رهبر انقلاب در بخشی از سخنان خود در دیدار با صدها نفر از نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی، با اشاره به اتفاقات مجلس ششم بیان کردند: «در سال ۸۲ یک عده از نمایندگان مجلس نامه نوشتند به بنده، یک نامهی واقعاً غیر منصفانهای بود، خیلی غیر منصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سئوالهایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید میدادند چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود، باید آنها جواب میدادند، از من سئوال کرده بودند. آن وقت آن نامه مضمونش این بود که خلاصه باید تسلیم بشوید و الّا کارتان تمام است. مال سال ۸۲ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و انشاءاللّه باز هم خواهیم ایستاد.»
به گزارش رجانیوز؛ ۳۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۱، نامهای که ۱۲۷ تن از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم برای مقام معظم رهبری ارسال کرده بودند؛ نخستین بار در پایگاه اطلاعرسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی منتشر شد، نامهای که قرار بود محرمانه باشد اما با انتشار آن توسط اصلاح طلبان، توسط سایر رسانههای خبری خارج از ایران همچون بیبیسی و رادیو فردا نیز بازنشر گردید.
ماجرا از این قرار بود که با حملهی آمریکا به افغانســتان، عدهای از سیاسیون و جریانهای سیاسی، با این تحلیل اشتباه که بعد از افغانستان، نوبت حملهی آمریکا به ایران است، در موضع ترس و انفعال قرار گرفتند. در چنین شرایطی نمایندگان مجلس ششم، در نامهای خطاب به مقام معظم رهبری، پس از ارایه کیفرخواستی طولانی علیه نهادهای مختلف جمهوری اسلامی، نظام را به اختناق، سرکوب، انحصارطلبی و منزوی کردن کشور متهم کردند و خطاب به ایشان نوشتند: «شاید در تاریخ پر فراز و نشیب معاصر ایران، هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت. تنها با تسامح می توان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و یا پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با وضع کنونی قابل مقایسه دانست…» و بعد چنین ادامه میدهند که: «با این حال و روز کشور، فرصت چندانی باقی نمانده است… اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود.»
«بعضی در دل خود احســاس ضعف میکنند، یا چشم غرههای آمریکا آنها را میترساند، یا وعدههای آمریکا و امثال آمریکا دل ضعیف و ناتوانشــان را به خود جذب میکند؛ لذا به ســمت آمریکا میکشند. آنگاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان و باصفای کشــور را متهم میکنند که اینهــا نمیتوانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تســلیم آمریکا شویم» این جملاتی است که رهبر انقلاب یک روز بعد از نامه نمایندگان مجلس ششم بیان کردند.
رهبر انقلاب اما در آخرین دیدار خود با نمایندگان مجلس ششم در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۲، در کمال قاطعیت و آرامش خاطر، پاسخی درخور به این نامه توهین آمیز داد.
ایشان در بخشی از فرمایشات خود در این دیدار فرمودند:« در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، اینطور است. «جبن»، هم عقل را از کار میاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و اراده خودش را بهکار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمیدارد و یک قدم به عقب.»
ایشان با اشاره به تلاش دشمن برای کوچک نشان دادن ملت ایران و انرژی عظیم درون این ملت بیان کردند: « بعضیها خودشان را کوچک میشمارند؛ بعضیها نیروی خودشان را ندیده میگیرند؛ بعضیها آن استعداد و حرکت و انرژی عظیمی را که در درون این ملت و دستگاه مدیریّت این کشور - از مجموعه قوا - وجود دارد، دستکم میگیرند. این هم جزئی از تبلیغات دشمن است. همه هدف تبلیغات دشمن این است: «بدبخت شدید! بیچاره شدید! از بین رفتید؛ تمام شد!» این تبلیغات مربوط به امروز هم نیست؛ سالهاست همین مطالب را تکرار و ترویج میکنند و هدف هم چیزی جز این نیست که شما را وادار کنند تا از موضع خود عقبنشینی کنید.»
حالا پس از گذشت 20 سال از آن نامه ننگین و مرعوبانه نمایندگان مجلس ششم و درحالی که در طی این دوران، روسای جمهور زیادی در آمریکا آمده و ایران را تهدید کرده اند اما نتوانستند کوچکترین لطمهای به درخت تناور جمهوری اسلامی وارد کنند، رهبر انقلاب با یادآوری آن نامه، شکست مفتضحانه دشمن خارجی و مرعوبان داخلی در برابر ایستادگی مردم ایران را به رخ کشیدند.
موضوع: "بصیرت سیاسی"
دتی قبل، پایگاه خبری اینسایدر فاش کرده بود که دولت عربستان سعودی با پرداخت پول به چهرههای معروف و پرطرفدار اینستاگرام از آنان برای پیشبرد پروژههای رسانهای خود کمک گرفته است.
به گزارش رجانیوز به نقل از روزنامه ایران: اینفلوئنسرهای مشهور جهان بابت هر پست یا استوری که میگذارند مبالغ هنگفتی دریافت میکنند. تفاوتی نمیکند که این استوریها در ظاهر انساندوستانه به نظر برسد یا اینکه تبلیغ کالای کمپانیهای تجاری باشد؛ آنها در حقیقت به نوعی با همه چیز معامله میکنند. بنابر برخی گزارشها بخشی از اینفلوئنسرهای خارجی که در آشوبهای اخیر از اغتشاشگران حمایت کردهاند یا علیه ایران مطالبی سیاسی در قالب پست یا استوری منتشر کردهاند، در ازای آن مبالغ هنگفتی از برخی نهادهای مداخلهگر بینالمللی همچون سنتکام، رسانههای وابسته به خاندان سعودی و جریانهای آشوبطلب و سلطنتطلب داخلی دریافت کردهاند. بخشهایی از جامعه بهدلیل نگاه خوشبینانهای که دارند، تصور میکنند که این افراد دغدغههای انساندوستانه دارند غافل از اینکه آنچه منتشر میشود، تنها یک معامله تجاری با سود کلان است و بس. یک اینفلوئنسر معمولاً مخاطبان زیادی دارد که بهطور دائم با او در تعامل هستند بنابراین رسیدن به اینفلوئنسر یعنی دستیابی به مخاطبان او.
واژه اینفلوئنسر (influencer) در لغت به معنی «تأثیرگذار» است، اما در دنیای شبکههای اجتماعی به کسانی گفته میشود که در یک یا چند شبکه اجتماعی شناخته شده باشند. اینفلوئنسرها در حقیقت سلبریتیهای شبکههای اجتماعی هستند. هرکس بتواند روی تصمیم و رفتار فرد دیگری تأثیر بگذارد، اینفلوئنسر محسوب میشود. با گسترش اینترنت و افزایش ضریب نفوذ آن، اکنون بسیاری جوامع تحت تأثیر رسانههای اجتماعی هستند. رسانههای اجتماعی نهتنها در کمپینهای سیاسی و انتخابات، بلکه بر ذهنیت سیاسی عمومی جامعه نیز نقش اساسی دارند. آنها با ارائه اطلاعات به مردم بر ادراک عمومی و تصمیمات و اولویتهای مردم تأثیر میگذارند. رسانههای اجتماعی همچنین به مردم اجازه میدهند تا بسرعت در مورد مسائل مطلع شوند. با افزایش این رسانهها، مردم در معرض باورها، ارزشها و عقاید افراد مختلف قرار میگیرند. این مواجهه مردم را به طور ناخودآگاه به سمت تطبیق با باورها و آرمانهای سیاسی سوق میدهد. بنابراین رسانه نقش بزرگی در بحرانآفرینی و جهتدهی سیاسی ایفا میکند. نوشتار حاضر با تأکید بر نقشآفرینی اینفلوئنسرها در شبکههای اجتماعی، سعی دارد به انگیزهها و اهداف پشت پرده کنشگری سیاسی و اجتماعی این دسته بپردازد.اینفلوئنسرها ابزاری مؤثر برای پیادهسازی اهداف و سناریوهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… هستند و نقش عمدهای برای همراه کردن بخش عمدهای از مردم با موضوع دیکته شده دارند. آنها میتوانند قاعده بازی را تعیین کنند و در خدمت مقاصد سیاسی قرار بگیرند. استفاده از آنها برای نهادینه شدن انگاره ها در اذهان عمومی جامعه و جهان است.
اینفلوئنسرهای غیرسیاسی برای کنشگری سیاسی جذابترند
با توجه به اینکه اینفلوئنسرهای غیرسیاسی مخاطبهای متنوعتری را پوشش میدهند، استفاده از آنها برای اهداف سیاسی را میتوان بهعنوان یک استراتژی تلقی کرد. این استراتژی به منزله بازاریابی سیاسی عمل میکند، زیرا آنچه ارائه میدهند تصویری مهندسی شده از هدف مورد نظر در برابر افکار عمومی جهت غلبه بر آن است. آنها بهصورت تصاعدی کاری را انجام میدهند که خبرگزاریها و سرویسهای خبری نمیتوانند در قالب خود آن را انجام دهند، زیرا شبکههای اجتماعی نفوذ بیشتری در زندگی افراد داشته و موجب شده که آنها همواره در معرض عموم بوده، در دسترستر و سهلالوصول باشند. تولید محتوا با مفاهیمی که بهصورت موج و خارج از چهارچوب موضوعات عمومی اینفلوئنسرها توسط آنها ارائه میشود، حساسیت موضوع را در مخاطب ایجاد کرده و فرایند القای محتوای جعل و ساختگی را آسان میکند.
به کارگیری اینفلوئنسرهای بینالمللی که دارای مخاطب جهانی هستند تأثیر این هدفگذاری را بیشتر کرده و مزایای بیشتری به آن اضافه میکند، زیرا آنها قابلیت به چالش کشیدن موضوع در دیگر ملیتها را دارا هستند.
اینفلوئنسرهای سیاسی بهرغم نامی که دارند در رهبری و جریانسازی سیاسی به اندازه اینفلوئنسرهای اجتماعی چندان موفق نخواهند بود، چرا که به طور موضوعی انتخاب شده و دارای مخاطب خاص هستند و هر محتوایی که در معرض دید بگذارند در قالب فکری موجود دیده میشود. بنابراین استفاده از اینفلوئنسرهای اجتماعی که دارای مخاطب عام و خاص هستند دارای کارکرد بهتری است.
نگران نداشتن لیدر اجتماعی نیستیم؛ چون اینفلوئنسر داریم!
اینفلوئنسرها میتوانند روزنه پیادهسازی اهداف سیاسی در جامعه باشند و به طور نیابتی از آن، نقش لیدر را برای مردم بازی کنند.
مخاطبان که عموماً غیر سیاسی بوده و دارای فقدان اطلاعات در مورد مسأله هستند وقتی از دریچه اینفلوئنسرها و پیشزمینه مقبولیت آنها با موضوع برخورد کنند، به راحتی آن را میپذیرند. علاوه بر آن، این روشی بلامنازع است زیرا هنگامی که از آنها خواسته میشود در مورد هدف سیاسی صحبت کنند، دولت یا نهاد سیاسی در استتار کامل قرار گرفته و موضوع از میدان واکنش مخاطب و قضاوت جهتدهی سیاسی دور مانده میشود؛ زیرا بیان مستقیم ممکن است به همان دلایل به راحتی مورد پذیرش قرار نگیرد. از اینرو با شیوه متقاعدسازی میتوان تصویر مورد نظر را در طیفهای مختلف افکارعمومی قالب کرد. از طرفی اینفلوئنسرها با پشتوانه مخاطب خود و اعتبار خود تلویحاً به سیاستگذار موضوع، اعتبار میبخشند.اینکه طیفهای مختلفی با اینفلوئنسرها در ارتباط هستند و در تمام طبقات جامعه وجود دارند، استفاده از آنها میتواند نه یک قشر خاص بلکه تا حدودی کلیت جامعه را درگیر کند و این امتیاز ویژهای برای جریانسازی سیاسی و تحتتأثیر قرار دادن افکارعمومی است.کثرتگرایی محتوا همواره یکی از مهمترین اقدامات مخاطبان در شبکههای اجتماعی است. از آنجایی که محتوای اینفلوئنسرها همواره مورد اشتراکگذاری بین مردم قرار میگیرد، امکان انشعاب موضوع در همان ساختار وجود دارد که براساس گزاره قبل، این اشتراکگذاری نیز تقریباً در بین گروههای مختلف مردم تأثیرگذار خواهد بود. بنابراین با این شیوه، محتوا به راحتی و به طور گسترده در بین جامعه جهانی منتشر میشود.
اینفلوئنسرها برای بقا، به واکنش گرفتن از کاربران نیاز دارند
الگوریتمهای اینستاگرام به گونهای است که هر چه تعداد لایکها و اشتراکگذاریهای یک پست سیاسی بیشتر شود، آن پست جلوتر میرود و افراد بیشتری را جذب میکند و بر آنها تأثیر میگذارد. پس واکنش گرفتن از مخاطبان، یک عامل کلیدی برای اینفلوئنسرهای اینستاگرامی محسوب میشود. طرح سؤال به منظور دریافت پاسخ مخاطبان در قالب کامنتهای بیشمار، طراحی قلاب در محتوا برای درگیر ساختن ذهن مخاطب و واکنش نشان دادن او (اعم از مخالفت یا موافقت) از جمله روشهایی هستند که اینفلوئنسرهای اینستاگرامی حیات خود را در آنها جستوجو میکنند.مضاف بر آن، اشتراکگذاری فرایندی سرعتی است و در کوتاه ترین زمان، افراد زیادی در معرض آن قرار میگیرند. این کار، برونسپاری دومینووار و خودجوش انتشار موضوع موردنظر برای پیشبرد مقاصد سیاسی در جهان است که بدون زحمت و نیاز به ایجاد بستری برای به بار نشستن، به جامعه تزریق شده و آن را به اپیدمی تبدیل میکند.
همراه شدن با اینفلوئنسرها در موضوعات سیاسی، میتواند به کاربران کمک کند تا بهتر دیده شوند. فضای رسانههای اجتماعی به دنبال جذب مخاطب و بالا بردن تعداد بینندهها است. در مسیر قرار گرفتن با اینفلوئنسرها و کپیبرداری از آنها، شیوه رسیدن به این خواسته است. بنابراین این فرایند برای مخاطب هم مثمرثمر خواهد بود و بستری برای جذب فالوور یا مخاطب را که مهمترین خواسته آنها است، فراهم میکند؛ چراکه موضوعیت جدید، کاربران جدیدتری را دربر خواهد داشت.اینفلوئنسرها امروزه آنچنان از جایگاه تأثیرگذاری برخوردار هستند که مانند سفیر یک برند عمل میکنند. آنها توانایی رهبری افکارعمومی را دارند. یعنی میتوانند موضوعی را برای ایجاد یک روند ملی یا جهانی شروع کنند که باعث ایجاد ترافیک قابلتوجهی از کاربران در برچسبها یا هشتگهایی میشود که برای اندازهگیری نفوذ خود در شبکههای اجتماعی ایجاد میکنند.
اینفلوئنسرها راه تعقل را بر جامعه میبندند
تجمعگرایی اینفلوئنسرها باعث همافزایی بیشتر شده و به هدف، اصالت بیشتری میدهد و ذهن پرسشگر را خاموش میسازد. از طرفی، با ایجاد چنین موجی به راحتی میتوان بر افکارعمومی چیره گشت و آن را هدایت کرد. در این استراتژی، اگر حتی اینفلوئنسری بخواهد مخالفت کند و موضع دیگری داشته باشد، برای اینکه موقعیت خود را از دست ندهد عقبنشینی کرده و در بهترین وضعیت جبراً سکوت اختیار میکند.
از طرفی، موقعیت ایجاد شده در مخاطبان میتواند به طور خودجوش الگویی را طراحی کند که در مقابل هر نوع اطلاعات خلاف محتوا، موضع تدافعی داشته باشند.
این استراتژی میتواند هم حس در اکثریت بودن را برای معترضان و اغتشاشگران ایجاد کند و هم حس حمایت جهانی را برای آنها به همراه داشته باشد و آنها را در صحنه حفظ کند. در آشوبهای اخیر، سلبریتیها به دو شکل توانستهاند از این موقعیت منافع خود را به پیش ببرند؛ نخست با انتشار مطالب در ازای دریافت هزینههای کلان؛ دوم، با انتشار مطالب بدون دریافت پول؛ اما سؤال اینجا است که این کار چه مزایایی برای آنها دارد؟ مهمترین مزیت آن کسب وجههای اجتماعی در راستای همراه کردن بیشتر مخاطبان با خود است. در حقیقت این دسته از سلبریتیها حتی اگر سیاسی هم نباشند و علاقهای به دنبال کردن موضوعات سیاسی نداشته باشند، به این خاطر که نگرانند با سکوت درباره مسائل و عدم همراهی با دنبالکنندگانشان نادیده گرفته شده و طرد شوند، علی رغم میل خود و نداشتن آگاهی سیاسی لازم، اقدام به انتشار مطالبی میکنند تا اتهام را از خود برطرف کنند؛ همه این کارها به این خاطر صورت میگیرد که آنها کسبوکار خود را در خطر میبینند و از این طریق تلاش میکنند از نابودی آن جلوگیری کنند.در غائله اخیر در کشور، دولتها و رسانههای معاند در لوای این دست اقدامات و با تبلیغاتی کردن آن، به شوراندن بیشتر معترضان روی آورده و حمایت خود را از اغتشاشگران اعلام میکنند. این عمل با خدشهدار کردن احساسات و تحریک عواطف انساندوستانه مردم ملل در برابر یک نسخه جعلی از واقعه صورت میگیرد. آنها در تلاش هستند نه تنها در داخل کشور، بلکه با هدف قرار دادن اذهان ملتها در برابر کشور، آنها را با خود همراه کرده و به تجمیع افکارعمومی در تقابل با جمهوری اسلامی برسند؛ سیاستی که در کارنامه چهل ساله کشور و در مقاطع زمانی متعدد به وضوح دیده میشود. این اقدامات ضمیمه همان پروژه ایرانهراسی در جهان است که سعی میشود با ابزارهای مختلف به خورد افراد داده شود.
مردم آرزوهای دشمنان را لگدمال کردند و نشان دادند اگر درنگی میکنند برای این است که حقایق روشن شود.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در برنامه تلویزیونی «ایران عزیز» که از شبکه یک سیما پخش شد؛ با اشاره به حضور گسترده مردم در اجتماعات روزهای اخیر در سراسر کشور گفت: مردم در سراسر کشور آرزوهای دشمنان را لگدمال کردند و نشان دادند اگر درنگی هم میکنند برای این است که حقایق روشن شود.
شریعتمداری با بیان اینکه فوت خانم امینی برای اغتشاشگران و دشمنان بهانه بود، اظهار داشت: اغتشاشگران، کومله، منافقین و… نیروهای اجارهای بودند، و طرح یک طرح بیرونی است و میتوان از موساد و سازمانهای جاسوسی بیگانه به عنوان طراحان این طرح نام برد.
وی تاکید کرد: اغتشاشگران نتوانستند آن گونه که به آنها دیکته شده بود عمل کنند و خیلی زود دست خود را رو کردند بر خلاف فتنه 88 براساس فرمول کودتاهای رنگی پیش رفتند. جورج سوروس در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ گفت فردا در ایران یک انقلاب خواهد بود، شبیه آنچه در برخی کشورها انجام دادیم. با این حال چند ماه طول کشید که اغتشاشگران شعار «انتخابات بهانه است؛ اصل نظام نشانه است» را مطرح کردند.
مدیر مسئول روزنامه کیهان با اشاره به ماجرای فوت مهسا امینی گفت: فیلمها نشان میدهد یک خانم در مقر پلیس سکته میکند و برای احیای وی تلاش میشود و بعد در بیمارستان علیرغم تلاشهای صورت گرفته جان خود را از دست میدهد که این برای ما تاسفآور است، اما آمریکاییها که سالیانه هزاران نفر را با گلوله مستقیم در خیابان میکشند نباید مدعی دفاع از حقوق بشر باشند.
شریعتمداری در ادامه در پاسخ به سؤالی درباره پیشرفتهای ایران بعد از انقلاب گفت: در ابتدای انقلاب دشمنان ما به کشورهای دنیا میگفتند به ایران اسلحه نفروشند، حال به ما میگویند به دیگران اسلحه نفروشیم. الان تمام منطقه در تیررس موشکهای نقطهزن ماست.
وی گفت: یک زمانی غرب و آمریکا هر کاری دلشان میخواستند در ایران میکردند، اما امروز هر اقدامی میکنند پاسخ قاطعی میگیرند، مثلا کشتی ما را گرفتند، ما هم کشتی آنها را گرفتیم تا مجبور شدند کشتی ما را پس بدهند، یا پهپاد آنها که وارد منطقه ما شد را منهدم کردیم و یا پایگاه عینالاسد را موشکباران کردیم.
شریعتمداری در بخش دیگری با اشاره به اتفاقاتی که اخیرا رخ داد، یادآور شد:
اغتشاشگران از نجابت پلیس سوءاستفاده کردند و با بهرهگیری از این نجابت دست به آشوب زدند.
مدیر مسئول روزنامه کیهان با اشاره به کشف حجاب برخی چهرههای سیاسی و سلبریتیها افزود: این افراد هویت واقعی خودشان را نشان دادند. از اینها باید پرسید از کجا میدانید که خانم امینی را کشتهاند؟ برای چه وقتی هنوز چیزی مشخص نشده، بیانیه میدهید؟ ممکن است بگویند ما اشتباه کردیم، اما از اینها چنین چیزی قابل قبول نیست. اگر خطا یک بار تا ده بار باشد، خطاست، ولی وقتی ادامهدار شود دیگر خطا نیست. اینها باید پاسخگو باشند.
وی گفت: اگر فتنه 88 را به راحتی رها نکرده بودیم اینها جرأت نمیکردند اینگونه دوباره به عرصه بیایند. این کسانی که هیجان زده شدند و به خیابانها آمدند، به این افراد اعتماد کردهاند، برای همین این افراد در تخریبها، آتش زدنها و خونهای ریخته شده شریک هستند.
شریعتمداری در مورد برخوردهای عجیب برخی سلبریتیها گفت: فلان هنرپیشه سالها از صدا و سیما خورده است و الان وارونه عمل میکنند! یا فلان ورزشکار از بغل همین مملکت میلیاردها به دست آورده و تنها یک خانهاش دهها میلیارد میارزد. باید خسارتهایی که در اغتشاشات به کشور زده شده از اموال اینها گرفته شود.
فوت غمانگیز و تلخ مرحومه امینی، بیتردید همدردی فراگیر و دلسوزانهای را با خانواده وی فراهم آورده و ضرورت بررسی دقیق، کارشناسی شده و مبتنی بر مسئولیت و تعهد اخلاقی و قانونی را گوشزد میکند.
به گزارش رجانيوز به نقل از روزنامه جام جم، چند روزی میشود که ماجرای فوت مهسا امینی به موضوع و سوژه فضای رسانهای و فعالان سیاسی تبدیل شده است.
فوت غمانگیز و تلخ مرحومه امینی، بیتردید همدردی فراگیر و دلسوزانهای را با خانواده وی فراهم آورده و ضرورت بررسی دقیق، کارشناسی شده و مبتنی بر مسئولیت و تعهد اخلاقی و قانونی را گوشزد میکند. اما در خلال این اتفاق و حادثه، مطالب و نکاتی قابل طرح است که لزوم یک هوشیاری و مراقبت را بابت به حاشیه نرفتن پرونده فوت مهسا امینی، ضروری میسازد.
۱- مطالبهگری برای روشن شدن زوایای یک پرونده، نه تنها مذموم نیست، بلکه یکمسئولیت اجتماعی و اخلاقی محسوب میشود. بیشک، ترمیم نقاط ضعف، بازسازی وجهعمومی، بازنگری در برخی پروتکلهای فرآیند اقدامات انتظامی، بهنگامی در اطلاعرسانی و…مطالبههایی است همگانی، مطلوب و ماجور. اما این مطالبهگری خود آداب و اصولی را طلب میکند که الف- به دور از سیاسی کاری باشد ب- صادقانه و برای روشن شدن موضوع و رفع ابهامات باشد ج- تلاشها را برای مقصود و فرجامی سیاسی و جناحی کانالیزه ننماید.
۲- تاملی بر کنشهای برخی جریانهای سیاسی بهویژه اصلاحطلبان نشان میدهد این جریان، فوت خانم امینی را دستاویز شعارها و راهبردهای سیاسی این جریان قرار داده که اگر این نبود، مطالبه بررسی پرونده همان ابتدا، با گزاره «اجباری بودن قانون حجاب» و لزوم لغو این قانون، پرورده و محور مطالبه و اعتراض سیاسی این جریان نمیشد.
۳- تحلیل محتوای توییتهای برخی فعالان سیاسی اصلاحطلب و محورهای رسانهای آنان که همسو با اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی شده نشان میدهد در وهله اول، نظام متهم به قتل شده و در گام دوم، همچون فساد، ظلم و قتل نیز به عنوان رویهای سیستماتیک، طرح و القا شده است. در این زمینه کافی است توجه داشته باشیم طرح کلیدواژهها و انگارههایی همچون، جنایت، هراس، خشم، نفرت، بیاعتمادی، تحقیر، بیعدالتی، اعتصاب، اعتراض و… بهوضوح نشان میدهد ماجرا از قرار دیگری است و اصلاحطلبان چگونه به دنبال تبدیل پروژه مزبور به موجی سیاسی هستند.
۴- تاکید بر جوان بودن، زن بودن، کُرد بودن و…مرحومه بیانگر آن است که جریان اصلاحات به دنبال فعالسازی چه چیزی بوده و تلاش دارند از خلال این پروژه به تعبیر خود چه «ناجبنشی» را در این پرونده، سوژه کنش سیاسی مشترک کنند.
۵- تصریح اصلاحطلبان بر این است که سوگ و اعتراض شکل گرفته را یک اقدام رنگین کمانی و متاثر از کنشگریهای محجبه تا بیحجاب، مذهبی سنتی تا نواندیش دینی و معنویتگرای غیرمذهبی و خداناباور و…تعریف کرده و عملا در اردوگاه خود، سخن از تشکیل یک جبهه اعتراضی سخن به میان بیاورند آنهم با قرائت فاتحه اما نه برای مرحومه که برای آنچه «سیستم» میخوانند.
۶- اصلاحطلبان در حاشیه مجلس که نه، اما پروژهای که برای مرحومه امینی در نظر گرفتهاند. باورهای پهلوگرفته خود با سکولاریسم، نگاه حداقلی به کارکردهای دین در عرصه اجتماع، ائتلاف بازسازی شده سروش تا گوگوش اما با هویت جبهه دینداران تا خداناباوران بخشی از پازلی است که اگر جز این بود، مرثیه امروز آنان خوانشی دینی داشت تا جنسی از عبور.
۷- تلاش اصلاحطلبان برای گسترده کردن ساحت اعتراضات، تکثر بخشیدن به معترضان با وجود برخی مشکلات کشور و گشودن مسائل جدید و تبدیل آن به پروژهای سیاسی با ردیف کردن نامها و یادهای اتفاقات گذشته، نشان میدهد در پس ذهن این جریان، تحلیلی مبتنی بر شرایط خاص و در حال گذار به دوران ویژه تصمیمگیری و…شکل گرفته است، لذا بیراه نیست اگر گفته شود ادامه کنشهای آنان نه اعتراض و نه مطالبه که حرکت در مسیر بیثباتی ارزیابی شود تا طی یک «ناجنبش»، پیشروی آرام خود را شتاب داده و با تولید فشار اجتماعی به زعم خود، مناسباتی را تغییر دهند.
۸- پر بیراه نیست اگر بگوییم رادیکالهای اصلاحطلب طی رونوشتی پنهان، در حال نفرتسازی هستند و آن را هم «سازنده» تعریف و تفسیر میکنند؛ نفرتی که به گمان آنان تولید انرژی و سوختِ کُنش میکند بیآنکه بدانند، تخریب میکند و چرخهای معویب میسازد رفتارشان و چه بسا برای آنان و هر آنچه از این مسیر صید میکنند، عاقبت «یوم التّناد» بسازد برایشان.
۹- همه ماجرا اما این نیست. اوضاع کنونی، وضعیتی است که عمیق بودن و درک بازیها از سوی برخی دلسوزان را نیز گوشزد میکند. متمایز بودن و ژست عدالتطلبی نباید منجر به مخرج مشترکهایی شود که رادیکالها از آن با عنوان ائتلاف مسألهمحور یاد میکنند. برای دلسوزان باید دعایی همراه کرد برای درک منطق موقعیت و آرزویی داشت برای فهم اتفاقات عجیبه و مهالکه غریبه.
مدعیان اصلاحات و نشریات آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولندکه درباره رخدادهای شرمآور وضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیده اند.
۱- میگویند در دوران طاغوت شخصی وارد قهوهخانهای شد و از قهوهچی پرسید؛ حشیش دارید؟ قهوهچی پاسخ مثبت داد و مشتری گفت یک بست بیار! بعد پرسید تریاک و شیره چی؟ باز هم پاسخ مثبت بود و از هرکدام یک نخود بالا انداخت! پرسید؛ توی دَم و دستگاهت هروئین هم پیدا میشه؟ قهوهچی گفت؛ داریم! بعد، کوکائین و… همه را که مصرف کرد، به قهوهچی گفت؛ داداش! قربون دستت حالا یک استکان چای بیار ولی کمرنگ باشه! قهوهچی با تعجب پرسید؛ شما و چای کمرنگ؟! و یارو با صدای بلند که همه بشنوند گفت؛ خُب برای اینکه چای پر رنگ برای قلب ضرر داره!
۲- شاید باور نکنید ولی با اسناد و شواهدی که ارائه میشود کمترین تردیدی باقی نمیماند که مدعیان اصلاحات نظیر محمد خاتمی، جهانگیری، عبدالله نوری، جبهه اصلاحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و یک مشت آدمها و گروههای دم دستی دیگر، نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند و این رخداد تاسفآور را فرصتی برای خالی کردن عقدههای فرو خورده خود از پیروزیهای چشمگیر اسلام و انقلاب و مخصوصاً حماسه بینظیر راهپیمایی اربعین تلقی میکنند.
نگاهی -هرچند گذرا- به کارنامه این طیف به وضوح نشان میدهد که ابراز تاسف آنها از فوت خانم مهسا امینی نمیتواند با هویت برملا شده آنها همخوانی داشته باشد! و به ماجرای همان شخصی شبیه است که به استفاده از انواع مواد مخدر آلوده بود و در همان حال برای فریب دیگران ادعا میکرد که برای سلامت قلب حتی از نوشیدن چای پُر رنگ هم خودداری میکند! تعجب نکنید. بخوانید!
۳- اسناد ارائه شده از سوی مسئولان و مخصوصاً فیلمی که از محل وقوع حادثه منتشر شده است کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که فوت خانم مهسا امینی بر اثر سکته قلبی بوده است اتفاقی که در هر جای دیگری نیز احتمال وقوع آن وجود داشته و نمیتواند کمترین ربطی به نیروی انتظامی داشته باشد و برخلاف آنچه که طیف مورد اشاره ادعا میکنند، ضرب و شتم و یا هیچ برخورد فیزیکی دیگری در میان نبوده است.
پزشک قانونی نیز تاکید کرده است که هیچ آثاری از ضرب و شتم در پیکر متوفی وجود ندارد. با این حال مسئولان ذیربط اعلام کردهاند که به تحقیقات خود ادامه خواهند داد. اکنون سؤال این است که کدام انسان برخوردار از اندک شعور و یا کمترین احساس مسئولیت به خود اجازه میدهد که از ماجرای تأسفآور یاد شده با عنوان «قتل»! یاد کرده و این ادعای دروغ را با هدف حمله به نظام و نیروی انتظامی در بوق و کرنا کند؟!
۴- مدعیان اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸، قتل مشکوک ندا آقا سلطان را نیز به نظام نسبت دادند و حال آنکه فیلم منتشر شده از آن ماجرا به وضوح نشان میداد که از دقایقی قبل از اصابت گلوله به خانم آقا سلطان، دوربین روی چهره او زوم شده بود! و حکایت از آن داشت که فیلمبردار از قبل منتظر وقوع حادثه بوده است!
شبکه بیبیسی یکبار این فیلم را پخش کرد و بعد از آن که در کیهان به این نکته مشکوک اشاره کردیم از پخش مجدد آن خودداری کرد و حتی با اصرار کیهان برای پخش مجدد آن فیلم هم حاضر به پخش آن نشد!
۵- همین طیف در همان جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ از دختر خانمی نام بردند که در آشوبهای خیابانی به قتل رسیده است و برای او مجلس ختم هم برگزار کردند. چند روز بعد آن دختر خانم با اعلام تنفر از اصلاحاتچیها اعلام کرد که خبر قتل او دروغ بوده است و از خاتمی و موسوی ابراز انزجار کرد ولی نه ملاقاتکننده با جرج سوروس صهیونیست و نه موسوی عضو تشکیلات فراماسونری لام تا کام پاسخی ندادند!
۶- مدعیان اصلاحات با بوق و کرنا اعلام کردند که دختری بنام «ترانه موسوی توسط نیروهای به اصطلاح لباس شخصی دستگیر، و بعد از تجاوز و شکنجه به قتل رسیده است»! اما تحقیقات برای یافتن فردی با این نام به نتیجهای نرسید و نام چند خانم با همین نام به دست آمد که همگی به زندگی عادی خود ادامه میدادند!
۷- «سعیده پورآقایی»، یکی دیگر از قربانیان پروژه کشتهسازی مدعیان اصلاحات بود که ادعا شده بود پس از دستگیری، شکنجه و هتک حرمت توسط بسیجیان، سوزانده شده و در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا دفن شده است!
اما چندی بعد، این دختر که از خانه فرار کرده بود شناسایی و به خانوادهاش تحویل داده شد.
او در گفتوگو با رسانه ملی ماجرای فرار خود و تلاش برخی برای سوءاستفاده از او را اینگونه روایت کرد: «روز ۱۳ تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت میکرد از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود. من را به بیمارستان بردند و از من پرستاری کردند. در این مدت یکبار یکی از افراد به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایتها زدهاند!»!
۸- فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبود با در دست گرفتن یک زیرپیراهن خونی (که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، آن را رنگ کرده است) مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. او که با همین عکس در رسانههای خارجی معروف شده بود، مدتی بعد از ایران فرار کرد و در آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داد!
۹- مدعیان اصلاحات در ماجرای قتل «میترا استاد» همسر دوم آقای نجفی، شهردار اسبق تهران که با شلیک چند گلوله از سوی نجفی به قتل رسیده بود، بهجای حمایت از مقتول، جانب همحزبی خود را گرفتند و با تهمتهای شرمآوری که به مقتوله زدند، در روزنامههای زنجیرهای او را فاسد! و مهدورالدم! نامیدند.
اصلاحاتچیها در اوج بیشرمی قتل را غیرعمد معرفی میکردند! و حال آنکه قاتل به صراحت بر عمدی بودن قتل تأکید کرده و گفته بود در قتل همسرش برای آن که صدای گلوله شنیده نشود از یک بالش استفاده کرده و گلوله را از پشت بالش به وی شلیک کرده بود! حالا میزان شرف برخی از مدعیان اصلاحات را حدس بزنید!
۱۰- چندی قبل یکی از اراذل زورگیر در اتوبان نیایش با قمه به راننده خانم یک خودرو حمله و از وی سرقت کرد. این زورگیر اندکی بعد با تلاش نیروهای انتظامی دستگیر شد در حالی که به حدود ۱۰۰ فقره زورگیری با قمه اعتراف کرده و بیش از ۵۰ شاکی داشت.
دستگاه قضایی وی را به اعدام محکوم کرد. ناگهان احساسات انساندوستانه! (بخوانید قاتل پرور) مدعیان اصلاحات به جوش آمد و صدا به اعتراض بلند کردند که او نباید اعدام شود! مدعیان اصلاحات که سرو صدای آنها در دفاع از حقوق و جایگاه زنان به آسمان بلند شده بود، اصلاً به روی خود نیاوردند که این خانم مورد هجوم وحشیانه یک زورگیر قمه به دست قرار گرفته است و با کمال وقاحت به دفاع از زورگیر برخاستند! چرا؟!
۱۱- شامگاه روز ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ (۱۵ روز قبل) در روستای «چشمیدر» از توابع شهرستان مریوان واقع در استان کردستان، مردی به بهانه نیاز همسر بیمارش از «شلیر رسولی»، خانم جوان همسایه تقاضای کمک میکند. این مرد شیطانصفت بعد از ورود آن خانم به خانهاش قصد تجاوز به او را داشت که این خانم عفیف و پاکدامن برای نجات از دست او، خود را از پنجره به پایین پرتاب کرده و جان به جانآفرین تسلیم میکند.
این زن پاکدامن به نماد عفاف کردستان تبدیل شده است ولی مرگ شهادتگونه او سبب واکنش هیچ رسانه و سلبریتی، اصلاحاتچی و… نشد!
۱۲- فقط یک نیم نگاه به مواضع طیف یادشده و مقایسه آن با مواضع آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شبکههای تلویزیونی ضد انقلاب نشان میدهد که مواضع آنها بیکم و کاست شبیه یکدیگر است. آیا اینهمه همراهی و همسویی میتواند تصادفی باشد؟! این همسویی و اشتراک مواضع، یکبار و دو بار و سه بار و … نیست که خطا تلقی شود! پای هماهنگی کامل در میان است!
به عنوان مثال، در ماجرای مورد اشاره به مواضع اسرائیل، انگلیس، رابرت مالی، جیک سالیوان و… نگاهی بیندازید آیا میتوانید کمترین احتمالی درباره اتفاقی و تصادفی بودن این همسویی بدهید؟!
۱۳- هیاهوی مشترک طیف یاد شده و اسرائیل و آمریکا و انگلیس در حالی است که حماسه عظیم راهپیمایی اربعین، دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها را عمیقاً به خشم آورده است. حالا به تیترها و صفحات اول روزنامههای زنجیرهای نگاه کنید تقریباً (و در مواردی تحقیقاً) هیچ خبری از این رخداد عظیم و بینظیر دیده نمیشود و در همان حال موضوعاتی نظیر آنچه به آن اشاره شد، به تیتر و عکس صفحه اول آنها تبدیل میشود.
مدعیان اصلاحات و نشریات و سایتهای آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولند که درباره رخدادهای شرمآور و ضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیدهاند.
به عنوان مثال، اعتراف رسمی مقامات آمریکایی که سالانه بیش از هزار شهروند آمریکا و عمدتاً سیاهپوست در خیابانهای این کشور به دست پلیس کشته میشوند و یا تیراندازیهای منجر به قتل صدها انسان در آمریکا و انگلیس، چاقوکشیهای پیدرپی صهیونیستها و… را نادیده میگیرند و…
۱۴- و بالاخره این حق مسلم و قانونی و شرعی مردم است که با این پلشتیها برخورد قاطعانه شود و به عنوان یک گام موثر و افشاکننده پیشنهاد میشود دستگاه قضایی افرادی نظیر آقایان محمد خاتمی و جهانگیری و عبدالله نوری و… چند مدعی اصلاحات دیگر را احضار کند و در یک نشست رودررو از آنها بخواهد دلائل و اسناد خود را درباره ادعای قتل! خانم مهسا امینی ارائه کنند و از این نشست فیلم تهیه کرده و برای اطلاع عموم مردم از تلویزیون پخش شود.
در این حالت، اگر آقایان سند و شاهد و قرینهای برای ادعای خود داشته باشند ارائه میکنند و چنانکه سند و دلیلی در چنته نداشته باشند (که ندارند)، دروغپردازیهای آنها برای همگان برملا خواهد شد. بسمالله این گوی و این میدان!
حسین شریعتمداری
آخرین نظرات