جنگ در غزه علاوه بر نشان دادن هویت اصلی اسرائیل و صهونیست ها که وحشیانه با بمب های فسفری به کشتار بی رحمانه مردم مظلوم فلسطین پرداختند و خود را ملزم به هیچیک از قواعد جنگی نمی دانند و از حمله به غیر نظامیان ،حمله به مدرسه ،حمله به بیمارستان ،حمله به آمبولانس و پزشک و پرستار و خبرنگار و…دریغ نکردند! اما چیزی که مایه بهت جهانیان شده است ،این است که سازمان ها و نهادهای بین المللی چرا کاری نمی کنند؟ چرا به بیانیه ای بی خاصیت بسنده کردند؟ و تنها نظاره گر بودند! سازمان ملل و شورای امنیت و….نشان دادند که اینها دروغ بزرگی بیش نیستند! سازمان ملل کجا بود ؟ اینها نشان دادند که برده و گماشته چند کشور زورگو و قلدر هستند و اصلا این سازمان ها را خودشان ایجاد کردند تا هر جا لازم شد برای منافع خودشان از اینها بهره ببرند و هر جا به ضررشان بود از حق وتو استفاده کنند! سازمان های بین المللی که در مقابل کشتار بیش از دوازده هزار نفر بیگناه در غزه فقط به یک اظهار تاسف بسنده می کنند! رسوایی دیگر برای کشورهای مدعی حقوق بشر و آزادی بود که در این قضیه نشان دادند تنها مدافع حقوقی هستند که منافع آنها را به دنبال داشته باشد! آنهایی که برای مرگ طبیعی یک زن در ایران فریاد وامصیبتا سر داده و خود را مدافع حقوق زنان و آزادی میدانستند، ولی نسبت به کشتار هزاران زن و کودک در غزه سکوت کرده و برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد! و از اینجا معلوم می شود آن اشک هایی که می ریختند اشک تمساح بود! و تنها نیت آنها این بود که ایران را ناامن کنند تا بتوانند پای دشمنان قسم خورده را به ایران باز کنند! و آن مردک صهیونیست که در سازمان ملل با بالا بردن عکس مهسا امینی خود را دلسوز و نگران زنان ایرانی می دانست ،الآن کجاست تا پاسخگوی این کشتار عظیم از زنان و کودکان بی گناه باشد؟ تناقض تا کجا؟ بی شرافتی تا چقدر؟ مردم آزاده جهان که نظاره گر این تناقضات آشکار حقوق بشری و بی عدالتی و ظلم و ستم چند کشور مدعی حقوق بشر هستند ،بیدار و آگاه شده و در سراسر جهان دست به اعتراض زده اند! زیرا همگان فهمیدند که این سازمان ها و نهادهای بین المللی هیچ کارآیی ندارند و مردم باید خودشان دست به کار شوند تا بتوانند در دنیا اسرائیل و صهیونیست ها را بی آبرو کنند و چهره زشت آنها را به دنیا نشان دهند! ننگ بر شما مدعیان دروغین حقوق بشر ! شرم بر شما کودک کش ها! رویتان سیاه که همه شما در این جنایات شریکید و دستان شما به خون هزاران بیگناه آلوده است! ✍زهرا ندیم #به_قلم_خودم #دلنوشته #فلسطین #مقاومت #برای_غزه
موضوع: "بصیرت سیاسی"
نیروهای مقاومت حماس حمله غافلگیرانه ای به رژیم جعلی و غاصب اسرائیل می کنند و ضربه سختی به آنها می زنند بعد از آن اسرائیل دست به جنایات گسترده می زند ،نسل کشی میکند ،مردم بی دفاع اعم از زن و کودک را در خانه هایشان ،در مدارس ،در بیمارستانها قتل عام می کند. وقتی مردم دنیا به جنایات این رژیم وحشی جنایتکار اعتراض می کنند ،می گویند اسرائیل از خودش دفاع کرده و حماس مقصر است که حمله را آغاز کرده است و با بی شرمی تمام می گویند: حماس تروریست است! حماس تروریست است که از مردمش از وطنش از خانه اش دفاع می کند اما اسرائیل جنایتکار که این همه جنایت می کند و علنا نسل کشی می کند و به هیچ نهاد بین المللی هم پاسخگو نیست ،از خودش دفاع کرده و تروریست نیست! واقعا خنده دار است البته خنده تلخ و غم انگیز! انگار تاریخ و مردم دنیا فراموش کرده اند که این صهیونیستها بودند که هفتاد و پنج سال پیش این سرزمین مقدس را غصب کرده ،خانه هایشان را ویران کرده،آنها را از خانه و کاشانه هایشان آواره کرده و قتل عام کرده است! حالا چطور می شود که اسرائیل جنایتکار حق دفاع از خود دارد ولی فلسطینی های عزیز با وجود این همه ظلمی که به آنها شده است ،حق دفاع از خود ندارند! عجب! مثل دزدی که وارد خانه ای شود ،صاحبخانه را از خانه شان بیرون کند و تعوادی از آنها را به قتل برساند و تعدادی از آنها را در انباری خانه زندانی کند ،و اگر بعد از مدتی این خانواده بخواهند خانه شان را پس بگیرند و این اشغالگران را از خانه شان بیرون کنند و با این دزد بی همه چیز درگیر شوند و در این درگیری ،آقای دزد آسیب ببیند ،و همه به صاحبخانه حمله کنند که تو حق نداری به این آقا حرفی بزنی ،او الآن صاحب این خانه است و تو باید حق و حقوق او را رعایت کنی !!! اصلا دعوا نکنید و با همدیگر بسازید و خانه را بین خودتان تقسیم کنید! شما با شنیدن این داستان چه حالی می شوید ؟ حکایت فلسطین و اسرائیل مانند همین داستان است! به همین مسخرگی! به همین خنده داری! به همین غم انگیزی! ✍زهرا_ندیم #دلنوشته #برای_غزه
✍️حقیقت تلخ است این حرف ها حقیقت دارد هر چند تلخ است مخاطب این نوشتار کسانی هستند که در این روزها خود را طرفدار اسرائیل و جنایاتش می دانند و فکر می کنند اسرائیل حق دارد هر جنایتی مرتکب شود! من کاری به فلسطین و غزه و ظلمی که به آنها در این سالها شده و می شود ،ندارم! کاری به حماس و جهاد اسلامی و …ندارم! کاری به سالها جنایت و اشغالگری اسرائیل ندارم! کاری به خوی سلطه جوئی و سفاکی صهیونیست ها هم ندارم! کاری ندارم که تا حدود ۱۰۰ سال پیش چیزی به اسم اسرائیل وجود نداشت و بعد از جنگ جهانی اول و شکست عثمانی ،غربی ها آمدند و کشورهای تجزیه شده را بین خودشان تقسیم کردند ،انگار که ارث پدرشان بود و در این بین فلسطین سهم انگلیس شد و انگلیس هم در قرارداد بالفور در سال ۱۹۱۷ میلادی این کشور را به یهودیان بخشید تا بتوانند از این پس برای خودشان سرزمین مستقلی داشته باشند و همین امر سبب شد که یهودیان را از سراسر دنیا به این منطقه بیاورند. کاری ندارم که به گواه تاریخ کشور فلسطین قدمت هزاران ساله دارد! فقط می خواهم بدانید که از نظر صهیونیست ها که خود را نژاد برتر می دانند ،دیگران اساسا انسان نیستند ،به خاطر همین آنها اجازه دارند هر رفتاری با آنها انجام دهند. آنها به خود حق می دادند که هر طور شده فلسطینی های ساکن در کشورشان را آواره کنند ،خانه و زمین های آنها را تصاحب کنند،نسل کشی کنند و هر جنایتی را مرتکب شوند. آنها حتی به یهودیان اصیل و بومی که در فلسطین زندگی می کردند هم رحم نکردند و آنها در سخت ترین و بدترین شرایط در فلسطین اشغالی زندگی می کنند. آن وقت به نظر شما با مسلمانان و دیگران چه رفتاری خواهند داشت؟ دلتان رو به این خوش نکنید که هر وقت در ایران عده ای اعتراض و اغتشاش به راه می اندازند ،نتانیاهو با قیافه دلسوزانه خود را نگران و طرفدار آن عده نشان می دهد. او دلسوز من و شما نیست او در واقع از این وضعیت به وجود آمده دنبال منافع خودش است تا از آب گل آلود ماهی بگیرد! او دلش می خواهد ایران را از درون آشفته و ناامن کند و اختلافات داخلی را دامن زند تا ایران ضعیف شود که نه تنها ایران به فکر حمله به اسرائیل نباشد بلکه خودش پیشدستی کرده و به ایران عزیز ما حمله کند تا رویای نیل تا فراتشان را محقق کند. لطفا ساده لوح نباشید! ❓️کافیه از خودتون سوال کنید❓️ چرا همیشه اسرائیل و آمریکا در کنار دشمنان ایران هستند ؟ چرا از داعش حمایت کرده و می کنند؟ چرا از تجزیه ایران و تجزیه طلبان حمایت میکنند؟ چرا از براندازان داخلی و خارجی حمایت می کنند؟ چرا حاضرند هزینه های بالا را متقبل شوند و حامی مالی رسانه های مخالف جمهوری اسلامی ایران باشند؟ این را بدانید که فقط و فقط آنها دنبال ضعیف کردن ایران هستند که راحت تر بتوانند به ایران حمله کنند و مانند سالهای قبل از انقلاب منابع و ثروت ایران را چپاول کنند باور ندارید؟ چرا آمریکا با پرروئی تمام از آن سر دنیا آمده در منطقه ما و نفت سوریه و عراق رو میدزدند؟ واقعا چرا؟ چون بعد از حمله به عراق و سوریه ،و ایجاد اختلافات داخلی عملا آنها را تجزیه کرده و اختیار بخشی از خاک این دو کشور را در دست دارد همه اینها را گفتم که بیشتر با ماهیت آمریکا و اسرائیل آشنا بشوید که دیگران را آدم حساب نمی کنند و تنها به خودشان و منافع خودشان فکر می کنند. گواه حرف های من سخنان بی شرمانه وزیر دفاع اسرائیل در توهین به مردم غزه است که گفت: ما با حیوان های انسان نما می جنگیم! حال فرقی ندارد که این حیوانات انسان نما اهل غزه باشند یا ایران یا…. حرف آخر بیشتر رسانه های دنیا به جهت حمایت مالی ، تحت کنترل صهیونیست ها هستند و آنها چاره ای ندارند که فقط و فقط آن چیزی را بگویند که صهیونیست ها می خواهند پس لطفا با کمی تحقیق و تفکر فریب دروغهای رسانه های صهیونیستی را نخورید! اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! باور کنید انسانیت مرز ندارد! ✍️#ندیم #به_قلم_خودم#دلنوشته #التماس_تفکر
#دلنوشته
✅خیلی چیزها را فهمیدیم
در این دوماه و اندی که از اغتشات می گذرد خیلی چیزها را فهمیدیم
به اسم زن ،زندگی ،آزادی شروع شد
ولی معنای زن را فهمیدیم
معنای آزادی را فهمیدیم
معنای زندگی را فهمیدیم
فهمیدیم که آزادی یعنی تو آزادی که هر چه را من می گویم : بگویی
تو آزادی که هر کاری من انجام می دهم ،تو هم باید انجام دهی …
وگرنه اموالتان را غارت می کنیم !
وگرنه خانه و زندگیت را به آتش می کشیم!
وگرنه ماشینت را به آتش می کشیم!
وگرنه مغازه ات را به آتش می کشیم!
این که چیزی نیست….
خودت را هم به آتش می کشیم…😔
بعد می گوییم کار خودشونه!
آری تو آزادی
ولی آزادی که ما برایت تعریف می کنیم اگر زن آن زنی نباشد که ما می خواهیم حجاب و پوشش زن مورد پسند ما نباشد در ملاء عام چادر از سر زن می کشیم
لباس زیر زنانتان را به نمایش عموم میگذاریم
آری زن آزاد است ولی باید برهنه باشد ،زیرا حجاب زن مانع دست درازی ما به او می شود.
ناموس در قاموس ما جایی ندارد!
وطن برای ما معنا ندارد!
پرچم برای ما معنا ندارد!
اصلا ما هویت ستیزیم!
آری تو آزادی !
ولی اگر مانند ما لباس نپوشی ،
مانند ما فکر نکنی
مانند ما تصمیم نگیری …
به صورت گله ای و ناجوانمردانه به تو حمله می کنیم و تا می خوری کتکت می زنیم..
با هر چه دستمان باشد
با مشت و لگد،چوب و سنگ ،با چاقو و قمه ،با نارنجک و کوکتل مولوتف ،با تفنگ …
خودت را می کشیم !
همسرت را می کشیم!
کودکت را می کشیم!
اما وقتی پای قانون و مجازات و قصاص وسط آمد ،هشتک اعدام نکنید راه می اندازیم، مظلوم نمایی می کنیم و جای جلّاد و شهید را عوض می کنیم!
مرگ بر دیکتاتور می گوییم
ولی روی هر چه دیکتاتور است را سفید کرده ایم !
اصلا دیکتاتورها باید بیایند از ما یاد بگیرند!
قفل مغازه های مردم را چطور خراب میکنیم که نتوانند مغازه ها را باز کنند و کاسبی کنند،آخر چه معنی دارد وقتی ما میگوییم اعتصاب کنید ،آنها گوش ندهند !
لاستیک کامیون ها را پنچر می کنیم ،شیشه ماشین ها را می شکنیم ،در جاده ها میخ و سبخ می ریزیم ،چون باید به اعتصاب اجباری ما بپیوندند!
هر کسی مخالف ما حرفی بزند و نظری بدهد فحش بارانش می کنیم و هر چه لایق خودمان است نثارش می کنیم!
حتی کارمان به جایی رسیده که به خانواده خودمان هم رحم نمی کنیم!
حتی ما تعیین می کنیم که مردم شادی کنند یا نه!چه معنی دارد که مردم برای تیم برد تیم ملی خود شادی کنند!
اما ما حق داریم برای شکست تیم ملی شادی کنیم!
بله ما همینقدر دیکتاتور و پست فطرت هستیم!!!
البته ما تنها هم نیستیم با تروریست ها اعم ازداعش ، کومله ، منافقین و سلطنت طلب ها و….هم کاسه ایم!
بلندگوی ما هم مواجب بگیران لندن نشین همان عنترنشنال سعودی و بی بی سی انگلیسی و….است که ۲۴ ساعته در حال انتشار دروغ و نفرت پراکنی هستند!
والبته اینقدر وقیح هستند که از این همه دروغ و تناقض گویی خسته نمی شوند و شرم هم نمی کنند!
مصی هم برایمان اشک تمساح می ریزد و به ازای هر قطره اشکش دلارهای آمریکایی را که آغشته به خون است را به جیب می زند !
بالاخره وطن فروشی و مزدوری که بدون جیره و مواجب نمی شود!
به هر حال از ما گفتن بود!
اما بدان تو آزادی!
آری تو آزادی!
آزاد آزاد آزاد!
مشروط به اینکه مثل ما باشی!
پی نوشت : بنویسید : زن ،زندگی ،آزادی
بخوانید: زن ،بردگی ،نادانی
#زن_زندگی_آزادی
#زن_زندگی_آگاهی
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
بنا به گفته سازمانهای اطلاعاتی کشور، سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیستی دورههای «آموزش مربیان جنگهای ترکیبی» برای تعداد قابل توجهی از عناصر مرتبط و از پیش نشان شده برگزار و به آنها مأموریت دادهاند که آموختهها را به دیگران منتقل و بر مبنای آنها به صورت تشکیلاتی عمل نمایند. در بیانیه مشترک سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات اینچنین آمده است:«ردّ اطلاعاتی و عملّیاتی تعدادی از عناصر مذکور در اغتشاشات اخیر و پیش از آن نیز مشاهده و حسب مورد اقدام مقتضی به¬عمل آمده است. به¬عنوان مثال انتشار اولین عکس از مرحومه امینی روی تخت بیمارستان توسط «ن.ح» صورت گرفت که از آموزش¬دیدگان همین دوره¬ها در خارج از کشور بود. او با استفاده از پوشش خبرنگاری از اولین افرادی بود که در بیمارستان حضور و استقرار یافته، به تحریک بستگان متوفی و ارسال اخبار جهت¬دار پرداخت. همچنین است اقدامات «الف.م» که با استفاده از همان پوشش با حضور فوری در شهرستان سقز، به تحریک اطرافیان مرحومه، کارگردانی برخی صحنه¬ها و انعکاس اخبار و تصاویر جهت¬دار از مراسم تشییع، تدفین و تجمعاتِ شکل¬گرفته در آن شهر به ایفای مأموریت پرداخت. این فرد نیز آموزش¬دیده¬ی دوره¬های رژیم مافیایی آمریکا در کشورهای خارجی است؛ ضمن آن¬که هر دو نفر نقش منابع اولیه¬ی خبرسازی برای رسانه¬های بیگانه را ایفا کرده¬اند.»
نیلوفر حامدی و الهه محمدی خبرنگاران اصلاحطلب دو روزنامه شرق و هممیهن هستند که ارتباطشان با سرویسهای خارجی برای دستگاههای امنیتی محرز شده است. نیلوفر حامدی در یک حرکت حسابشده و احتمالا هماهنگ با انتشار عکس مرحومه امینی آتش شایعات را روشن کرد و در حالی که میتوانست به عنوان خبرنگار از پزشکان بیمارستان کسری پرسوجو و شایعه ضرب و شتم مهسا امینی را تکذیب کند، تنها با انتشار عکسها به شروع پروژه آشوب کمک کرد. پروژهای که توسط دیگر خبرنگار فوقالذکر ادامه پیدا کرد و با حضور در شهر سقز و تحریک خانواده متوفی در آتش آن دمیده شد.
اما آیا این اولین باری است که خبرنگاران اصلاحطلب با اتهام جاسوسی برای سرویسهای خارجی روبهرو میشوند؟
در سطوری که از پی میآید به معرفی برخی شخصیتها میپردازیم که زمانی، عنوان روزنامهنگار اصلاحطلب را یدک میکشیدند و اکنون به کار برای حکومتهای آمریکا و بریتانیا و خوشخدمتی به رژیم اسرائیل مشغولند.
مجتبی واحدی: فوق تخصص فرصتطلبی و قلمفروشی
مجتبی واحدی کسی که در بین خود اصلاحطلبان هم به نمونه اعلای فرصتطلبی و موجسواری مشهور هست، کار با مهدی کروبی را خیلی زود، از سال ۱۳۶۱ آغاز کرد، یعنی زمانی که کروبی مسؤولیت بنیاد شهید را به عهده داشت.
مجتبی واحدی حتی از سوی اصلاحطلبان هم به عنوان یک روزنامهنگار شناخته نمیشد در سال ۱۳۷۹، همزمان با مقدمات برگزاری انتخابات مجلس ششم، با راهاندازی روزنامه آفتاب یزد، بدون یک روز سابقه کار روزنامه و خبر، به واسطه اعتماد خانواده کروبی به او، سردبیر این روزنامه شد. بگذریم از این که روزنامه آفتاب یزد هیچ گاه جزو روزنامههای سرآمد اصلاحطلبان محسوب نمیشد.
همین بیسابقه بودن و خامی او در کار خبر باعث شد که در دوران حضور در آفتاب یزد، با دیکتاتوری تحریریه آن روزنامه را اداره کند و علاوه بر وارد کردن بستگان بیتجربه خود به روزنامه، با روزنامهنگاران قدیمیتر برخوردهای بیادبانهای صورت دهد.
واحدی تا زمانی که در کسوت رییس دفتر و مشاور رسانهای مهدی کروبی، امکان استفاده از رانتهای اقتصادی و سیاسی را داشت، هیچگاه کلمهای انتقاد درباره نظام بر کاغذ نیاورد.
اما با شکست مهدی کروبی در انتخابات ۸۴ و کنار رفتن تدریجی او از عرصه رسمی سیاست، واحدی که آرزوهای خود را برای منتفع شدن به عنوان یکی از نزدیکترین مشاوران او نقش بر آب میدید، شروع به مقدمهچینی برای جا انداختن خود به عنوان یک روزنامهنگار منتقد نظام، برای دولتهای غربی کرد تا بدین واسطه جای پایی در رسانههای بیگانه بیابد.
دقیقا همین شیب غلتیدن او به سوی بیگانگان را بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم هم شاهدیم، که مجتبی واحدی که دو روز مانده به برگزاری انتخابات از کشور خارج شده بود، با ادعای تقلب از سوی نامزدهای شکست خورده، فرصت را به شدت مساعد دید، و با مطرح کردن خود به عنوان مشاور ارشد کروبی، آنتن تلویزیونهای ضدانقلاب را قبضه کرد.
جالب این جاست که واحدی چنان در استفاده از این موقعیت برای مطرح کردن خود عجله داشت که خیلی زود به زیر سؤال بردن اصل نظام روی آورد. آش دستپخت واحدی چنان شور بود که کروبی بعد از مدتی کوتاه، طی اطلاعیهای اعلام کرد که سخنگویی در خارج از کشور ندارد. اما مجتبی واحدی علی رغم اعلام این موضوع، حاضر به پیاده شدن از اسب هدایت به اصطلاح جنبش سبز نبود و انصافا هم دولتهای غربی دستمزد او را خیلی زود پرداختند و جایگاهی به عنوان مفسر سیاسی ثابت در بیبیسی و صدای آمریکا به او دادند تا او به مراد دلش برسد و در خارج از کشور هم از تنعمات مالی بیبهره نماند.
مسیح علینژاد: عاقبت اصلاحطلبی افراطی
مسیح علی نژاد، کار خبری خود را در دوره اصلاحات و از روزنامه همبستگی ( ۱۳۷۸) آغاز کرد. او بعد در کسوت خبرنگار پارلمانی خبرگزاری «ایلنا»، با نوشتن گزارشهای جنجالی از مجلس نامی برای دست و پا کرد.
او در نهایت به جرم افشای اسناد اداری مجلس و بیاحترامی به قوانین، از مجلس هفتم اخراج شد. او کار خبری خود را با روزنامههای «شرق»، «بهار»، «وقایع اتفاقیه» و «هم میهن» ادامه داد و در نهایت آخرین روزنامه داخلی که با آن کار کرد، اعتماد ملی، ارگان حزب اعتماد ملی مهدی کروبی بود.
در همین روزنامه بود که مقالهای با عنوان «آواز دلفینها» نگاشت که در آن رفتار مردم کشورمان در استقبال از رییس جمهور وقت (محمود اجمدی نژاد) را به رفتار دلفینها با مربی آموزشدهنده برای به دست آوردن غذا تشبیه کرد. جنجال بر سر توهین این مقاله به مردم و رییس جمهور ایران به قدری بالا رفت که مهدی کروبی مدیر روزنامه و حزب اعتماد ملی مجبور به عذرخواهی شد. جالب این که هوراکشیدنهای مطبوعات خارجی برای علی نژاد، با هدف به تور انداختن او، از همان زمان فعالیت به عنوان خبرنگار پارلمانی شروع شد.
روزنامه «فایننشال تایمز» بریتانیا، در مقالهای با عنوان «خاری در پهلوی مجلس محافظهکار ایران» (28 می 2005) تشویق و به اصطلاح در بوق کردن او را کلید زد. چاپ یکی دو مقاله این چنینی در مطبوعات غربی کافی بود که علینژاد برای هر چه بیشتر نمایاندن خود در چشم غربیها، مصاحبههای گستاخانهتری با نمایندگان مجلس صورت دهد و در نهایت کارش به افشای اسناد و مکاتبات درونی مجلس هفتم بکشد. روند پرترهسازی از علینژاد توسط مطبوعات غربی در مقالاتی چون «مسیح در برابر احمدی نژاد» (7 می 2008، هفتهنامه تایمز آمریکا) ادامه یافت تا او را به زاویه گیری هر چه بیشتر نسبت به منافع کشورش تشویق کند. امری که متأسفانه نه تنها درباره علینژاد که در مورد بسیاری دیگر از روزنامهنگاران اصلاحطلب هم جواب داد.
در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری در خرداد هشتادوهشت، مسیح علینژاد به طور علنی و پر سر و صدا فعالیت به نفع میرحسین موسوی را آغاز کرد بعد از رفتن او از ایران و در ایام فتنه، او یکی از فعال ترین تهییجکنندگان طرفداران موسوی و کروبی به حضور خیابانی، از طریق شبکههای اجتماعی بود.
علینژاد که فرصت را برای مطرح کردن دوباره خود مهیا دید، با حمایت اتاق فکر جنبش سبز در لندن (گنجی-سروش-کدیور-بهنود –هوشنگ اسدی- امیری-مهاجرانی) با مصاحبه با کسانی که به گفته او خانواده قربانیان ظلم جمهوری اسلامی بودند و به ادعای او عزیزانشان را در راهپیماییها از دست داده بودند، توانست نقش مهمی در تحریک احساسی طرفداران فتنه سبز و پروژه کشتهسازی در آن ایام ایفاء کند.
با جمعشدن بساط فتنه و آرزو به دل ماندن دشمنان نظام، علینژاد که دید صحنهگردانی و معرکهگیریهای احساسی او دیگر خریداری ندارد، یک برگه دیگر از آستین رو کرد. پروژههای تبلیغاتی که علینژاد به راه میاندازد، کاملا در تطبیق با نقشههای میانمدت و درازمدت پستوهای امنیتی و اطلاعاتی غربی، به ویژه بریتانیاست. «کمپین آزادی های یواشکی زنان»، که با فروکش کردن جنبش سبز و کسادی کار علینژاد علم شد، پیشبرنده یکی از پروژههای اصلی دشمنان نظام در جهت مسخ فرهنگی و استحاله ارزشی است.
او در این صفحه فیس بوکی (با حمایت شخص مارک زاکربرگ مدیرعامل و صاحب فیسبوک) از زنان و دختران داخل کشور میخواهد که عکسهای بیحجاب خود را در عرصههای عمومی (کوچه و خیابان و پارک و…) با دیگران به اشتراک بگذارند تا به این طریق، ضمن دهنکجی به قوانین جمهوری اسلامی، قبح بیحجابی را هم در سطح جامعه بشکنند. متاسفانه در ماههای اول راهاندازی این کمپین، جمعیت قابل توجهی از زنان و دخترانی که مع الاسف (به دلیل ضعفهای فرهنگی و کمکاریهای دستگاههای متولی فرهنگ کشور) دچار غربزدگی و بحران هویتی هستند، به دعوت او پاسخ دادند و عکسهای شخصی باحجاب و بیحجاب خود را در اختیار علینژاد گذاشتند.
صفحه او تا نزدیک ۴۰۰ هزار لایک دریافت کرد و این جا بود که رسانههای غربی، خوشحال از این که یک کار تبلیغاتی ضدارزشی علیه باورهای مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی، تا حدی با اقبال روبه رو شده است، شروع به تبلیغ و ترویج این صفحه کردند. حتی روزنامه گاردین لندن هم ضمن مصاحبه با علی نژاد به معرفی این صفحه پرداخت.
علینژاد یکی از پیشتازان سبک سیاهنویسی درباره مسایل داخل ایران در میان روزنامهنگاران اصلاحطلب است. او با دادن پیچ و تابهای احساسی به نوشتههایش، سعی میکند از کاه کوه بسازد و سادهترین مسایلی که وقوع آن در همان انگلستان محل اقامت او امری طبیعی و معمول است، به گردن حکومت ایران بیاندازد. او که تخصص خود را در یافتن و مصاحبه گرفتن با بستگان زندانیان مسایل امنیتی در ایران میداند، بارها با فرصتطلبیهای خود، روند رسیدگی به پرونده افراد مورد نظر را با مشکل مواجه کرده و به اصطلاح موجب وخیمترشدن اوضاع آنان شده است.
مثلا وقتی یک زندانی امنیتی، بعد از مدتی، به مرخصی میآید یا به طور مشروط آزاد میشود، به جای این که به او فرصتی برای رسیدگی به خانواده و استفاده از فرصت آزادی یا مرخصی داده شود، توسط روزنامهنگاران خارجنشین، و در رأس آنها علینژاد، تحریک میشود تا مصاحبه کند و با موضعگیریهای نامربوط موجبات پشیمانی مقامات قضایی از دادن فرصت به خود را فراهم آورد. به واقع علینژاد به مانند یک روباه بو میکشد تا دریابد کدام زندانی پای از زندان بیرون گذاشته، تا با راه انداختن یک مصاحبه جنجالی، و بعد دادن تحلیلهای و مقالات سوزناک درباره او، فرد مورد نظر را وادار به موضعگیری علیه نظام کند.
وحالا جاسوس در پوشش خبرنگار
مسعود بهنود، اکبر گنجی، محسن کدیور، حسین باستانی و عبدالکریم سروش چهرههای شناخته شده دیگری از طیف روزنامهنگاران اصلاحطلب هستند که پس از فعالیت در روزنامههای جناح خود، سر از رسانههای غربی در میآورند یا با سرویسهای جاسوسی به همکاری میپردارند.
حالا نام دو خبرنگار زن اشاره شده در بیانیه مشترک سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات نیز در سیاهه طیف روزنامهنگاران قلمفروش اضافه شده است طیفی که نیلوفر حامدی و الهه محمدی نه اولین آنها بود و نه آخرین آن.
آخرین نظرات