مىخواهم که به تو توفیق عمل به این سفارشات را بدهد. سه تاى از این نه چیز در ریاضت نفس مىباشد و سه چیز در حلم و سه چیز در علم. این نه چیز را حفظ کن و آن را سبک مشمار. عنوان مىگوید: حواسم را کاملاً به حضرت جمع نمودم براى شنیدن آنچه حضرت مىفرماید: آنگاه حضرت فرمود:
اما آن سه چیز که در ریاضت نفس است:
بر حذر باش از اینکه آنچه را میل و اشتها به آن ندارى بخورى چون موجب حماقت و نادانى مىشود و نخور مگر هنگام گرسنگى و هر گاه خوردى حلال بخور و نام خداوند را بر آن ببر و بیاد بیاور حدیث پیامبر(ص) که مىفرماید: پر نکرده است فرزند آدم ظرفى را بدتر از شکمش. پس اگر ناچار از خوردن هستى ثلث معده را غذا بخور و ثلث آن را براى نوشیدنى و ثلث آن را براى نفس کشیدن بگذار.
و آن سه چیز که در حلم است:
هر گاه کسى به تو گفت اگر یک بگویى ده جوابت مىدهم، تو بگو: اگر ده بگویى یک جواب نمىدهم و هر گاه کسى به تو دشنام داد به او بگو: اگر در آنچه مىگویى راست مىگویى از خداوند مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگویى از خداوند مىخواهم ترا ببخشد و هر گاه کسى تو را وعده به خیانت داده تو او را به خیرخواهى و مراعات وعده بده
و آن سه چیز که در علم است:
آنچه را نمىدانى از علما سؤال کن و بر حذر باش که به جهت امتحان و تجربه از آنان سوال کنى (یعنى آنچه را مىدانى به جهت امتحان که آیان او مىداند از او بپرسى) و بر حذر باش از این که به رأی خودت عمل کنى و تا راهى براى احتیاط وجود دارد احتیاط کن و از فتوا دادن فرار کن به مانند فرار از شیر و گردن خودت را پل براى دیگران قرار مده.
آنگاه امام صادق فرمود: برخیز ابوعبدالله که تو را نصیحت کردم و مزاحم اذکار من نشو چرا که من به خودم بدگمان هستم. و درود بر کسى که از هدایت پیروى کند. (بحار الانوار 1/244)
توضیح : عنوان بصری از اهل سنت می باشد .
آخرین نظرات