در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد، “جفا” شد؛ و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد “وفا
مقام معظم رهبری
در روز غدیر بعد از آنکه پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) رو به جانشینی منصوب کرد. عمر بن خطاب برخاست و گفت:
🔻بخ بخ لک یا ابن أبیطالب أصبحت مولای و مولى کل مسلم به به! گوارا باد بر تو ای پسر ابوطالب، تو مولای من و مولای تمام مسلمانان شدی (منبع: ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج 7، ص 349) و دیگر مردم و اصحاب پیامبر نیز با امیرالمؤمنین بیعت کردند و البته چندماه بعد بیعت شکستند و جفا کردند
🔻اما در شب عاشورا امام حسین(ع) به یاران خود گفت بیعتم رو برداشتم، در سیاهی شب میتوانید بروید و جان خود رو نجات بدهید. بعد از این سخنان حضرت، یاران امام حسین به نوبت برخواستند و شروع کردند به سخن گفتن
#سعید_بن_عبدالله برخاست و عرض کرد: نه، به خدا ای پسر پیغمبر، ما هرگز تو را رها نمیکنیم تا خداوند بداند که ما در غیاب پیامبرش از تو محافظت کردیم و اگر بدانم که در راه تو کشته میشوم و سپس زنده میشوم و سوزانده میشوم و سپس ذرات وجودم را به باد میدهند و هفتاد بار با من چنین میشود، از تو جدا نمیشوم تا آنکه در رکاب تو کشته شوم. چرا چنین نکنم با اینکه یک کشته شدن بیش نیست و به دنبال آن عزتی جاودانه خواهد بود
#زهیربن_قین گفت: به خدا قسم دوست داشتم هزار مرتبه کشته شوم، سپس زنده شوم و در عوضی، خدای متعال کشته شدن را از تو و جوانان اهل بیت تو برطرف کند
همینطور بقیه اصحاب برخواستند حرفهای زیبایی در حمایت از سیدالشهدا زدند اینجا غدیر خواص بود. خواص پای ولایت ماندند و جان دادند
فنرِ شوق مردم که دو، سه سال به واسطه کرونا جمع شده بود، امسال ناگهان رها شده. خیزش مردم متدین ایران به سمت اربعین خیرهکننده است. فقط روز پنجشنبه گذشته، ۴۷۷ هزار زائر از ایران وارد عراق شدهاند. بیسابقه است! با اینکه خبر پخش میشود که مرزها بسته است و شرایط زوار بد است اما باز هم عده زیادی به سمت مرزها سرازیر میشوند. این صحنه شگفتآور چه چیزی به ما میگوید؟
اگر نتوان این جوش و خروش عظیم مردم را اثبات «دینداری» مردم ایران دانست، قطعاً میتوان آن را ابطال انگاره «دینگریزی» مردم دانست. انگارهای که گروهی از اصلاحگران دین دست کم هشتاد سال است که برایش فکت جمع میکنند و در دوران جمهوری اسلامی هم مهمترین عامل آن را گره خوردن دین و دولت میدانند.
بعد از گذشتن ۴۴ سال از «گره خوردن دین و دولت» در ایران -که همواره اصلاحگران دین با آن مخالف بودند- اثبات انگاره دینگریزی مردم با چالشی جدی مواجه شده است. توجه داریم که این حجم عظیمی که به سمت اربعین میروند، نوک کوه یخی است که بیرون زده است. عده بیشتری، این سوی مرزها مجال رفتن پیدا نمیکنند و خود را «جامانده» میدانند. میدانیم که یک جامعه باید زیرساختهای معنایی دینداریاش بسیار نیرومند باشد که چند میلیون نفرش با وجود سختیهای مسیر این چنین پای در برگزاری یک آیین مذهبی بگذارند.
کار به جایی رسیده که همان کسانی که انگاره دینگریزی را تقویت میکردند، حالا بدون آنکه به روی خود بیاورند، تغییر فاز دادهاند و خودشان از سیاست مطالبه میکنند که در دینداری مداخله کند و با صرف امکانات بیشتر، استقبال مردم از یک آیین دینی را مدیریت کند!
کسانی که طرفدار انگاره دینگریزی مردم هستند، قطعاً فکتهایی برای ادعاهایشان میآورند؛ اما بحث این است که اگر دستکم هشتاد سال است که ما دچار روند دینگریزی هستیم و این روند با پیوند دین و دولت تشدید شده است، همان دینداری قبلی هم باید تا کنون از میان رفته بود؛ چه رسد به آنکه شاهد پدیدههای عجیبی مثل پیادهروی اربعین و اعتکاف و احیای شبهای قدر و … باشیم.
این پدیدهها، اگر نتواند دفاعی از دینداری مردم و مقاومتشان در برابر موج جهانی سکولاریزاسیون باشد، دستکم باید ما را به حیرت وادار کند و در انگارههامان شک کنیم. میدانیم که حیرت، مقدمه تفکر است و معالاسف در میان گویندگان این گفتار، چیزی به نام حیرت و تفکر وجود ندارد. پیشفرضها و پرسشها و پاسخها از پیش آماده است و با یک روکش علمی، مدام به دنبال خلق برچسبهای رسانهای هستند. حتی گاهی پز علمی و بیطرف را هم رها میکنند و رسماً سخن از «باید و نباید» میگویند و «تجویز» میکنند و برای مردم، حکومت، دین و خدا (!) تعیین تکلیف میکنند و فیالمثل میگویند: «مناسک باید در خدمت انسان باشد» یا «نباید بر طبل اربعین کوبید و آن را تبلیغ کرد» یا «اربعین نباید سیاسی باشد» و… .
درباره آینده احتمالی این گفتار: کمکم تحقیر مردم و دوری از دین، در این گفتار آشکارتر خواهد شد. تحقیر مردم، آنجایی است که مردم را تودهای احمق و بیاراده و مفعول فرض میکنند که موم دست تبلیغات سیاسیاند؛ و دوری از دین، آنجایی است که میفهمند دین را هر کاریش بکنند باز هم ذاتاً سیاسی است. یکی از این روشنفکران دینی شیکِ اصلاحطلب رسماً گفته بود به خاطر اطلاع از مقاصد جمهوری اسلامی، کربلا نمیروم!
سیدعلی سیدان، فعال رسانهای؛ پیرامون وضع اربعین امسال و چند خدشه به یک انگاره مشهور⇑
کلمات کلیدی: اربعین ،کربلا،پیاده روی اربعین،روشنفکری،دین زدگی
درحاشیه مراسم باشکوه اربعین حسینی: راهپیمایی اربعین تجلی انسجام اجتماعی و تالیف قلوب مسلمین/ رسانههای غربی از بازتاب اخبار منفی چه هدفی را دنبال میکنند؟/«حب الحسین یجمعنا» کلید برادری و اخوت دو ملت ایران و عراق
اربعین حسینی به عنوان یک رویداد عظیم دینی_فرهنگی، مروج سبک زندگی ویژهای ذیل مختصات و معیارهای فرهنگ حسینی بوده که به مثابه یکی از شعائر دینی می توان آن را بی بدیل ترین اتفاق و رویداد حادث شده در عصر حاضر نیز تلقی کرد.
رویدادی که درپی یادآوری ارزش ها درمیان پیروان بوده و با شورآفرینی و ایجاد حس تعلق به مقام اباعبدالله، راهی برای جلب اهتمام بیشتر به این اصول یافته و سیرکنندگان مسیر را نیز به آن رهنمون می سازد.
همچنین راهپیمایی اربعین، بیشک دربرگیرندهی همهی افراد جامعهی انسانی بوده که گروههای مختلف ذیل چارچوبهای دینی و قومی را زیر بیرق سیدالشهداء جمع کرده و میان آنها حس نوعدوستی و جمعگرایی ایجاد میکند. کارویژه ای عظیم که منجر به ایجاد حس انسجام اجتماعی و تالیف قلوب مسلمین شده، جز با عنایت مقام اباعبدالله (ع) از عهدهی کسی ساخته نبوده و به سرانجام نمیرسید.
این انسجام اجتماعی، تقویت روح اخوت و برادری را نیز در پی داشتهاست که خود با گذر از انانیت ها و لغو همهی تمایزات مذهبی، قومی و ملی بهدست آمده و نتیجه ی حاصله و قابل تامل آن، همدلی میان زوار و نهایتا حذف همه ی مرزها و فاصله های به ارث مانده از دوران پرتنش و درگیری گذشته است.
مراسم پرشکوه اربعین حسینی با ظرفیت های دامنه دار و شگرف خود، علاوه بر ایجاد حس برادری و اخوت، می تواند شکاف های ارتباطی و ملی بهجا مانده از گذشته مانند کدورت های ناشی از جنگ بین ایران و عراق را رفع کرده و روابط بین زوار ایرانی و عراقی را بهبود دهد. معجزهی حسین (ع) به حدی دقیق و حساب شده عمل می کند که اکنون هیچ آثاری از آن کدورت های گذشته وجود نداشته و میان دو ملت چنان حس برادری و اخوتی حاصل شده که مثال زدنی و حیرت انگیز است؛ و این خود مصداق بارز و عینی "حب الحسین یجمعنا" است.
با همهی اینها اما برخی از جریانات داخلی و همفکران غربیشان سعی در سیاه نمایی و بازتاب منفی راهپیمایی اربعین و اخبار مربوط به آن را داشته و تلاش میکنند با پوشش چنین اخباری، دربرابر سیدالشهداء قد علم کرده و جلوی سیل جمعیت کربلایی آن حضرت را بگیرند.
رسانههای مختلفی که بر طبل سیاهنمایی کوبیده و هرکدام مقاصد مختلفی را دنبال می کنند، از هیچ سوژهای نگذشته و تمام تلاش خود را به کار میبندند تا به نحوی از آب گلآلود ماهی گرفته و دستگاه سخاوت و کرم اهل بیت را هدف قرار دهند.
یکروز بهمنظور ضربه زدن به نظام اسلامی آن را به استفاده از تمام ظرفیت های کشور برای اربعین متهم کرده و اینگونه بازنمایی میکنند که دولت و کارگزاران نظام از توجه به سایر بخشهای کشور کوتاهی کرده و کل کشور را فدای آئین اربعین میکنند؛ روز دیگر اما تمام این حرفهای خود را فراموش کرده و با بازتاب مشکلات طبیعی موجود در این راهپیمائی عظیم نظام را با برچسبهایی چون بی تدبیری و سوءمدیریت به باد انتقاد گرفته و خود را دلسوز زوار اربعین حسینی جا میزنند.
فیلم درگیری طرفداران دو تیم فوتبال در مصر را باعنوان حمله عراقیها به زوار ایرانی جا زده و منتشر کردهاند
مشخصا از چنین افراد گندمنما و جوفروشی که ذات رنگارنگ و به سان آفتابپرستشان دیر یا زود معلوم شده و برهمگان عیان میگردد، نباید توقع داشت که برای چند پاپاسی بیشتر از اهلبیت نیز مایه نگذاشته و ایشان را دستمایهی بازیهای رسانهای و سیاسی خود نکنند.
وگرنه پرواضح است که نه در عراق قحطی آمده و نه مردم از نبود آب آشامیدنی در تنگنا قرار دارند. همچنین مردم عراق درکنار برادران ایرانی خود چون میزبانانی کریم و باسخاوت، اوج مهماننوازی خود را به اثبات رسانده و به صورت خودجوش و در راه رضای خدا و اهل بیت، در قالب موکب هایی پرشمار، خدمات مختلفی اعم از بهداشتی، خوراکی، استراحتی و حمل و نقل ارائه داده و به زوار حسینی عرضه میکنند.
میزبانانی بخشنده و گشادهدست که از قرار دادن خانههای خود در اختیار زائران حسینی نیز دریغ نکرده و حتی حاضرند تمام زندگی خود را نیز برای آرامش خاطر و راحتی این دلدادگان حسینی تقدیم کنند. نوع میزبانی و پذیرایی عراقی ها از زوار اربعین جلوه ای بسیار زیبا از همدلی را به نمایش گذارده که وجود امام حسین (ع) حبل المتین و محور راستین برای پیوند مردم قلمداد می شود.
این استقبال و میزبانی در داخل کشور و شهرهای مرزی ما نیز قابل مشاهده بوده و ساکنان این مناطق که سابقه مهمان نوازی خود را در ایام جنگ تحمیلی نیز به اثبات رسانده اند، از این آزمون کربلایی هم سربلند بیرون آمده و به صورت خودجوش و در راه رضای خدا و اهل بیت، به ارائهی خدمات و پذیرایی از زوار امام حسین(ع) پرداختند.
مشکلات عبوری زائران اباعبدالله (ع) در مرزها نیز طی ساعاتی، سختی هایی را به مردم و زوار تحمیل کرد، که چندی بعد با مدد خود حضرت و عوامل این زمانیشان این مشکل نیز برطرف شده و تلاشهای موثر و مفیدی انجامشده تا شرایطی مناسب و خوب برای طیب خاطر زوار اباعبدالله فراهم شود.
هرچند، آنکه پای در این مسیر گذاشته و دل در گروی عشق اباعبدالله می نهد، خود به سختیهای موجود در مسیر آگاه بوده و میداند که برای تفریح و سیاحت این سفر معنوی را برنگزیده است. این سفر انتخاب آگاهانه رنجی است که درک آن احلی من العسل بوده و پویندگان طریق کربلا خود را به دریای عشق اباعبدالله(ع) انداخته و با امواج خروشان حسینی سوی معشوق سیر میکنند.
پیاده روی اربعین نشان داد، که می توان موانع سیاسی موجود را از بین برد و بین ملت ها پیوند ایجاد کرد، دشمنی ها را کنار گذاشت و برادری بوجود آورد، تمایزات را از بین برد و زیر یک پرچم سینه زد؛ اما همه ی این ها نیازمند ذات خالصانه و مخلصانه ی حرکت فرهنگی حادث شده و عدم توجه به اختلافافکنی دشمنان اسلام بوده که نشان اباعبدالله و بیرق باب الحوائج (علیهما السلام) نیز بر تارک آن خودنمایی میکند که با تحرکات رذیلانهی مشتی سودجو و فرصت طلب نیز تاثیری بر آن نداشته و مصداق بارز سنگ زدن به قطار درحال حرکت است.
یانات رهبر انقلاب اسلامی در سال 1367 و در جمع رزمندگان لشکر نجف اشرف ایراد شده است. پایگاه حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای بمناسبت فرا رسیدن ایام عزاداری سیدالشهدا اقدام به بازنشر این سخنرانی کرده است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
خدا را شکرگزارم و بسیار خوشحالم که توفیق دست داد تا شما عزیزان رزمندهى لشکرِ نجف را از نزدیک و دستهجمعى زیارت کنم. ما لشکر شما را و رزمندگان این لشکر را و فرمانده شما را و افتخارات شما را و فداکاریهایتان را میشناسیم؛ یقیناً لشکر شجاع و خطشکن و قوى و سرافراز شما تقریباً از اوّل جنگ تا امروز، یکى از بهترین و فداکارترین لشکرهاى سپاه اسلام بوده و انشاءالله بعد از این هم خواهد بود.
امروز به مناسبت شروع محرّم الحرام و چون میبینیم که مردم ما در اوّلین روزهاى سال هجرى جدید هستند و دیروز و امروز با یاد سیّدالشهدا (علیه الصّلاة و السّلام) نَفَس معنوى خودشان را تازه کردهاند، جا دارد که قدرى دربارهى محرّم و عاشورا صحبت کنیم، بعد از آن هم یک مختصرى راجع به مسائل جارى و موقعیّت و موضع جدید جمهورى اسلامى مطالبى را عرض میکنم.
در موردِ محرّم باید عرض کنم که محرّم در حقیقت پرچم اسلام شد،در حقیقت شاخص قرآن شد؛ خیلیها ادّعا میکردند که مسلمانند، خیلیها بودند که قرآن را تلاوت میکردند و شاید به صورت رسمى و با آب و رنگ علمى راجع به مطالب قرآن حرفهایى هم میزدند امّا آن چیزى که در طول تاریخ پُرافتخار تشیّع توانسته مرزى باشد میان حق و باطل، میان اسلام حقیقى و اسلام مجازى، محرّم بوده است. شاید بعضى از مسلمانها با حقیقت محرّم و عاشورا درست آشنا نباشند امّا حقیقتاً در یک دوران طولانیاى از تاریخ، بهترین مسلمانان، حتّى مسلمانانى که در زمرهى تشیّع نبودند، قدر محرّم را میدانستند.
محرّم در نظر عارفانِ به محرّم -یعنى در نظر کسانى که محرّم را میشناسند- در حقیقت شاخص بیدارى امّت مسلمان بود. چند چیز را محرّم به محرّمشناسها نشان داد و ثابت کرد: یکى این که محرّم به همهى مسلمانان عالم و به آنهایى که توانستند درس محرّم را بفهمند نشان داد که براى دفاع از اسلام و از قرآن، هر کسى در هر شأن و مقامى باید از جان خودش بگذرد. مسلمانى که ادّعاى طرفدارى از اسلام میکند امّا در راه دفاع از اسلام حاضر نیست یک سیلى بخورد، حاضر نیست براى دفاع از قرآن مصالح شخصى خودش را قربانى بکند، نمیتواند ادّعا بکند که مسلمان واقعى است! دیگر از حسین چه کسى بالاتر؟ محرّم نشان داد که کسى در حدّ عظمتِ شخصیّتِ حسینبنعلى، آن جان عزیز، آن انسانى که همهی دنیا به برکت و طُفیل او به وجود آمده بود، این انسان با این عظمت و چنین مغتنم، بردارد بهترین انسانهاى زمان خودش را -از حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه و دیگرِ شهداى کربلا در آن روزگار هیچکس بهتر نبود- فرزندانش را بردارد و خود را و همهی آنها را آماده کند براى قربانى شدن و از این بالاتر حاضر بشود که زنان و دختران و ناموس الهى و حرم پیغمبر، مثل زنهاى کفّار و بیگانگان اسیر بشوند و شهر به شهر گردانده بشوند. اینها را که حسینبنعلى در آئینهى روشنِ دلِ منوّرِ خود میدید، و میدانست این جورى خواهد شد، در عین حال همه را برداشت، همهی موجودیاش را برداشت، حتّى امام سجّاد را هم برداشت -منتها خدا امام سجّاد را به عنوان ذخیرهى امامت نگه داشت- همه را آورد به قربانگاه. این یک درس شد؛ این درسِ اوّل و بزرگترین درس محرّم است؛ درسى که هر انسان مؤمن به خدا و اسلام را باید به تکلیفش آشنا کند که آنجایى که پاى دفاع از اسلام در میان است، حتّى عزیزترین جانها هم باید خودشان را آمادهى قربانى شدن کنند.
در کنار این درس، محرّم درسهاى دیگرى هم دارد؛ یک درس دیگر محرّم این است که وقتى موجودى براى خدا و اسلام جان خودش را فدا میکند -ولو در آن وقتى که جان خودش را قربان میکند در کمال غربت باشد، مثل غربت حسینبنعلى- این شمع فروزان و این نهال بالنده هرگز از صحنهى روزگار محو نخواهد شد و این خون هرگز نخواهد خشکید؛ این هم درس دیگرى است. اگر کسى در وضع حسینبنعلى به شهادت میرسید، به حسب طبیعت باید بکلّى فراموش میشد امّا حسین فراموش نشد! نه فقط فراموش نشد، که خون او هر روز جوشانتر شد، هر روز دلهاى بیشترى را برانگیخته کرد. در یک بیابان دورافتاده، دور از چشم همه، در اطراف یک عدّه لشکرِ فریبخوردهى اغفالشده و دلبهدنیاداده، زیر فشار تبلیغاتِ رسمىِ دستگاهِ جبّارِ حاکم، بعد هم با آن فشار شدیدى که روى دوش مردم میآمد که مبادا یاد حسینبنعلى را زنده کنند، با همهی این شرایط و اوضاع و احوال، این خون خشک نشد، این جان عزیز فراموش نشد، هر روز که گذشت این شهادت دنیا را بیشتر روشن کرد؛ لذا محرّم ماه بیدارى و روشنگرى است.
مولوى نقل میکند که شاعرى وارد شهر حلب شد، دید مردم در و دیوار را سیاهپوش کردهاند؛ فکر کرد شاید شاهى، شاهزادهاى، امیرى، بزرگى از دنیا رفته. گفت بروم مدحى بگویم و پولى بگیرم؛ خواست بپرسد این شخصی که مرده چه کسى بوده. از یکى پرسید چه کسى مرده که در و دیوار شهر سیاهپوش است؟ آن مرد به قیافهاش نگاه کرد و گفت تو در این شهر غریبى؟ گفت: بله. گفت: بله، فهمیدم غریبى و نمیدانى چه خبر است؛ ماه محرّم است! شاعر پرسید: ماه محرّم مگر چیست؟ گفت: ماه محرّم، ماه شهادت حسینبنعلى است و ما به آن جهت سیاهپوشیم. شاعر در جواب او بنا کرد حرفهایى زدن که مولوى اینها را در کتاب مثنوى به زیبایى بیان کرده؛ ازجمله میگوید: اینها که به شهادت رسیدند، حسینبنعلى که کشته شد، روز جشن و شادى آنها است:
زانکه ایشان خسرو دین بودهاند وقت شادى شد چو بُگسستند بند
سوى شادِروان دولت تاختند کُنده و زنجیر را انداختند
آنها شاد شدند و دوستانشان باید به شهادت آنها شاد بشوند، امّا مردم حلب! شما امروز فهمیدید که حسین به شهادت رسیده؟ امروز فهمیدید که باید عزادارى کنید؟ پس چطور در ظرف این چند صد سال -در آن روز، چند صد سال از شهادت امام حسین میگذشت، [این] مال قرن هفتم است- دنیاى شما و دنیاى اسلام نفهمیدند که حسین شهید شد و چرا شهید شد! شما خواب بودید.
پس عزا بر خود کنید اى خفتگان زانکه بد مرگیست این خواب گِران
راست میگوید؛ آنهایى که نفهمیدند حسین چرا شهید شد، نفهمیدند که چرا این عَلَمى که در دست حسین بود، برافراشته شد و تکلیف پیروان حسین در قبال این رسالت چیست، باید بر خودشان گریه کنند و دنیاى اسلام متأسّفانه در طول قرنهاى متمادى از این حقیقت غافل ماند و شما اوّلین ملّتى بودید که در زمان مناسب و در لحظهى نیاز، این حقیقت را بهروشنى فهمیدید و به دنیا نشان دادید و ملّت ما پشت سر امام حکیم و بزرگوار و الهى خود فهمید که شهادت حسین یعنى درس غلبهى خون بر شمشیر و این درس را به کار بستید و ملّت ما این درس را به کار بست و خون را بر شمشیر پیروز کرد.
و عزیزان من، رزمندگان، جوانان مؤمن و بااخلاص! بدانید وَالله اگر جنگ ایران و عراق هم تمام بشود، در مبارزهى جهانىِ انقلابِ اسلامى با کفر و استکبار جهانى همین حربه خواهد بود که ملّت اسلام را به پیروزى قطعى خواهد رساند؛ ما، هم در تجربهى مبارزهى ملّت ایران با نظام منحوس شاهنشاهى از تبعیّت از سیّدالشهدا (علیه السّلام) استفاده کردیم، هم در جنگ با متجاوزین عراقى این تجربه را به کار بستهایم و هم در طول مبارزه با استکبار جهانى باید همیشه این یادمان باشد. ملّت ما با فداکارى، با نترسیدن از مرگ، با ترجیح دادن مصلحت اسلام بر مصلحت خود خواهد توانست این بار سنگین را به منزل برساند و این راه طولانى را طى کند. این باید درسى باشد که ما فراموش نکنیم؛ ما مسئولین کشور هم باید فراموش نکنیم، شما رزمندگان هم باید فراموش نکنید، روحانیّت هم باید فراموش نکند و کلّ ملّت هم همواره باید این درس را به یاد داشته باشند؛ این درس محرّم است.
در طول این روزهاى عزیز -[یعنی] روزهاى دههى عاشورا و بعد از عاشورا- هر وقت بر حسینبنعلى دل سوزاندید و گریه کردید، یادتان باشد که چرا بر حسین گریه میکنید، یادتان باشد که پیام این اشک و این عزادارى چیست؛ جورى نباشد که ما هم غافل بمانیم تا مجبور بشویم بر خودمان عزادارى کنیم و حسین را نشناسیم؛ البتّه ملّت ما بحمدالله حسین را شناخته، مخصوصاً جوانهایمان و رزمندگانمان. این دربارهی محرّم.
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده است
آخر، خلاف آنچه که گفته است می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست میرود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود..
آخرین نظرات