فرمانده کل ارتش گفت: از اول هم معتقد بودم که بزرگترین خسارت برجام، مشروعیت بخشیدن به نشستن پشت یک میز و مذاکره با امریکایی هاست.
امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران طی سخنانی در اولین همایش ملی مهارت آموزی کارکنان وظیفه نیروهای مسلح در واکنش به خروج آمریکا از برجام که دیشب با فرمان ترامپ رئیس جمهور این کشور صورت گرفت اظهار داشت: خدا را شکر میکنیم که آمریکا از برجام خارج شد.
به گزارش فارس وی افزود: چقدر خوب است که ما هر روز هشدار راهبردی قرآن را با خود مرور کنیم که آنها تا آخر بدنبال این هستند که ما را از ایمان و اصولمان باز بدارند البته اگر بتوانند.
فرمانده کل ارتش گفت: از اول هم معتقد بودم که بزرگترین خسارت برجام مشروعیت بخشیدن به نشستن پشت یک میز و مذاکره با امریکایی هاست اما بزرگترین سود برجام نیز اثبات چندباره عدم پاییندی آنها به تعهداتشان بود.
امیر موسوی افزود: ما همه چیز در ملت خودمان داریم که روزبروز بر پیشرفت کشور بیافزاید و امیدواریم درسی که این آدم (ترامپ) به جهانیان و کشورهای منطقه داد، عبرت آموز باشد.
وی تصریح کرد: البته وضعیت سعودی ها هم واقعا عبرت آموز است که چطور برای نشان دادن خودشان مدام به آمریکا و اروپایی ها میچسبند و من نمیدانم نسل آینده آنها چطور میخواهند تاریخ کشورشان را بخوانند.
فرمانده ارتش تصریح کرد: تهدیدات دشمنان به حدی است که ما میدانیم باید آمادگی خود را هر روز بالا ببریم و سرباز هم عنصر اصلی در تامین امنیت است.
موسوی گفت: در برنامههای عملیاتی خود، چیزی را کم نکردیم که بخواهیم مهارت آموزی را جایگزین آن کنیم.
:مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری:
بارالها…
از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم،
نكند فرق به حالم ….
چه براني، چه بخواني،
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم،
نه تو آني كه براني…
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم،
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي،
در اگر باز نگردد،
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي…
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي…
درسایه ی طوبی اگر عرش، ایستاده ست
یاس و بِه و سیب بهشتی، بار داده ست
با سجده ی زهرا عبادت،جان گرفته
حق، با بتول از انبیا پیمان گرفته
با «هَل اَتی» درهای «بارِ عام» باز است
زهرا که باشد سفره ی ایتام باز است
از نسلِ سلمانیم و یاد اهل بیتیم
ما هم غلامِ خانه زاد اهل بیتیم
هم سایه توحید بود و روح عصمت
هم کارِ خانه با کنیزش قسمت
از عهده ی مدحش دلِ ما بر نیامد!
«زهرا شدن» از غیرِ زهرا بر نیامد…
گرچه ز کارِ خانه، دستش پینه دارد
او مادری بر یازده آئینه دارد
با خون نموده نخلِ دین را آبیاری
او مادرِ نسلِ شهیدان است… آری!
نجمِ شفاعت بود عرشِ مهر و مَه را
پس دومین رکنِ ولایت بود «زهرا»
هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست
آری… شهادت، سفره ی احسانِ زهراست
بدمستی آئینه ها، خوشنامی ماست
یک جلوه اش «بیداریِ اسلامی» ماست
بر غیرِ زهرا از ازل گفتیم تا «نه»
ترس از «خدا» داریم و ترس از «کدخدا» ، نه!
در ظلمتی که بارِ اهلِ مکّه، کج بود
منصوره ای آمد که حجّت بر حُجَج بود
بطنِ تکاثر، گور دخترهاست انگار
حق، در ظهورش کوثری می خواست انگار!
محتاج، از انفاق او با تاج می رفت
از دامنِ زن، مرد تا معراج می رفت
گرچه فلَک، در محضر او قدِّ خَم داشت
«حوریه»، پایش از عبادت ها ورم داشت
آنسان که حیدر در کفَش تیغِ دو دَم داشت،
زهرا هم از «عفّت»، سلاحی محترم داشت
«چشم خدا» بی فاطمه، آئینه، کم داشت
با این همه… ای کاش زهرا هم «حرم» داشت…
ما لال بودیم… او تبِ فریادمان داد
رسم حمایت از ولی را یادمان داد
حالا که صدها سال زان دوران، گذشته ست
عطر خدا در عصرِ ما آکنده گشته است
این سرزمین، آوازه از «روح خدا» یافت
ایران به هر شهری هزاران کربلا یافت
بر سفره ی حُسن تو مهمانیم، مادر!
سرزنده مانند شهیدانیم، مادر!
با پینه های دست، یار اهل بیتیم
ما کارگرهای دیار اهل بیتیم
آهی که داریم از غمِ قتلش، حماسی ست
زیرا سپاهِ اشکِ زهرا هم سیاسی ست
فرزند زهرا گفت: در صدر است ایران!
«شِعب ابی طالب»…نه! در بدر است ایران!
وقتی پسندیدیم راه کربلا را
از جنگ و از تحریم باکی نیست ما را
حیدر، اگر یکّه سوارِ یکّه تاز است
زهرا که باشد، از سِپر هم بی نیاز است!
بغضِ گلو بر چادرِ زهرا، گِره شد
زهرا به خاک افتاد و حیدر، بی زِره شد
اندوه حیدر تا قیامت رفتنی نیست
«گفتن ندارد!» داغ زهرا گفتنی نیست
شعر احمد بابایی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
از حکیمی پرسییدند
که چرا گوش دادنت از سخن گفتنت
بیشتر است؟
گفت:
چون به من دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم.!
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی،
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی،
از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند،
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
یک روز فقط مانده به میلاد حسینم
💢💢💢
من فاطمه بـر اهل کسا نور دو عینـم
مـن مـادر «شاهنشه» بین الحـرمینم
از شهر مدینه بـدهم مژده بـه عشاق
یک روز فقط مانده به میلاد «حسینم»
السَّلام عَلیکَ یا سَیّد شَباب أهل الجَنة
💢💢💢
آخرین نظرات